از افول تحقیق و توسعه در اروپا تا مزایای فعالیتهای جهانی
شبکههای جهانی نوآوری کلید موفقیت شرکتها
مترجم: مریم رضایی
منبع: Strategy + Business
بخش دوم و پایانی
هفته گذشته در مورد بالا رفتن میزان صادرات تحقیق و توسعه شرکتها به نقاط مختلف دنیا نوشتیم و اینکه در حال حاضر بیشترین هزینههای R&D دنیا در کشورهای آسیایی صرف میشود، بهطوری که در سال ۲۰۱۵ آسیا ۳۵ درصد کل هزینههای R&D جهانی را به خود اختصاص داد. همچنین اشاره کردیم که آمریکا کشور شماره یک نوآوری دنیا است و در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ کل هزینه صرفشده درون کشوری برای R&D در آمریکا به واسطه فعالیت شرکتهای آمریکایی ۴۱ درصد افزایش داشته است.
مترجم: مریم رضایی
منبع: Strategy + Business
بخش دوم و پایانی
هفته گذشته در مورد بالا رفتن میزان صادرات تحقیق و توسعه شرکتها به نقاط مختلف دنیا نوشتیم و اینکه در حال حاضر بیشترین هزینههای R&D دنیا در کشورهای آسیایی صرف میشود، بهطوری که در سال ۲۰۱۵ آسیا ۳۵ درصد کل هزینههای R&D جهانی را به خود اختصاص داد. همچنین اشاره کردیم که آمریکا کشور شماره یک نوآوری دنیا است و در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ کل هزینه صرفشده درون کشوری برای R&D در آمریکا به واسطه فعالیت شرکتهای آمریکایی ۴۱ درصد افزایش داشته است. این کشور واردات زیادی از اروپا دارد و این امر تاکیدی است بر این واقعیت که پایین بودن هزینه، عامل تصمیمگیری در مورد مکان فعالیتهای R&D نیست؛ چون هزینههای R&D در آمریکا گران تمام میشود. ادامه مطلب را در مورد اروپا و چگونگی مدیریت شبکهای جهانی میخوانیم.
لغزش اروپا
فروکش کردن قابلیتهای نوآوری بهطور قابل توجهی در اروپای غربی در حال وقوع است و این منطقه بیشترین میزان کاهش را در فعالیتهای R&D داشته است. بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ خالص صادرات R&D اروپاییها به مناطق دیگر ۳۲۵ درصد رشد داشته است. در سطح کشوری، آلمان بزرگترین صادرکننده در اروپای غربی بوده و سوئیس در رده بعدی قرار میگیرد. فرانسه و سوئد که هر دو واردکننده R&D در سال ۲۰۰۷ بودند، در سال ۲۰۱۵ به صادرکننده مطلق تبدیل شدند. در نتیجه، کل هزینه R&D درون منطقهای اروپا از ۳۵ درصد سهم جهانی در سال ۲۰۰۷ به ۲۸ درصد در سال ۲۰۱۵ کاهش یافت. روی هم رفته، در سال ۲۰۰۷ شرکتها در اروپا ۵۷ درصد R&D خود را داخل کشورهای خود انجام میدادند، اما در سال ۲۰۱۵ این رقم به ۴۸ درصد کاهش یافته است. آمریکا با وجود اینکه بیشترین هزینه نیروی کار مهندسی را نسبت به بیشتر کشورهای اروپایی دارد، بزرگترین مقصد صادرات R&D شرکتهای اروپایی بوده است. آلمان را بهعنوان بزرگترین اقتصاد اروپا بهطور خاص مورد بررسی قرار میدهیم: هزینههای R&D درون کشوری آلمان بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ تنها ۱۵ درصد افزایش داشته است. رقم کل صادرات R&D شرکتهای آلمانی در سال ۲۰۱۵ به ۳۵ میلیارد دلار رسید که بیش از دو برابر هزینههای داخلی بود. در ضمن، واردات R&D آلمان در همین مدت سقوط کرده است. عملکرد R&D فرانسه نیز مشابه و حتی ضعیفتر بوده است. کل هزینه R&D درونکشوری فرانسه بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ به میزان ۲۱ درصد کاهش یافته، در حالی که صادرات R&D شرکتهای فرانسوی در همین مدت ۴۶ درصد افزایش یافته است و کل واردات آن نیز با سقوط ۲۱ درصدی همراه بوده است (شکل). بزرگترین مقاصد صادرات R&D فرانسه عبارتند از: آمریکا (۲۸ درصد)، چین (۱۳ درصد)، آلمان (۸ درصد) و هند (۷ درصد).
پرتفوی R&D کشورهای اروپای غربی در نتیجه این تغییرات به شدت تغییر کرده است. صرف هزینه در داخل کشور از ۳۲ درصد کل R&D اروپاییها به ۲۹ درصد کاهش یافته است. هزینه R&D شرکتهای اروپای غربی در کشورهای پرهزینه همسایه از ۲۳ درصد به ۱۶ درصد کاهش یافته، در حالی که هزینه در کشورهای پرهزینه دوری مانند آمریکا و ژاپن ۴۶ درصد افزایش یافته است. بخشی از دلیل این افزایش صادرات فعالیتهای ادغام و تملک (M&A) شرکتهای چندملیتی اروپایی بوده است. وقتی یک شرکت چندملیتی با شرکت دیگری ادغام میشود یا آن را میخرد، به پرسنل و تاسیسات R&D آن شرکت نیز نیاز دارد تا عملیات R&D را ادامه دهد و آن را با کل برنامه نوآوری شرکت یکپارچهسازی کند. بهعنوان مثال، وقتی یک شرکت اروپایی شرکتی آمریکایی را تحت تملک خود درمیآورد، فعالیتهای R&D آن شرکت آمریکایی صادرات R&D محسوب میشود، حتی اگر مکان فعالیتها تغییری نکرده باشد. بنابراین، داراییهای R&D شرکت فیات بعد از خرید کرایسلر به قیمت ۴/ ۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ محاسبه میشود.
مساله بعدی این است که کشورهای ارزان اروپای شرقی بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ واردات R&D خود را به میزان ۵۳ درصد افزایش داده و به ۱۴ میلیارد دلار رساندهاند. مهمترین این کشورها عبارتند از: روسیه، لهستان و رومانی. واردات از آمریکا نیمی از کل واردات را تشکیل میدهد و سهم واردات از اروپای غربی ۲۹ درصد است. اگر اروپای شرقی را یک کشور واحد در نظر بگیریم، میتوان گفت رتبه آن در هزینه کردن برای R&D جایگاه هشتم است که تقریبا برابر با کره جنوبی میشود. با این حال، کشورهای گران اروپایی همچنان بازوی اصلی نوآوری جهانی هستند، چرا که از مزیتهایی مانند نزدیکی به بازار بزرگ مصرفکنندگان ثروتمند، کارگران بااستعداد و ماهر و حمایت بخش دولتی در صنایع مختلف از R&D برخوردارند. همه این موارد باعث جذابیت فعالیتهای نوآورانه در این منطقه میشود.
مزیتهای رد پای جهانی
اگر تغییرات منطقهای را در نظر نگیریم، یک واقعیت در مورد همه مناطق جغرافیایی و صنایع ثابت است: شرکتهایی که بیشتر هزینههای R&D آنها خارج از کشور محل دفاتر مرکزی صورت میگیرد، نسبت به رقبایی که کمتر جهانی شدهاند، عملکرد بهتری دارند. شرکتهایی که ۶۰ درصد یا بیشتر هزینه R&D خود را در سال ۲۰۱۵ خارج از کشور خود صرف کردهاند، در مقایسه با رقبایی که این هزینهها را در داخل متمرکز کردهاند، ۳۰ درصد سود عملیاتی و بازگشت دارایی بیشتری داشتهاند و درآمد عملیاتی آنها نیز ۲۰درصد افزایش یافته است. همچنین یافتههای ما نشان داده شرکتهایی که سهم بیشتری از هزینههای R&D خود را در کشورهای ارزان صرف میکنند، در مقایسه با رقبای خود ۲۰ درصد سود ناخالص بیشتر و ۱۰ درصد رشد فروش بیشتری دارند.
به علاوه، شرکتها در مدیریت شبکههای نوآوری جهانی ماهرتر شدهاند. بهعنوان مثال، تحقیق سال ۲۰۰۸ ما نشان میدهد شرکتهایی که ردپای بسیار متمرکزی داشتند (یعنی شرکتهایی که تعداد سایتهای R&D جهانی آنها در مقایسه با فروش کم است) در مقایسه با شرکتهایی که عملیات R&D آنها در سطح جهان پراکنده است، بهتر عمل کردند. اما در تحقیق امسال، شرکتهایی که عملیات پراکنده داشتند، عملکردشان به خوبی شرکتهای متمرکز یا حتی بهتر از آنها بوده است. این نشان میدهد شرکتهای چندملیتی در هماهنگ کردن پروژهها در سایتهای مختلفی که در سراسر جهان دارند، باتجربهتر شدهاند و ابزارهای دیجیتال به آنها کمک کرده است. بهطور میانگین، ۲۰۷ شرکتی که در نمونه ردپای جهانی ما بررسی شدهاند، تقریبا به شش کشور R&D صادرات میکنند و این رقم از سال ۲۰۰۷ تاکنون تغییری نکرده است. وقتی شرکتها را بر اساس میزان جهانی شدن R&D آنها به دستههای چهارتایی تقسیمبندی کردیم، به این نتیجه رسیدیم شرکتهایی که در یکچهارم اول قرار گرفتهاند، تعداد کشورهای مقصد صادرات R&D خود را تنها ۷ درصد افزایش دادهاند. شرکتهایی که در یکچهارم آخر قرار گرفتهاند، تعداد کشورهای مقصد صادرات را ۶۷ درصد افزایش دادهاند. از نظر منطقهای، شرکتهای آمریکایی تعداد کشورهای مقصد صادرات R&D خود را کاهش دادهاند، در حالی که شرکتهای اروپایی تعداد کشورها را تقریبا افزایش دادهاند.
مدیریت یک شبکه پراکنده
ایجاد یک مدل R&D جهانی به یک ضرورت استاندارد برای شرکتهای بزرگ که میخواهند در فضای بازار امروز رقابتپذیر باشند، تبدیل شده است. اما این کار مجموعه پیچیدگیهای منحصر به فرد خود را دارد. شرکتکنندگان در نظرسنجی ما به انواع چالشهایی که در انجام فعالیتهای R&D خارج از کشورهای خودشان با آن مواجه میشوند اشاره کردهاند که برجستهترین آنها عبارت است از «یافتن و حفظ استعدادهای برتر» و «حفاظت از داراییهای فکری». از دیگر چالشهای موجود میتوان به تمرکز کیفیت و مشتری، مدیریت ریسک و پروژه و تفاوتهای فرهنگی اشاره کرد.
خبر خوب این است که نوآوران پیشتاز در حال یافتن روشهایی برای مدیریت کردن این چالشها و پیچیدگیها هستند. مدیران شرکتها برای تضمین موفقیت بلندمدت یک ردپای R&D پراکنده در سطح جهان باید بر موارد زیر متمرکز شوند:
• مدیران شرکتها بهعنوان بخشی از استراتژی کلی کسبوکار خود، باید نقشی را که نوآوری در ماموریت شرکت ایفا میکند، بهطور واضح بیان کنند. نوآوری در مزیت رقابتی شرکت چقدر نقش مرکزی دارد؟
• مرکزیت نوآوری در مزیت رقابتی شرکت باید نشاندهنده ردپای جهانی سازمان باشد. در غیاب یک دیدگاه کلنگرانه، سایتهای R&D میتوانند در نتیجه تصمیمها و تملکهای صورت گرفته بیشتر و بیشتر شوند و به عدم تمرکز منجر شوند. شرکتها همچنین باید نیازهای ویژه هر فاز از چرخه عمر نوآوری را مورد توجه قرار دهند. بهعنوان مثال، در فاز ایدهپردازی، شرکتها میتوانند از تشکیل تیمهای کوچکتر و چابکتر که استعدادهای برتر در آنها قرار دارند، بهره ببرند.
شرکتها باید بازارهای جغرافیایی و مشتریان این بازارها را که در مرکز استراتژی رشد شرکت هستند شناسایی کرده و سپس مشخص کنند منابع R&D کجا باید تخصیص یابند تا شرکت بتواند به بهترین نحو بازارها را بشناسد و در خدمت آنها باشد. انواع مختلف شرکتها ممکن است رویکردهای مختلفی (به باکس مدلهای سهگانه نوآوری مراجعه شود) داشته باشند. مثلا برای شرکتهای «نیازجو» مساله کلیدی این است که تاسیسات R&D تا حد امکان نزدیک مشتری باشد، در حالی که شرکتهای «بازارخوان» برای تصمیمگیری در مورد مکان فعالیتهای خود انعطافپذیری بیشتری دارند. محرکان تکنولوژی نیاز دارند فعالیتهای R&D خود را متمرکزتر کنند تا تمرکزشان معطوف پیشرفتهای تکنولوژیک شود.
• مدیران شرکتها برای مطمئن شدن از بهترین عملکرد باید ماموریتها، نقشها و خطوط اختیار روشنی را ایجاد کنند تا سایتهای R&D پراکنده را با استراتژی نوآوری شرکت همگام کنند. در اینجا، مدیریت باید در ابزارهای دیجیتال و فرآیندهای مرتبط با آن سرمایهگذاری کند. این ابزارها باعث شدهاند بهترین شرکتها حوزههایی مانند استقرار منابع، همکاری پروژهای، رهبری پرتفو، معیارهای استراتژیک و عملیاتی و مکانیزمهای شفافیت را در یک شبکه جهانی مدیریت کنند. • شرکتها باید یک استراتژی جهانی برای مدیریت استعدادها ایجاد کنند. افرادی که مهارتهای ویژهای دارند که شرکتها به دنبال آن هستند، دیگر فقط در کشورهای غربی یافت نمیشوند. شرکتها به استانداردهای رایجی برای توسعه و حفظ استعدادها نیاز دارند تا بتوانند این استانداردها را در هر یک از مراکز جهانی خود به کار برند. همچنین باید استعدادهای مهندسی خود را مرتب جایگزین کنند تا چشمانداز و شناخت جهانیتری از قابلیتهای نوآوری شرکت در اختیار مدیران R&D آینده قرار دهند.
• مدیران شرکتها باید نوعی فرهنگ شرکتی را پرورش دهند که از استراتژی نوآوری شرکت حمایت میکند و همکاری را در مراکز مختلف آن در سطح جهان مورد تشویق قرار میدهد. بهطور خاص، همتراز کردن مسائل ناملموس فرهنگی مانند ریسک، خلاقیت و پذیرا بودن، در زمانی که فعالیتهای R&D در سطح جهان پراکنده است، برای موفقیت ضروری است. شرکتها همانطور که شبکههای نوآوری جهانی خود را توسعه میدهند و بهینهسازی میکنند، همچنان از منابع استعداد جهانی متنوعتر، پایگاه دانش گستردهتر و رویکردهای عمیقتر به سوی بازارهای در حال رشد، استفاده میکنند. جهانیسازی R&D اگر به درستی اجرا شود، به جستوجو برای نوآوریهای پیشرفته منفعت خواهد رساند و به شرکتها امکان میدهد انتخابهای پرتفوی پرریسکتری نسبت به گذشته داشته باشند.
مدلهای سهگانه نوآوری
تحقیق «نوآوری جهانی ۱۰۰۰ شرکت» که به تحلیل سالانه هزینههای R&D هزار شرکت مطرح دنیا میپردازد، در سال ۲۰۰۷ سه نوع شرکت اصلی را در زمینه نوآوری شناسایی کرده که هر یک روش مجزای خود را در فرآیند مدیریت R&D و روابط با مشتریان و بازارها دارد. نوع اول، شرکتهای «نیازجو» هستند که استراتژی آنها مشخص کردن نیازها و تمایلات مصرفکننده از طریق تعامل مستقیم با او است. نوع دوم، شرکتهای «بازارخوان» هستند که هدفشان نظارت بر رفتار مصرفکنندگان و رقبا، ارزشآفرینی از طریق ایجاد تغییر و سرمایهگذاری بر رویدادهای بازار است. این شرکتها برای تحقق این هدف از استراتژی «محرک دوم» استفاده میکنند تا ریسکها را به حداقل برسانند؛ یعنی محصولات و خدمات خود را بعد از رقبا و پس از زیر نظر گرفتن رفتار مشتری ارائه میکنند. نوع سوم، «محرکان تکنولوژی» نام میگیرند که R&D خود را تقویت میکنند تا هم نوآوری پیشرفته و هم تغییر فزاینده را پیش ببرند و محصولات و خدمات اصل را به واسطه تکنولوژیهای جدید تولید کنند.
ارسال نظر