تنهایی مدیران هنگام وقوع بحران
«اگر میخواهید تندتر بروید، تنها بروید. اگر میخواهید دورتر بروید، با یکدیگر بروید. » ضربالمثل آفریقایی اگر به مشکلی بر بخورید و عرصه بر شما تنگ بشود، از چه کسی کمک میخواهید؟ حدود ۲۰ سال است که آمریکاییها با بحران اجتماعی و مشکلات برقراری ارتباط مواجهاند. «رابرت پاتنم»، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در کتاب مشهور خود به نام «بولینگ بازی به تنهایی» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. به باور او ما دیگر مثل گذشته در کنار یکدیگر نیستیم. ما هر روز زمان کمتری را با خانواده و دوستان خود میگذرانیم.
«اگر میخواهید تندتر بروید، تنها بروید. اگر میخواهید دورتر بروید، با یکدیگر بروید.» ضربالمثل آفریقایی اگر به مشکلی بر بخورید و عرصه بر شما تنگ بشود، از چه کسی کمک میخواهید؟ حدود 20 سال است که آمریکاییها با بحران اجتماعی و مشکلات برقراری ارتباط مواجهاند. «رابرت پاتنم»، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در کتاب مشهور خود به نام «بولینگ بازی به تنهایی» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. به باور او ما دیگر مثل گذشته در کنار یکدیگر نیستیم. ما هر روز زمان کمتری را با خانواده و دوستان خود میگذرانیم. تکنولوژی که قرار بود انسانها را به هم نزدیک کند، ماهیت روابط انسانها را تغییر داده و هرچند ما نسبت به گذشته دوستان بیشتری داریم، اما تنهاتریم.
اما رهبران سازمانی از این بحران آسیب بیشتری میبینند. رهبران و مدیران ارشد اعتراف میکنند که بزرگترین مشکل آنها هنگام وقوع یک بحران، تنهایی است. آنها میگویند کسی نیست که بنشیند و به مشکلات آنها گوش کند. رهبران به خوبی میدانند که مسوولیت نهایی بر دوش آنها و سرنوشت کارکنان در دستان آنهاست. اگر رهبر یک سازمان شکست بخورد، دود آن به چشم کارکنان نیز خواهد رفت.نتایج نظرسنجی سالانه CEO Snapshot Survey در سال ۲۰۱۲ نشان داد که نیمی از مدیران شرکتکننده در این نظرسنجی در محیط کار احساس تنهایی میکنند و بیش از ۶۰ درصد آنها معتقد بودند که این احساس تنهایی بر عملکرد آنها تاثیر منفی گذاشته است. «توماس ساپوریتو»، مدیر شرکت بینالمللی PHR در این رابطه میگوید: «مدیران از احساس انزوا به ستوه آمدهاند.» برای یک مدیر آسان نیست که هیاتمدیره یا کارکنانش را فرا بخواند و با آنها از مشکلات و ترسهایش بگوید. ممکن است یکی از این افراد رازدار نباشد. هر صحبت کوچکی ممکن است به شایعهای بزرگ تبدیل شود. از سوی دیگر، دوستان یا افراد خارج از محیط کار شاید درک درستی از مشکلات و چالشهایش نداشته باشند.
متاسفانه رهبران سازمانی، درست زمانی که به کمک نیاز دارند از همیشه تنهاترند. تنهایی رهبران بهویژه زمانی مشکلساز است که بحرانی رخ میدهد. کسانی که زمانی از «دوستان» شما بودند، تنهایتان میگذارند. «جیمی دایمون» مدیر ارشد اجرایی موسسه مالی «جی.پی مورگان» از روزهای تنهاییاش میگوید: «زمانی که از شرکت سیتیگروپ اخراج شدم، تنها کسانی که حامی من بودند، خانواده، دوستان دوران دبیرستان و دانشگاهم بودند.»بسیاری از مدیران تلاش میکنند مشکلات را خود به تنهایی و بدون درخواست کمک از دیگران حل کنند. تصمیمگیری درباره یک بحران، بدون مشورت با افراد قابل اعتماد و استفاده از نظرات آنها چندان منطقی به نظر نمیرسد. برای اتخاذ تصمیمات درست بهتر است با دیگران مشورت کنید و این تنها در صورتی ممکن است که در طول زمان میان شما و همکارانتان روابطی عمیق و بر پایه اعتماد شکل گرفته باشد.به همین علت، هیچ راهحلی وجود ندارد که بتواند یک شبه مشکل تنهایی رهبران را حل کند. حل این مشکل نیازمند گذر زمان است. اگر جزو آن دسته از رهبرانی هستید که احساس تنهایی میکنید، بهتر است «گروه حامیان» خود را همین حالا تشکیل دهید. اولین کسی که تمام مسائل خود را با او در میان میگذارید، کیست؟ همسرتان، دوست صمیمیتان یا مشاورتان. فرقی نمیکند که او کیست. او نخستین عضو تیم حامیان شماست.
پس از آن نوبت مربیان است. مربیان، همان افراد خردمندی هستند که میتوانید روی کمک آنها حساب کنید. طی سالیان سال مدیریت، من هم از کمکهای این مربیان بینصیب نبودهام. این روزها من اگر با مشکلی مواجه شوم، نزد همکارانم در دانشگاه هاروارد میروم. خوشبختانه دو نفر از مربیانم از من جوانتر هستند که میتوانم درباره دانش روز، تکنولوژی، شبکههای اجتماعی، گرایشات مدیران جوان و هر آنچه به نسل جوان مربوط میشود، از آنها اطلاعات بگیرم.شما نیازمند یک حمایت مداوم هستید و این وظیفه اعضای گروه شماست که از شما حمایت کنند. گروه حامیان به شما کمک میکند تا خود را بشناسید، بازخورد صادقانه دریافت کنید و مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنید. «وارن بنیس» یکی از چهرههای مشهور رهبری سازمانی در رابطه با مقابله با رویدادهای غیرمنتظره مینویسد: «گروهی تشکیل بدهید که اعضای آن با شما صادق و روراست باشند، حقایق را به شما بگویند و شما نیز بتوانید حقایق را با آنها مطرح کنید.»خوشبختانه چند گروه دیگر در محیط کار از من حمایت میکنند. یکی از این گروهها، گروه هشت نفرهای است که حدود چهل سال از تشکیل آن میگذرد و اعضای آن هر هفته با یکدیگر دیدار میکنند. سایر گروهها هر ماه یکدیگر را میبینند و گاهی با هم به سفر میروند. آنها در سختی و خوشی همراه من بودهاند و این برای من واقعا ارزشمند است. علاوهبر این، بیش از ۶۰۰۰ نفر در مدرسه کسبوکار هاروارد، تحتتاثیر کتاب اخیر من پیرامون همین موضوع، گروههایی ۶ تا ۸ نفره تشکیل داده و در رابطه با مسائل شخصی و شغلی خود با یکدیگر گفتوگو میکنند.
گروه حامیان باعث میشود شما احساس تعلق خاطر کنید. «برنه براون» در این رابطه میگوید: «یکی از اساسیترین نیازهای بشر، احساس عشق و تعلق خاطر است. ما به لحاظ زیستشناختی، روانشناختی، جسمی و روحی نیازمندیم که دوست بداریم و دیگران دوستمان بدارند.» گروه حامیان شما گاهی در نقش یک آینه ظاهر میشود و حقایق را به شما میگوید. گاهی هم شما را به چالش میکشد یا ترغیب میکند. مورد حمایت قرار داشتن، بر احساسات فرد نیز تاثیر خواهد گذاشت. اگر فرد یا افرادی از شما حمایت کنند، شما احساس بهتری خواهید داشت. محققان در کلینیک مایو (یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی علوم پزشکی جهان) به تازگی دریافتهاند که روابط احساسی عمیق، میزان استرس، اضطراب و احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش میدهد. شاید تعجب کنید اما روابط صمیمانه و نزدیک میتواند ساختار بیولوژیک بدن شما را تغییر دهد. در سال ۲۰۰۶، مجله طب رفتاری در گزارشی اعلام کرد که هر چه میزان حمایت اجتماعی بیشتر باشد، نرخ مرگ و میر کمتر است. همچنین میان حمایت اجتماعی و افزایش سیستم ایمنی بدن رابطهای مستقیم وجود دارد.هیچکس به تنهایی موفق نیست. لازم است که همین امروز برای تشکیل گروه حامیان خود اقدام کنید تا در مواقع عدم اطمینان، بحرانها و حتی جشن گرفتن موفقیتها تنها نباشید.
اما رهبران سازمانی از این بحران آسیب بیشتری میبینند. رهبران و مدیران ارشد اعتراف میکنند که بزرگترین مشکل آنها هنگام وقوع یک بحران، تنهایی است. آنها میگویند کسی نیست که بنشیند و به مشکلات آنها گوش کند. رهبران به خوبی میدانند که مسوولیت نهایی بر دوش آنها و سرنوشت کارکنان در دستان آنهاست. اگر رهبر یک سازمان شکست بخورد، دود آن به چشم کارکنان نیز خواهد رفت.نتایج نظرسنجی سالانه CEO Snapshot Survey در سال ۲۰۱۲ نشان داد که نیمی از مدیران شرکتکننده در این نظرسنجی در محیط کار احساس تنهایی میکنند و بیش از ۶۰ درصد آنها معتقد بودند که این احساس تنهایی بر عملکرد آنها تاثیر منفی گذاشته است. «توماس ساپوریتو»، مدیر شرکت بینالمللی PHR در این رابطه میگوید: «مدیران از احساس انزوا به ستوه آمدهاند.» برای یک مدیر آسان نیست که هیاتمدیره یا کارکنانش را فرا بخواند و با آنها از مشکلات و ترسهایش بگوید. ممکن است یکی از این افراد رازدار نباشد. هر صحبت کوچکی ممکن است به شایعهای بزرگ تبدیل شود. از سوی دیگر، دوستان یا افراد خارج از محیط کار شاید درک درستی از مشکلات و چالشهایش نداشته باشند.
متاسفانه رهبران سازمانی، درست زمانی که به کمک نیاز دارند از همیشه تنهاترند. تنهایی رهبران بهویژه زمانی مشکلساز است که بحرانی رخ میدهد. کسانی که زمانی از «دوستان» شما بودند، تنهایتان میگذارند. «جیمی دایمون» مدیر ارشد اجرایی موسسه مالی «جی.پی مورگان» از روزهای تنهاییاش میگوید: «زمانی که از شرکت سیتیگروپ اخراج شدم، تنها کسانی که حامی من بودند، خانواده، دوستان دوران دبیرستان و دانشگاهم بودند.»بسیاری از مدیران تلاش میکنند مشکلات را خود به تنهایی و بدون درخواست کمک از دیگران حل کنند. تصمیمگیری درباره یک بحران، بدون مشورت با افراد قابل اعتماد و استفاده از نظرات آنها چندان منطقی به نظر نمیرسد. برای اتخاذ تصمیمات درست بهتر است با دیگران مشورت کنید و این تنها در صورتی ممکن است که در طول زمان میان شما و همکارانتان روابطی عمیق و بر پایه اعتماد شکل گرفته باشد.به همین علت، هیچ راهحلی وجود ندارد که بتواند یک شبه مشکل تنهایی رهبران را حل کند. حل این مشکل نیازمند گذر زمان است. اگر جزو آن دسته از رهبرانی هستید که احساس تنهایی میکنید، بهتر است «گروه حامیان» خود را همین حالا تشکیل دهید. اولین کسی که تمام مسائل خود را با او در میان میگذارید، کیست؟ همسرتان، دوست صمیمیتان یا مشاورتان. فرقی نمیکند که او کیست. او نخستین عضو تیم حامیان شماست.
پس از آن نوبت مربیان است. مربیان، همان افراد خردمندی هستند که میتوانید روی کمک آنها حساب کنید. طی سالیان سال مدیریت، من هم از کمکهای این مربیان بینصیب نبودهام. این روزها من اگر با مشکلی مواجه شوم، نزد همکارانم در دانشگاه هاروارد میروم. خوشبختانه دو نفر از مربیانم از من جوانتر هستند که میتوانم درباره دانش روز، تکنولوژی، شبکههای اجتماعی، گرایشات مدیران جوان و هر آنچه به نسل جوان مربوط میشود، از آنها اطلاعات بگیرم.شما نیازمند یک حمایت مداوم هستید و این وظیفه اعضای گروه شماست که از شما حمایت کنند. گروه حامیان به شما کمک میکند تا خود را بشناسید، بازخورد صادقانه دریافت کنید و مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنید. «وارن بنیس» یکی از چهرههای مشهور رهبری سازمانی در رابطه با مقابله با رویدادهای غیرمنتظره مینویسد: «گروهی تشکیل بدهید که اعضای آن با شما صادق و روراست باشند، حقایق را به شما بگویند و شما نیز بتوانید حقایق را با آنها مطرح کنید.»خوشبختانه چند گروه دیگر در محیط کار از من حمایت میکنند. یکی از این گروهها، گروه هشت نفرهای است که حدود چهل سال از تشکیل آن میگذرد و اعضای آن هر هفته با یکدیگر دیدار میکنند. سایر گروهها هر ماه یکدیگر را میبینند و گاهی با هم به سفر میروند. آنها در سختی و خوشی همراه من بودهاند و این برای من واقعا ارزشمند است. علاوهبر این، بیش از ۶۰۰۰ نفر در مدرسه کسبوکار هاروارد، تحتتاثیر کتاب اخیر من پیرامون همین موضوع، گروههایی ۶ تا ۸ نفره تشکیل داده و در رابطه با مسائل شخصی و شغلی خود با یکدیگر گفتوگو میکنند.
گروه حامیان باعث میشود شما احساس تعلق خاطر کنید. «برنه براون» در این رابطه میگوید: «یکی از اساسیترین نیازهای بشر، احساس عشق و تعلق خاطر است. ما به لحاظ زیستشناختی، روانشناختی، جسمی و روحی نیازمندیم که دوست بداریم و دیگران دوستمان بدارند.» گروه حامیان شما گاهی در نقش یک آینه ظاهر میشود و حقایق را به شما میگوید. گاهی هم شما را به چالش میکشد یا ترغیب میکند. مورد حمایت قرار داشتن، بر احساسات فرد نیز تاثیر خواهد گذاشت. اگر فرد یا افرادی از شما حمایت کنند، شما احساس بهتری خواهید داشت. محققان در کلینیک مایو (یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی علوم پزشکی جهان) به تازگی دریافتهاند که روابط احساسی عمیق، میزان استرس، اضطراب و احتمال ابتلا به افسردگی را کاهش میدهد. شاید تعجب کنید اما روابط صمیمانه و نزدیک میتواند ساختار بیولوژیک بدن شما را تغییر دهد. در سال ۲۰۰۶، مجله طب رفتاری در گزارشی اعلام کرد که هر چه میزان حمایت اجتماعی بیشتر باشد، نرخ مرگ و میر کمتر است. همچنین میان حمایت اجتماعی و افزایش سیستم ایمنی بدن رابطهای مستقیم وجود دارد.هیچکس به تنهایی موفق نیست. لازم است که همین امروز برای تشکیل گروه حامیان خود اقدام کنید تا در مواقع عدم اطمینان، بحرانها و حتی جشن گرفتن موفقیتها تنها نباشید.
نویسنده: Bill George
مترجم: مریم مرادخانی
منبع: Huffingtonpost
ارسال نظر