نگرشی نو به دنیای اطراف
ظهور فاز جدیدی از جهانی سازی
مترجم: فریبا ولیزاده
منبع: bcgperspectives. com
آیا پدیده جهانی شدن به پایان خود نزدیک شده است؟ برخی مفسران خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را نشانهای مبنی بر پایان این پدیده میدانند. این تصمیم ـ موسوم به برگزیت- بهعنوان روند معکوس یکپارچگی جهانی در سالهای اخیر توصیف میشود. پیش از این جهانیسازی یا ادغامهای اقتصادی پیش از آن، بهواسطه ارجحیت و برتری اقتصاد جهانی در قیاس با سیاستهای محلی هدایت میشد. این موضوع به رشد و توسعه سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی و تجارت جهانی، تحرکات عظیم نیرویکار و در نهایت رشد اقتصادی گسترده در سراسر دنیا منجر شد.
مترجم: فریبا ولیزاده
منبع: bcgperspectives.com
آیا پدیده جهانی شدن به پایان خود نزدیک شده است؟ برخی مفسران خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را نشانهای مبنی بر پایان این پدیده میدانند. این تصمیم ـ موسوم به برگزیت- بهعنوان روند معکوس یکپارچگی جهانی در سالهای اخیر توصیف میشود. پیش از این جهانیسازی یا ادغامهای اقتصادی پیش از آن، بهواسطه ارجحیت و برتری اقتصاد جهانی در قیاس با سیاستهای محلی هدایت میشد. این موضوع به رشد و توسعه سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی و تجارت جهانی، تحرکات عظیم نیرویکار و در نهایت رشد اقتصادی گسترده در سراسر دنیا منجر شد. قطعا برگزیت شرایط بازار، نرخ ارز و ضریب اطمینان مصرفکننده را با آشوب مواجه کرده است، اما مدل جهانیسازی که از ۲۰۰ سال گذشته توسعه یافته است حتی پیش از برگزاری رفراندوم در انگلستان نیز علائمی از تغییر را نشان میداد. برای نمونه، رشد تولید ناخالص داخلی جهان از بیش از ۶ درصد در سالهای ۱۹۶۰ به ۳ درصد در سال ۲۰۱۵ کاهش پیدا کرد.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی بهرغم افزایش سرمایهگذاری کل جهانی با کاهش روبهرو بوده است. کارشناسان آکادمیک، بخش خصوصی، انجمنهای صنفی و رسانهها از این شاخصها بهعنوان شواهدی از پایان جهانیسازی یاد میکنند. علاوه بر این به عواملی نظیر رشد حمایتگرایی از یکسو و افزایش هزینههای نیرویکار در بازارهای نوظهور از سوی دیگر اشاره دارند. با اینحال، ما نگرشی متفاوت نسبت به ماجرا داریم. به باور ما به جای مهم جلوه دادن پایان پدیده جهانیسازی باید به ظهور فاز جدیدی از آن توجه داشت، پدیدهای که منجر به برقراری توازن مجدد میان جغرافیای سیاسی و موقعیتهای ژئواکونومیک خواهد شد.
برای موفقیت در این عصر، بنگاههای اقتصادی باید نگرشی متفاوت به موضوع جهانیسازی اتخاذ کنند و از مقیاسهای جدید و چارچوبهای نوین برای توسعه استراتژیهای موفق بهرهبرداری کنند. در آینده رشد پایدار مستلزم ظرفیت محلی در قالبی جهانی خواهد بود.
مدل قدیمی جهانی شدن
با نگاهی به روند توسعه جهانی شدن در عصر مدرن که همزمان با انقلاب صنعتی ظهور پیدا کرده است، به وجود فرآیندی چند مرحلهای پی برده خواهد شد. فاز اول در دهه ۱۸۰۰ و با اختراع موتور بخار آغاز شده است و با توسعه برق رسانی گسترده به غرب اروپا ادامه یافته است. این فاز بهطور ناگهانی به واسطه وقوع جنگ جهانی اول متوقف شده است. فاز بعدی در دهه ۱۹۵۰ و با ظهور تولید انبوه و ایجاد زنجیرههای عرضه صادراتی به بازارهای جدید توسط شرکتهای آمریکایی شکل گرفته است. بحران نفت در اواسط دهه ۱۹۷۰ در این مرحله از جهانی شدن خاتمه پیدا کرد. در اواخر دهه ۱۹۸۰ سومین فاز از پدیده جهانی شدن با ظهور اینترنت و امکان برونسپاری فرآیندهای تولیدی و خدماتی کم هزینه و توسعه زنجیرههای تامین یکپارچه در سطح جهان شکل گرفته و با شروع بحران مالی سال ۲۰۰۸ پایان یافت. اگرچه هر یک از مراحل مذکور تفاوتهایی با یکدیگر داشتهاند، همگی بر اساس مدلی یکسان از جهانی شدن پایهریزی شدهاند. این مدل شامل سه نیروی اصلی است:
- یک فناوری جدید که توسط یک کشور یا گروهی از کشورها با هدف افزایش بهرهوری و بهبود بروندادها بهکار بسته میشود.
- نقش یک یا چند کشور بهعنوان قطب اقتصادی (اروپای غربی، ایالات متحده و چین به ترتیب در هر یک از فازها) که تبدیل به موتور محرک هر یک فازها شده است.
- وجود سیستم مطلوب حکومتی در سراسر جهان که به واسطه قوانین پایدار منجر به تسهیل رشد تجارتهای میان مرزی و افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها شده است.
این نیروها در کنار یکدیگر چرخهای از رشد اقتصادی و یکپارچگی را شکل دادهاند، از این رو اقتصاد جهانی همواره بر سیاستهای محلی ارجحیت داشته است.
مدل جدید جهانیسازی
در طول ۲۰۰ سال گذشته، جهانی شدن تحتعنوان ادغام فزاینده کشورهای مختلف سراسر جهان با کشورهای غربی به واسطه جریانهای مالی، جریان عرضه کالا، خدمات و افراد تعریف شده است. نیروهای دوگانه دیجیتالسازی و عدم تمرکز ساختار مدل قدیمی جهانی شدن را از هم پاشیدهاند. بازار و فرصتهای موجود در آن جهان ماندهاند، اما چالشهای پیش روی آن هم چنان پیچیدهتر از پیش هستند. مدل آشنای قطب واحد اقتصادی، فناوری غالب و سیستم واحد حکومتی در حال جایگزین شدن با جهانی دوقطبی و متنوع است. شرکتها در آینده به ناچار با اقتصادهای متعدد، سازمانهای حکومتی گوناگون و قوانین و فناوریهای متنوع رودررو خواهند شد. ادغام جهانی دیگر مفهومی فیزیکی نخواهد داشت. در عوض، جریانهای اطلاعاتی گسترده به جادهها و مسیرهای حملونقل جدید تبدیل خواهند شد و ذخیره سازی مبتنی بر پردازشهای ابری به ابزارهای جدید حملونقل و ذخیرهسازی کمک شایانی خواهد کرد.
در این فاز جدید، رشد و توسعه کمتر به تجارت جهانی وابسته خواهد بود. درکشورهای نوظهور، رشد بر اساس میزان تقاضای محلی حاصل از اصلاحات ساختاری داخلی ارزیابی خواهد شد. این وضعیت در حال حاضر در کشور هند که با نرخ بالای رشد اقتصادی بهرغم کاهش صادرات روبهرو شده است، قابل مشاهده است. در کشورهای توسعهیافته و چین نیز رشد بهطور عمده به واسطه پیشرفتهای صورتگرفته در سطح بهرهوری که به کمک فناوریهای نوین و نوآوری صورت گرفته است، هدایت خواهد شد.
زنجیره تامین جهانی که پیشتر از آن بهعنوان بخش قابلتوجهی از فاز سوم یاد شد، جای خود را به زنجیرههای ارزشی خواهد داد که فناوری دیجیتال را با فناوریهای کم هزینه قدیمی ترکیب میکنند و منجر به توسعه پلتفرمهای جهانی مستقل میشوند که برای تبادل کالا و خدمات مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
و شاید مهمتر از همه ظهور سیستم حکومتی غیرمتمرکز منجر به قوانین جدید پیچیدهتر و بروز بیثباتی بیشتر خواهد شد. این موضوع شامل حال قوانین محلی و منطقهای خواهد شد و نیاز به برقراری مجدد توازن میان منافع سیاسی ملی و منطق اقتصاد جهانی را به همگان گوشزد خواهد کرد. این قواعد تحتتاثیر تحرکات موسسات و نهادهای جدیدی نظیر AIIB و NDB که تصمیماتشان بیشتر ریشه در منافع ملی و منطقهای دارد، قرار خواهند گرفت. مدیر سیاستهای راهبردی یکی از بانکهای چند ملیتی این پدیده را «بالکانیزه کردن قواعد بازی» توصیف میکند.
مدیران اجرایی چه باید بدانند
فاز چهارم جهانی شدن مستلزم تغییر توجه شرکتها از مقوله جهانی شدن به رویکردی به مراتب محلی و مبتنی بر منافع کشور خواهد بود. شرکتهایی که در این عصر مزیت رقابتی پایدار کسب میکنند به ذهنیت و مدل کسبوکار کاملا متفاوتی نیاز پیدا خواهند کرد. برای شروع مدیران اجرایی باید به ۵ نکته توجه داشته باشند:
۱- چارچوب استراتژیک: چارچوب مذکور باید از چارچوبی تکمحور به چارچوبی که توان افزایش ظرفیتهای محلی را داشته باشد، تغییر کند. در انتخاب کشورها بهعنوان بازارهای بالقوه، ارزیابی توانایی دولت در ایجاد اصلاحات ساختاری به اندازه ارزیابی حجم بازار و رشد درآمد از اهمیت برخوردار خواهد بود.
۲- ذهنیت شرکتی: مدیران اجرایی باید از توان اندیشیدن به روشهای نوین برخوردار باشند تا خود آنها و تیمهای تحت فرمانشان بتوانند با پیچیدگیهای روزافزون سازمانی و عدم تمرکز مقابله کنند. در عصر جدید، بنگاههای اقتصادی باید از توان مدیریت زنجیرههای تامین پیچیده توسط فناوریهای چندگانه و همکاری با دولتها و سایر توزیعکنندگان سرمایههای دولتی برخوردار باشند. آنها باید در مقابله با فلسفههای مختلف نظارتی توانمندی لازم را داشته باشند. تمام اینها مستلزم بهره مندی از نگرشی نو به دنیای اطراف است.
۳- مدل کسبوکار: شرکتها باید با مدلهای نامتقارن سازمانی، ساختارها و فرآیندهایی که منحصر به صنایع و کشورهای خاصی هستند و تحت قواعد و مقررات محلی ویژه فعالیت میکنند، انطباق پیدا کنند.
۴- مدیریت ریسک: مولفهای بسیار حیاتی! کسب وکارها علاوهبر فاکتورهای ریسک قدیمی نظیر بلایای طبیعی و خطرات مالی پروژه باید قوانین پیچیده بیشتری نظیر افزایش گرایش به سرمایهداری و منافع دولتی را مد نظر داشته باشند. شرکتها باید آماده اعمال استراتژیهای ریسک متفاوت و رویارویی با تغییرات بازار باشند.
۵- ارزیابی موفقیت: شرکتها باید به دنبال معیارهایی باشند که مسیر رشد تجارت و سرمایهگذاری خارجی را تحت نظر دارند و معیارهایی را توسعه دهند که جریانهای دیجیتال، رشد پلتفرمهای جهانی و سهولت دسترسی به مهارتهای خاص را فراهم میآورند. علاوهبر این ایجاد توازن میان معیارهای سنتی ارزیابیکننده بهینهسازی جهانی با معیارهای کشوری ارزیابیکننده ردپای جهانی شدن به یکی از الزامات تبدیل خواهد شد.
ارسال نظر