ریشههای ضعف تحلیلگری اقتصادی
وجود اشکالات عدیده در نظام آموزشی ایران بر هیچکس پوشیده نیست.
فریدون ارجمند
وجود اشکالات عدیده در نظام آموزشی ایران بر هیچکس پوشیده نیست. وجود این ایرادات زیانهای فراوانی را به جامعه وارد نموده و در آینده نیز وارد خواهد نمود. یکی از پیامدهای اشکالات موجود را باید ضعف تحلیلگری اقتصادی و در شرایطی دیگر ضعف سیاستگذاران اقتصادی کشور دانست؛ جایی که در بسیاری مواقع سیاستها و برنامههای اقتصادی از بدنه کارشناسی اقتصادی خارج نمیشود و بسیاری از مسائل اقتصادی را غیراقتصاددانان مطرح نموده و یا حتی راهحلی برای آن ارائه میدهند.
بی شک در حال حاضر اهمیت علم اقتصاد و نگاه تخصصی به اقتصاد برای همگان پذیرفته شده است. لیکن سؤالی که ایجاد میشود، این است که به رغم وجود آگاهی لازم از این اهمیت، چرا اقتصاددانان کنونی به جایگاه خود دست نیافتهاند؟ علاوه بر بسیاری از مسائل دیگر، یکی از عمدهترین دلایل این پدیده را باید در عملکرد ضعیف اقتصاددانان دانست که در طول زمان حقانیت خود را نتوانستهاند اثبات نمایند و راه را برای ورود افرادی که از تخصص کافی برخوردار نیستند، در حوزه اقتصاد باز گذاشتهاند. این عملکرد ضعیف نیز خود محصول نظام آموزشی کشور ما است.
نگاهی گذرا به سیستم آموزشی به خوبی مشخص کننده دلایل این مدعا است. در جامعه ما همچنان رشتههای فنی و مهندسی از بیشترین محبوبیت و مقبولیت در بین مردم و حتی مسوولان برخوردار است. در چنین شرایطی و با در نظر گرفتن وجود کنکور، نخبگان جامعه که عموما در کنکور رتبههای بالا را به خود اختصاص میدهند، به سمت رشتههای فنی و مهندسی کشیده شده و باقیمانده نیز در انتخابی بین ماندن پشت کنکور یا رفتن به سربازی و ادامه تحصیل در رشتههای علوم اجتماعی، راه دوم را انتخاب نموده و راهی رشتههایی چون اقتصاد میگردند. از این رو دانشجویان این رشته در اغلب موارد به رشته خود علاقهمند نبوده و از سر اجبار وارد این رشته شدهاند.
این در شرایطی است که همین دانشجویان بیعلاقه نیز بهترین گزینه برای ورود به رشته اقتصاد و ادامه تحصیل در این رشته نیستند. ماحصل این چنین مسائلی چیزی جز ضعف برای دانشآموختگان اقتصاد نخواهد بود. علاوه بر این، عدم ورود نخبگان به چنین رشتههایی، فرآیندی است که خود را تشدید نموده و وضعیت بدتری را نیز به دنبال میآورد. در شرایطی که فارغالتحصیلان رشتههای فنی که از نخبگان جامعه هستند، شرایط آموزشی مناسبی برای نسل بعد از خود فراهم میآورند، فارغالتحصیلان سطوح بالای اقتصاد تبدیل به اساتیدی نه چندان توانمند و به دور از دانش روز خواهند شد. تکرار این فرآیند شرایط را از پیش نیز بدتر و نگرانی فراوانی در خصوص آینده ایجاد میکند. در این میان حداقل در سالیان اخیر، تعداد زیادی از فارغالتحصیلان رشته اقتصاد که از شرایط مناسبتری چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ کارنامه آموزشی برخوردار بودهاند، تحصیل را در خارج از کشور ادامه داده و به نظر میرسد بسیاری از آنان به دنبال بازگشت به کشور نیز نیستند.
تکرار فرآیند مذکور نتایج تاسفباری را به دنبال خواهد داشت. پر واضح است که پس از گذشت چند دوره، در میان فارغالتحصیلانی که در کشور باقیماندهاند، بهندرت میتوان افرادی را پیدا کرد که از دانش، بینش و توانایی کافی برخوردار باشند و در این شرایط نمیتوان آینده مناسبی برای اقتصاد کشور متصور بود. برای بهبود شرایط باید سرمایههای انسانی حوزه اقتصاد را گسترش داد و شرایطی را به وجود آورد که نخبگان جامعه به سمت چنین رشتههایی که با قاطعیت در شرایط کنونی بیشترین نیاز جامعه به آنها است، سوق پیدا کنند. تقویت بنیه دانشآموختگان رشته اقتصاد به هر شکل که باشد، میتواند در آینده اقتصادی جامعه و سیاستگذاریهایی که اتفاق میافتد، مفید و موثر باشد.
ارسال نظر