سازوکار سیاست خارجی
اما چه روندهایی قابل تغییر و اصلاحند و چه مواضعی در مقابل آن سختجانی میکنند؟ نخستین موضوعی که در بحث سیاست خارجی در ذهن آحاد ایرانیان تداعی میشود مساله «تحریم» است: این تحریم است که مشارکت ما در تولید و تجارت جهانی را محدود کرده و به تبع آن مشکلات اقتصادی در داخل را رقم زده است. پس کارگزار سیاست خارجی دولت چهاردهم باید بتواند سایه شوم تحریم را از اقتصادمان دور کند. رفع تحریمها موضوعی بود که هر دو طرف رقیب در انتخابات بر ضرورت آن تاکید داشتند اگرچه در شیوه مواجهه با آن اختلاف داشتند. اما تحریم یکی از «ابزار»های سیاست خارجی است که توسط بازیگران دارای قدرت و نفوذ در سازوکارهای همکاری بینالمللی برای رسیدن به اهدافی مشخص اعمال میشود. تحریم ابزاری بوده است که کمابیش از اوایل قرن گذشته به عنوان جایگزینی برای جنگ به هدف «تغییر رفتار» بازیگرانی که درصدد تغییر وضع موجود هستند، به کار گرفته شده است.
از این منظر تحریم معلول سیاست خارجی است و رفع آن نیز کمابیش نیازمند تعدیل و تغییر رفتار سیاست خارجی. خبر بد اینکه هزینه حل مسائلی که عامل تحریم بودهاند برای دولت چهاردهم با گذشت زمان به شکلی تصاعدی افزایش و فواید آن کاهش خواهد یافت. از یکسو انتخابات ریاستجمهوری آمریکا آبانماه برگزار خواهد شد و به احتمال بسیار با حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید فرصت دستیابی به توافقی حداقلی با دموکراتهای بلاتکلیف در سیاست خارجی از دست خواهد رفت و از دیگر سو با فاصله گرفتن بیشتر قدرتهای اروپایی و نزدیک شدن آنها به مواضع جمهوریخواهان در قبال پرونده هستهای، روند «امنیتیسازی» ایران با فعالسازی مکانیزم ماشه(حداکثر تا مهر ۱۴۰۴) به زودی کلید خواهد خورد و این به معنای افزایش فشار تحریمها خواهد بود.
جریانهای سیاسی در دولتهای غربی که ریشههای فکری آنان از آبشخور لیبرالیسم سرچشمه میگیرند از جمله دموکراتها در آمریکا همواره از یکپارچهسازی تصویر دولتها پرهیز کرده و بر تنوع درونی آنها تاکید داشتهاند؛ اما در مقابل، جریانهای سیاسی عمدتا راستکیش و مشخصا جمهوریخواهان آمریکا که نگاهی مبتنی بر رویکرد رئالیسم در عرصه بینالمللی دارند همواره تمایل به یکپارچه دیدن هویت و نقش دولتها داشته و ترجیح میدهند کلیت کارگزاران جمهوری اسلامی را یکسان تصویر کنند. مدیریت دشمنی با آمریکا ضرورت اجتنابناپذیر جمهوری اسلامی در سیاست خارجی است که حل بسیاری از مسائل داخلی به آن گره خورده است؛ نه اینکه با مدیریت دشمنی مسائل حل شوند، بلکه بدون مدیریت دشمنی حل نخواهند شد.
مدیریت دشمنی با آمریکا شرط لازم است اگرچه کافی نیست. بدون مدیریت دشمنی، امکانی برای خنثی کردن روند «امنیتیسازی» از پرونده هستهای ایران در اختیار نخواهد بود، امکانی برای کاهش و رفع تحریمها در دسترس نبوده و گشایشی نیز در روابط اقتصادی و تجاری با جهان رخ نخواهد داد. از آنجا که هویت و نقش بینالمللی جمهوری اسلامی به دشمنی با آمریکا گره خورده است نمیتوان توقع داشت که کارگزار جمهوری اسلامی امکان و ارادهای برای رفع کامل آن بیابد، اما از آنجا که تحقق متعین مولفههای دشمنی به شکل فزایندهای میتواند بقا را به مخاطره اندازد، لازم است که این دشمنی به رغم «وجود»، مدیریت شود و این مدیریت از مسیر «تفسیر متفاوت» ممکن است. اما مدیریت دشمنی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی به همان اندازه که ضروری است دشوار نیز هست. سیاست خارجی ایران نیازمند تغییری بازاندیشانه، اما در محدوده امر ممکن است که از مدخل مدیریت دشمنی میگذرد، اما بدون عبور از مسیر اتخاذ رویکرد «موازنه مثبت» به جای «نگاه به شرق» و «پیوند زدن سیاست خارجی به اقتصاد داخلی» به اهداف خود دست نخواهد یافت.