نکات مدیریتی
روشهای متفاوت رهبری تیمها و موارد استفاده آنها<br>
مترجم: میثاق شمشیری
تبدیل یک تیم از یک مجموعه معمولی به یک مجموعه فوقالعاده، یعنی درک تفاوت بین مدیریت و رهبری. به گفته نویسنده «مدیریت یعنی درست انجام دادن کارها و رهبری یعنی انجام درستترین کارها. » مدیر و رهبر دو وظیفه جداگانه دارند؛ ولی ما معمولا آنها را با هم جابهجا میکنیم. هدف مدیر، هموار کردن مسیر موفقیت تیم است. مدیران وظیفه تامین احتیاجات گروه برای ثمره بیشتر و بهتر را بر عهده دارند. آنها اعضای گروه را برای مقابله با مشکلات و سطوح بالاتر آماده میکند. هدف مدیر تضمین ثبات کیفیت بالای عملکرد اعضا و مدیریت آنها در چالشهای پیش رویشان است.
مترجم: میثاق شمشیری
تبدیل یک تیم از یک مجموعه معمولی به یک مجموعه فوقالعاده، یعنی درک تفاوت بین مدیریت و رهبری. به گفته نویسنده «مدیریت یعنی درست انجام دادن کارها و رهبری یعنی انجام درستترین کارها.» مدیر و رهبر دو وظیفه جداگانه دارند؛ ولی ما معمولا آنها را با هم جابهجا میکنیم. هدف مدیر، هموار کردن مسیر موفقیت تیم است. مدیران وظیفه تامین احتیاجات گروه برای ثمره بیشتر و بهتر را بر عهده دارند. آنها اعضای گروه را برای مقابله با مشکلات و سطوح بالاتر آماده میکند. هدف مدیر تضمین ثبات کیفیت بالای عملکرد اعضا و مدیریت آنها در چالشهای پیش رویشان است.
در مقابل هر یک از اعضای گروه میتواند یک رهبر باشد به این شرط که دارای نبوغ خاص بوده و با قدرت خلاقیتش مرزها را برای خلق ایدههای جدید بگسلد. رهبر یک تیم کسی است که در زمینههای مختلف کسبوکار سررشته دارد و میتواند با تکیه بر آن به مدیر و گروه کمک کند. یک رهبر با قدرتش رهبری میکند نه با عنوانش.
در مقابل بهترین مدیران نیز به راحتی اجازه میدهند تا رهبران گروه پیشرفت کرده و به واسطه آن گروه و حتی خود مدیر رشد کنند.
اما با وجود بهترین مدیران و رهبران نیز، زمانی با چالشها و تغییراتی در روند کارها برخورد میکنید و خودتان را در وضعیتی میبینید که نمیدانید در آینده چه چیزی رخ خواهد داد. کسی انتظار ندارد که تمام پاسخها و قوانین مورد نیاز را از قبل آماده داشته باشید و با مشتی آهنین به پیش بروید. در برخی از پروژهها، وقتی با تمام قوا متمرکز حرکت به جلو هستید، به موانع و مشکلاتی بر میخورید که برای غلبه بر آن باید از ذره ذره افکار و توشه مهارتهای همه افراد تیم بهره گیرید.
روشهای رهبری را تغییر دهید
گروههای برتر علاوه بر اینکه به قدرت رهبری در یک گروه اعتماد دارند، به این نکته هم واقفند که رهبری وابسته به موقعیت بوده و به احتیاجات تیم بستگی دارد. مثلا اگر اعضای گروه نیاز به تجدید روحیه دارند، یک سبک جدید میتواند انگیزهای برای تیم باشد. در این موارد رهبران قدرتمند با یک تحلیل دقیق از شرایط، استراتژی خود را با توجه به موقعیت جدید، برای رسیدن به هدف انتخاب میکنند.
بهترین تحقیق من در رابطه با رهبری پویا «رهبری دنیل گلمن، رهبری نتیجه بخش» است. گلمن و همکارانش سه سال را صرف بررسی بیش از ۳۰۰۰ مدیر در سطح متوسط کردند. هدف آنها آشکار سازی راهکارهای خاص رهبری و تاثیر آن بر حال و هوای شرکت و تاثیر هر سبک رهبری، بر حداقل میزان سود بخشی است.
این بررسی نشان داد که سبک رهبری یک مدیر توانست ۳۰ درصد سود بخشی را برای شرکت به همراه داشته باشد. این رقم بزرگتر از آنی است که قابل چشمپوشی باشد. در نظر داشته باشید که برای افزایش تنها یک درصد بهرهوری چه میزان تلاش و برنامهریزی صورت میگیرد.
در اینجا با شش سبک رهبری حاصل از نتایج بررسیهای گلمن روی مدیران و تحلیل کوچکی از تاثیرش بر شرکتها آشنا میشویم:
رهبرانی که قدم به قدم وظایف را مشخص میکنند. این سبک تنها در مواردی کاربرد دارد که تیم با انگیزه بوده و مهارتها کاملا برای نتایج زودرس کافی است. استفاده از این روش برای طولانی مدت میتواند گروه را به زوال رسانده و نبوغ افراد را زیر پا له کند.
یک رهبر مقتدر تیم را به یک نگرش متحد سوق داده و افکار را به اهداف نهایی معطوف میسازد. این روش در مواردی که به دلیل اعمال شرایط محیطی به نگرش جدیدی نیاز است، کارآیی خوبی دارد. رهبران مقتدر با تزریق یک روحیه جنگنده و یک تکان روحی تیم را برای غلبه بر مبارزه پیش رو آماده میکنند. این روش در جایی که افراد حرفهای در آن مشغولند نمیتواند کارآیی خوبی داشته باشد.
رهبران پیونددهنده کسانیاند که با ایجاد یک رابطه و احساس خوب بین افراد و همچنین ایجاد احساس تعلق به سازمان در تک تک اعضا، انگیزه به وجود میآورند. این روش در مواردی خوب جواب میدهد که افراد زیر استرس بوده و نیاز به رهایی از آن دارند یا اینکه در تیم نیاز به جلب دوباره اعتماد احساس میشود. البته استفاده انحصاری این روش باعث کاهش کیفیت و بیهدفی میشود.
رهبری مربی گونه، افراد را برای آینده آماده میسازد. بهتری زمان بهرهوری از این روش زمانی است که رهبر تیم مایل باشد تا افراد را برای یک موفقیت پایا تربیت کند. بدترین بازدهی این روش زمانی است که افراد انگیزهای برای تغییر یا یادگیری نداشته یا اینکه رهبر تخصص کمی داشته باشد.
رهبر اجباری یا قهری نیاز دارد که پیوسته شکوه کند. در یک جمله یعنی: «کاری را کن که من میگویم.» این روش برای زمان بحران استفاده دارد. برای وقتی که یک شرکت دچار سانحه جدی میشود مانند آتش سوزی. این سبک میتواند برای کنترل گروه وقتی که همه چیز از دست رفته مفید باشد. البته در هر زمان دیگری باید از این روش دوری جست، زیرا این روش باعث بیگانه شدن افراد شده و تمام انعطاف و خلاقیت را فرو مینشاند.
رهبر دموکرات در سازمان در پیساخت یک مشارکت عمومی و عامه پسند خواهد بود. این روش یعنی: «نظر شما چیست؟» این سبک در مواقعی کاربرد دارد که رهبر نیاز به مشارکت افراد برای تصمیمگیری یا شرکت در تعیین یک هدف و برنامه دارد یا در مواردی که نیاز به ایدههای تازه و باکیفیت حس میشود. در موارد اضطراری این روش نمیتواند خوب عمل کند. همچنین برای مواقعی که افراد کفایت لازم را برای راهنماییهای خوب دارا نیستند.
ارسال نظر