۴۰سال دیگر به وقوع میپیوندد:
ایرانی مستحکم در برابر زلزله
کشور ما به عنوان یکی از مناطق زلزلهخیز دنیا طی قرن اخیر، ۳۰هزار زلزله را تجربه کرده است و تعداد قربانیان زلزلههای مهم این دوره، طبق آمار سایت پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، حدود ۱۶۰هزار نفر گزارش شده است که علاوهبر این تعداد تلفات، باید آمار زخمیها و بیخانمانشدهها و نیز تعداد خانههای آسیبدیده و ویرانشده را افزود.
واقعیت این است که استحکام و پایداری ساختمانها از مهمترین عواملی به شمار میرود که هنگام وقوع زلزله میزان خسارات جانی و مالی را تا میزان زیادی رقم میزند. بررسی زلزلههای رخ داده در نقاط مختلف جهان نشان میدهد، هر جا که در ساختمانها سازههای مقاوم به کار رفته، آسیبهای کمتری نیز در برابر زلزله به همراه داشته است. کشور ژاپن نمونه مشخص این مدعا است. این کشور یکی از زلزلهخیزترین مناطق دنیا است که سالانه زلزلههای شدیدی را تجربه میکند؛ اما از آنجا که واحدهای مسکونی این کشور بر پایههای محکم بنا شده است، زلزلههای شدید نگرانی چندانی برای مردم این کشور ایجاد نمیکند و در واقع با کمترین آسیب از کنار زلزلهها میگذرند.
اما کشورهایی مثل کشور ما که هنوز الزامات لازم را برای تحکیم ساختمانهای خود به طور جدی به کار نبردهاند، با بروز زلزلههای متوسط نیز خسارتهای شدیدی را متحمل میشوند.
مقایسهها نشان میدهد، قربانیان ناشی از زلزله 8 ریشتری در ژاپن، از انگشتان یک دست فراتر نمیرود اما وقوع همین زلزله در ایران، خسارتهای وحشتناکی به بار میآورد و شهرهای بزرگ نظیر تهران که به ظاهر مدرنترین شهر ایران محسوب میشود، در صورت مواجه شدن با چنین پدیدهای، خسارتهای جانی و مالی غیرقابل تصوری را به خود خواهد دید؛ حال اینکه اگر چنین اتفاقی در شهرهای کوچک و روستاها رخ دهد، ویرانکنندهتر خواهد بود. همان گونه که تجربه آن را در چند سال اخیر در برخی نقاط ایران مشاهده کردهایم.
وضعیت ساختمانها در ایران
براساس آمار سرشماری سال 85، حدود 62درصد واحدهای مسکونی کشور با سازههای غیراستاندارد از جمله خشت و گل، خشت و چوب، آهن و آجر، سنگ و آهن و غیره ساخته شده و 38درصد واحدهای دیگر با سازههای فلزی و بتنی بنا شده است که متاسفانه به دلیل رعایت نشدن استاندارد در بسیاری از ساختمانها با سازههای فلزی و بتنی، نمیتوان ادعا کرد که تمام این میزان (38درصد) ساختمانهای موجود در کشور مطابق با استانداردهای ساختمانسازی بنا شدهاند. در نقاط مختلف کشور بیش از یک میلیون واحد مسکونی (حدود 7درصد کل واحدهای مسکونی) ساخته شده با «خشت و گل» و «خشت و چوب» وجود دارد که در برابر زلزله 6ریشتری به کلی ویران میشوند. نکته دیگر اینکه گرچه نیمی از خانههای گلی ساخته شده در قبل از انقلاب جای خود را به خانههای آجری و آهنی داده است، اما این جایگزینیها دلیل استاندارد شدن آنها نیست.
باتوجه به اینکه نیمی از واحدهای مسکونی فعلی طی ۲۰سال گذشته ساخته شده است، اما در این مدت نیز ساختمانها سبک و سیاق پایدار شدن به روشهای پذیرفتهشده را نگرفتهاند و در واقع، در طول این دوره، ساختمانهای زیادی ساخته شده که استانداردهای لازم را کسب نکردهاند.
و اما دلایل آن
اینکه چرا در کشور بناهایی با کیفیت و پایداری پایین وجود دارد، دلایل مختلفی دارد. از جمله مهمترین دلایل، پایین بودن توان مالی و اقتصادی است که موجب شده مردم نتوانند خانههای خود را با مصالح با کیفیت و مستحکم بسازند. اغلب خانههای روستایی مربوط به پیش از انقلاب هستند و در آن دوره، مردم خانههای خود را با توجه به مصالح و در دسترس و ارزان اعم از چوب، سنگ، خشت و غیره میساختند و برای آنها، داشتن سقفی برای زندگی مهم بوده است تا این که بخواهند به استحکام آن بیاندیشند.
در سه دهه اخیر اغلب خانههای روستایی با کمی تغییر جزئی ساخته شده است.
در این میان بیشتر خانههای شهری نیز از پایداری مناسبی برخوردار نبوده است. در این دوره که موج شهرنشینی روند فزایندهای به خود گرفته است، ساختمانسازی در شهرها در اختیار کسانی قرار میگیرد که از توان علمی، تخصصی و نیز احساس وجدانی برخوردار نبودهاند و در فضایی عادی از نظارت بر ساختوسازها، با خاطری آسوده به امر ساختوساز مشغول شدند. ساختمانهای فلزی با مقاومت پایین در امر ساختمانسازی رواج یافت تا بتواند مطامع سیریناپذیر اجراکنندگان آن را تامین کند.مساله دیگر، فرهنگ مستحکم ساختن ساختمانها است. در واقع فرهنگ گرایش به استفاده از مصالح با کیفیت زمانی حاصل میشود که مردم از توان اقتصادی لازم برای ساخت پرهزینهتر خانههای موردنیاز خود برخوردار باشند. در چنین شرایطی، دولت میتواند با اجرای قوانین موردنظر، از ساختوسازهای غیراصولی که توسط مالکان صورت میگیرد، جلوگیری کند.
اما نکته مهمی که مطرح میشود، اینکه ساختوسازهای شهری که اغلب توسط بساز و بفروشها صورت گرفته، مورد نظارت جدی قرار نگرفته است و نتیجه این شده که کلانشهرها با صورتی مدرنتر و قابلتوجهتر، از ناپایداری ساختمانها به شدت رنج میبرند.
واقعیت این است که چنانچه از سال ۸۴ نظارت جدی بر ساختوسازها صورت گرفته باشد و ساختمانهای در حال ساخت شهرها از اصول کیفی ساختمان پیروی کنند و نیز فرض کنیم تا ۴۰سال آینده (۱۴۲۴) با پایان یافتن عمر ساختمانهای بیکیفیت، تخریب و نوسازی آن صورت گیرد، میتوان انتظار داشت که چهار دهه دیگر ایرانی مستحکم در برابر زلزله خواهیم داشت.
مساله دیگر برنامههای دولت برای احیای بافتهای فرسوده طی ده سال آینده است؛ اما چون این طرح در قالب خاصی تعریف شده است و واحدهای مسکونی ساخته شده با پایداری کم طی چند سال اخیر را دربرنمیگیرد، نمیتوان انتظار داشت زودتر از زمان ذکر شده (1424)، تصور ایرانی مستحکم در برابر زلزله به وقوع بپیوندد.
ارسال نظر