محمود صدری تحولات سیاسی ناگهانی در عربستان سعودی، اساسا پدیده‌ای در حوزه سیاست داخلی و نبرد قدرت در این کشور است؛ اما بی‌تردید متاثر از تحولات منطقه‌ای رقم خورده و بر این تحولات تاثیری جدی خواهد گذاشت. تا آنجا که به تحولات داخلی عربستان مربوط می‌شود، برکناری امیر مقرن‌بن‌عبدالعزیز از ولیعهدی و گماردن محمد‌بن‌نایف به جای وی و همچنین انتصاب محمد‌بن‌سلمان به نایب‌ولیعهدی، صرفا نوعی تغییر نسلی در خاندان آل سعود به‌شمار می‌رود و نمی‌توان آن را تغییری بنیادی در زمینه گردش نخبگان عربستان خواند. تنها نکته مهم در این زمینه این است که از سال ۱۹۳۲ تاکنون رویه در عربستان این بوده که پادشاه و ولیعهد حتما یکی از پسران ملک عبدالعزیز، بنیان‌گذار پادشاهی سعودی باشند؛ اما این‌بار، یکی از نوه‌های ملک عبدالعزیز (محمد‌بن‌نایف) ولیعهد و نوه دیگرش (محمد‌بن‌سلمان) نایب‌ولیعهد شده است. نایف ۵۵ ساله و محمد‌بن‌سلمان ۳۰ ساله است؛ بنابراین اهمیت این دگرگونی در این است که میانگین سنی سیاستمداران سعودی اندکی پایین آمده و ارتباط با گذشته خاندان سعودی قدری سست‌تر شده است. از این حیث انتخاب محمد‌بن‌سلمان که فرزند سلمان‌بن عبدالعزیز پادشاه عربستان است، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا این احتمال وجود دارد که چند سال دیگر در تغییری مانند آنچه دو روز گذشته رخ داد، ولیعهد برکنار شود و نایب وی جایش را بگیرد. چنین تغییری که چندان نامحتمل نیست، ترکیب سنی حاکمان عربستان را ناگهان دگرگون خواهد کرد و نسلی سراپا نو را به قدرت خواهد رساند.

وجهی از تحولات عربستان که به ایران و دیگر کشورهای منطقه مربوط می‌شود، پیچیده‌تر است. ایران در سال‌های اخیر در چند حوزه عربستان را به هزیمت واداشته و سیاست خارجی این کشور را با چالش‌هایی جدی روبه‌رو کرده است. عربستان سه سال پیش امیدوار بود حکومت سوریه را سرنگون کند و ایران با این سیاست مخالف بود. تا امروز ایران به هدف خود رسیده، اما عربستان نرسیده است. عربستان از زمان سرنگونی صدام حسین، اصرار دارد حکومتی همسو با آموزه‌های مرامی و سیاسی خود در عراق برپا کند؛ اما نتوانسته و ایران در این ناتوانی عربستان سهم زیادی داشته است. همچنین عربستان با تغییراتی که در ماه‌های اخیر در یمن رخ داده، مخالف است و برخلاف ایران، خواستار اعاده وضع پیشین است؛ اما هنوز موفق نشده و سیاست خارجی ایران در این حوزه هم هنوز برتری خود را حفظ کرده است.

افزون بر این تحولات منطقه‌ای، عربستان سعودی از دو دهه پیش تاکنون به معضل اصلی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تبدیل شده و ادامه هم‌پیمانی آمریکا و عربستان به شکل کنونی در واشنگتن مخالفانی جدی یافته است. همان‌گونه که در دهه ۱۹۷۰ میلادی رابطه حسنه آمریکا با ژنرال پینوشه دیکتاتور شیلی، بزرگ‌ترین ضعف سیاست خارجی این کشور انگاشته می‌شد، از زمان انفجارهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به‌بعد نیز رابطه با عربستان سعودی به بزرگ‌ترین سرافکندگی دولت آمریکا تبدیل شده است. آمریکایی‌ها در زمان پادشاهی ملک عبدالله، شاه پیشین عربستان کوشیدند این کشور را به تغییراتی در حوزه سیاسی و فاصله گرفتن از ارتجاع سیاسی وادار کنند؛ اما موفق نشدند. در همین مدت، به‌ویژه در یک سال اخیر، سیمای روابط ایران و آمریکا تغییر کرده و اهمیت استراتژیک عربستان به‌عنوان کارگزار آمریکا و لنگری بر پای ایران کاهش یافته است.

بنابراین، بعید نیست که تغییرات کنونی در ساخت سیاسی عربستان، علاوه‌بر مقتضیات داخلی و کشاکش‌های نسلی بین نخبگان حاکم، پاسخی به تحولات منطقه‌ای و نوعی چاره‌جویی برای تنگناهای سیاست خارجی عربستان هم باشد. گماردن عادل‌الجبیر به جای سعود‌الفیصل به‌عنوان وزیر خارجه نشانه‌ای از چنین سیاستی است. عادل‌الجبیر مهم‌ترین سیاستمدار عربستانی است که عضو خاندان سلطنتی نیست و سال‌ها سفیر عربستان در آمریکا بوده و با رهبران واشنگتن روابط نزدیک دارد.

موضوع دیگری که پیوند تغییرات سیاسی در عربستان را با مسائل منطقه‌ای و به‌ویژه ایران نشان می‌دهد، تلقی دو مقام جدید یعنی ولیعهد و وزیر خارجه جدید عربستان از ایران است. این دو از طرفداران اتخاذ سیاست سختگیرانه در برابر ایران و در عین حال مورد وثوق آمریکایی هستند و بعید نیست که بکوشند سیاست خارجی ایران، از جمله مذاکرات جاری ایران و غرب را به تنگنا بکشانند؛ بنابراین محتمل است که رهبران عربستان با بهره‌گیری از این تغییرات و به‌ویژه انتصاب وزیر خارجه جدید، آن را حرکتی اصلاحی جلوه دهند و بکوشند طرف‌های غربی مذاکره با ایران را متقاعد کنند که در عربستان زمینه‌های کافی برای دموکراتیزه شدن وجود دارد و این کشور همچنان دارای قابلیت‌های کافی و مشروع برای مهار ایران است.

اما ایران کماکان برگ‌های برنده‌ای در اختیار دارد که رجحان آن بر برگ‌های عربستان آشکار است. ایران از حیث قابلیت‌ها و پیشینه دموکراتیک و گردش نخبگان، فرسنگ‌ها از عربستان جلوتر است و این متاعی است که در بازار افکار عمومی جهان، به‌ویژه مغرب‌زمین، خریداران بسیاری دارد. همچنین نفوذ منطقه‌ای ایران بیشتر مستظهر به فرهنگ و سیاست است تا اقتصاد و سلاح و طبعا پایداری‌اش بیشتر است. نتیجه این دو، یعنی پیشینه دموکراتیک ایران و پایداری سیاست منطقه‌ای آن، بیشتر بودن ثبات سیاسی ایران از عربستان است که دیپلمات‌های ایرانی در ماه‌های اخیر نشان داده‌اند روش واگوکردن آن را برای جامعه جهانی می‌دانند.