علت اصلی توسعه نیافتگی از نگاه نهادگرایی
یکی از شاخههای به شدت رو به رشد و مورد استقبال در علم اقتصاد طی دو دهه اخیر اقتصاد نهادگرایی (جدید) است به طوری که واژه «نهاد» به عنصری جداییناپذیر در اکثر پژوهشهای اقتصادی تبدیل گردیده است. تیمور کوران و دارون عاصم اوغلو دو اقتصاددان نهادگرای ترکیهای هستند که به شهرت جهانی دست یافتهاند. در مورد خاص ترکیه شاهد رابطهای مستقیم و رقابتی تنگاتنگ بین اعتبار و توانمندی علمی اقتصاددانان ترک با قدرت اقتصادی این کشور هستیم چرا که هر دو سعی میکنند خود را به سطح پیشرفته جهانی برسانند.
اقتصاد ترکیه سالهای متمادی است که تلاش میکند تا خود را با حداقل شرایط جامعه اروپا تطبیق داده و به عضویت آن درآید که تاکنون موفق نشده است. اما به نظر میرسد حرفه اقتصاد ارزش زحمات این دو اقتصاددان ترکیهای را به خوبی دریافته و نقش آنها را به رسمیت شناخته است زیرا پژوهشهای تیمور کوران مورد استناد و تحسین قاطبه اقتصاددانان قرار گرفته و بسیاری از اساتید اقتصاد به دانشجویان خویش سفارش میکنند تیمور کوران را از لحاظ رویکرد پژوهشی الگوی خویش قرار دهند. همچنین عاصم اوغلو نیز که هنوز به سن چهل سالگی نرسیده است موفق به دریافت جایزه بسیار معتبر جان بیتس کلارک در سال ۲۰۰۶ شد که خبر از آیندهای درخشان برای وی میدهد. از این جهت با توجه به فعالیتهای علمی و پژوهشی ارزنده این دو اقتصاددان نهادگرا، سعی گردید زمینهها و علایق پژوهشی و آثار این دو را در چند شماره از صفحه تحلیل به خوانندگان معرفی نماییم.
ترجمه و تنظیم از دکتر جعفر خیرخواهان
یکی از شاخههای به شدت رو به رشد و مورد استقبال در علم اقتصاد طی دو دهه اخیر اقتصاد نهادگرایی (جدید) است به طوری که واژه «نهاد» به عنصری جداییناپذیر در اکثر پژوهشهای اقتصادی تبدیل گردیده است. تیمور کوران و دارون عاصم اوغلو دو اقتصاددان نهادگرای ترکیهای هستند که به شهرت جهانی دست یافتهاند. در مورد خاص ترکیه شاهد رابطهای مستقیم و رقابتی تنگاتنگ بین اعتبار و توانمندی علمی اقتصاددانان ترک با قدرت اقتصادی این کشور هستیم چرا که هر دو سعی میکنند خود را به سطح پیشرفته جهانی برسانند.
اقتصاد ترکیه سالهای متمادی است که تلاش میکند تا خود را با حداقل شرایط جامعه اروپا تطبیق داده و به عضویت آن درآید که تاکنون موفق نشده است. اما به نظر میرسد حرفه اقتصاد ارزش زحمات این دو اقتصاددان ترکیهای را به خوبی دریافته و نقش آنها را به رسمیت شناخته است زیرا پژوهشهای تیمور کوران مورد استناد و تحسین قاطبه اقتصاددانان قرار گرفته و بسیاری از اساتید اقتصاد به دانشجویان خویش سفارش میکنند تیمور کوران را از لحاظ رویکرد پژوهشی الگوی خویش قرار دهند. همچنین عاصم اوغلو نیز که هنوز به سن چهل سالگی نرسیده است موفق به دریافت جایزه بسیار معتبر جان بیتس کلارک در سال ۲۰۰۶ شد که خبر از آیندهای درخشان برای وی میدهد. از این جهت با توجه به فعالیتهای علمی و پژوهشی ارزنده این دو اقتصاددان نهادگرا، سعی گردید زمینهها و علایق پژوهشی و آثار این دو را در چند شماره از صفحه تحلیل به خوانندگان معرفی نماییم. تیمورکوران، استاد اقتصاد و حقوق در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و صاحب کرسی ملک فیصل در اندیشه و فرهنگ اسلامیاست. او در تلاش است تا بین اقتصاد و دین پیوند بزند. علاوه بر اقتصاد و حقوق، زمینه تدریس و تحقیق وی به صورت چند رشتهای است که علوم سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی و تاریخ را در بر میگیرد. این رویکرد بین رشتهای به کاربردهای تازه و بدیع تئوری اقتصادی منجر شده است.
کوران بیش از۲۰ سال قبل مقالهای تاثیرگذار نوشت که توضیح داد چگونه تاریخ طولانی اسلام حاوی درسهای ارزشمندی برای اقتصاددانان است. اکنون صدها پژوهشگر، تعامل دین و اقتصاد را بررسی میکنند. کوران از آن زمان تاکنون مقالات متعددی درباره اسلام و خاورمیانه با تاکید بر تجدیدساختار اقتصادهای منطقه بر اساس تعالیم اسلام نوشته است. از اواسط دهه ۱۹۹۰ وی به این معمای بزرگ توجه کرده که چرا خاورمیانه که زمانی سطح زندگی بالاتری از اروپا داشت در دو سده گذشته از لحاظ تولید اقتصادی، نوآوری و فناوری، برقراری دموکراسی و قدرت نظامی عقب افتاد.
اگر فردی از کره آسمانی دیگری در فاصله سالهای ۷۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی بر زمین فرود میآمد هلال اسلامی نماینده تمدن بشری محسوب شده و اروپا عقبمانده تلقی میشد. پس چرا اسلام پس از آن دوره نتوانست سازمانهای اقتصادی و زیرساختارهای نهادی لازم را بسط و گسترش دهد تا کشورهای مسلمان را همگام با انقلاب صنعتی در اروپا و توسعهیافتگی این قاره به جلو ببرد. تیمور کوران پاسخ را در اندیشههای رایج دینی پیدا میکند که دایره انتخاب ترتیبات نهادی و قالبهای سازمانی را محدود میسازد و نیز ساختار انگیزشی و جریان اطلاعاتی که این نهادها برحسب پاداشهای داده شده تشویق میکنند اجازه تحقق منافع دوجانبه حاصل از تجارت و نوآوری فنی را نمیدهد. پژوهشهای تیمور کوران نشان میدهد زیرساختار نهادی و قالبهای سازمانی تکمیلی که در طی قرنها گسترش یافته و ماندگار شدهاند مانع رشداقتصادی خاورمیانه گردیدهاند.
هنرمندی کوران در این است که از اندیشههای موجود در رشتههای دیگر علوماجتماعی بسیار میآموزد اما در انتها این اندیشهها را از میان فیلتر چارچوب تحلیلاقتصادی گذر میدهد. او برای حل مسائلی که در ذهن دارد با اندیشهها و مفاهیم بسیاری از سنتهای فکری کار میکند، در عمق سوابق تاریخی فرو میرود تا به واقعیاتی اصیل دست یابد، از دستگاه تئوریک برای توضیح سازوکارهای اجتماعی دخیل استفاده میکند، به رغم اعتماد به نفس داشتن علمی همیشه فروتن بوده و خود را شکستخورده میداند و با وجود جستوجوگری علمی در همه زمینههای علوم اجتماعی همیشه خود را اقتصاددان میداند به طور نمونه، کوران از تئوری و مفاهیم اقتصادی برای تبیین سیال بودن افکار عمومی و برداشتهای غلط از تغییرات در افکار عمومی استفاده کرده است. مشهورترین اثر تئوریک وی در این زمینه کتاب «حقایق خصوصی و دروغهای عمومی: پیامدهای اجتماعی تکذیب ترجیحات» است که با تبعات صادق نبودن درباره آنچه شخص میداند و میخواهد (ریاکاری) سر و کار دارد. همچنین از تئوری تکذیب ترجیحات میتوان استفاده کرد و توضیح داد چرا اکثر انقلابات غیرقابل پیشبینی هستند.
کتاب مشهور بعدی کوران و یکی از جدیدترین کارهای وی «اسلام و دنیاطلبی» نام دارد که پژوهشی انتقادی از دکترین مدرن «اقتصاد اسلامی» ارائه میدهد. لازم به ذکر است که نگارنده با همراهی و مشارکت علمی حجهالاسلام دکتر محمدحسین بحرینی، در حال انجام ترجمهای انتقادی از این کتاب هستیم که هماینک به نیمه رسیده است.
کوران که در آمریکا به دنیا آمد اما در ترکیه بزرگ شده است عضو هیاتتحریریه هفت نشریه علمیاست و تقاضاهای زیادی برای ایراد سخنرانی در داخل و خارج آمریکا از وی میشود.
جوزف آون، رییس کالج اقتصاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی میگوید کوران در بین اقتصاددانانی است که باعث حضور قوی کالج اقتصاد این دانشگاه در بسیاری از جنبههای مهم اقتصاد شده است. حضوری که هنوز بسیار ناشناخته است.
تصورات نادرست درباره اقتصاد اسلامی
شارق نیساز از سایت «فایناس اسلام» مصاحبه زیر را با تیمور کوران انجام داده است و معتقد است تیمور کوران یکی از سرسختترین منتقدان جنبشی شناخته میشود که اقتصاد اسلامی نام گرفته است.
در بسیاری از مقالاتی که نوشتهاید ادعا کردید اقتصاد اسلامی در دهه ۱۹۴۰ و سالهای قبل از استقلال هند ظاهر شده است. چگونه استدلال خود را به اثبات میرسانید وقتی هیچ بانک اسلامی را نمیتوان در منطقه قبل از بانک اسلامی بنگلادش در ۱۹۸۳ پیدا کرد؟
کوران: مفهوم متمایز و خودآگاهانه اقتصاد اسلامی در اواخر دوره مستعمرهبودن هند ظاهر شد زمانی که مسلمانان هند بشدت با بحران هویت درگیر بودند، آنها از خود میپرسیدند آیا مسلمانانی هستند که در یک فرهنگ معاند زندگی میکنند یا هندیهایی که متعلق به یکی از چند جامعه دینی این کشور هستند. کدام عنصر هویتی آنها ارجحیت داشت، مسلمان بودن یا هندی بودن؟ برای هندیهایی که به عنوان اسلامگرایان اولیه شناخته میشوند پاسخ ساده بود: آنها قبل از هر چیزی مسلمان بودند و بسیار حیاتی بود که مثل یک مسلمان زندگی کنند.
در تعقیب هدف برجستهکردن هویت مسلمانی، مودودی و پیروانش به دنبال شناسایی بدیلها در برابر انتخابهای سبک زندگی، انگارههای فکری و حتی گزینههای دانشگاهی بودند که «غربی» یا «خارجی» لقب میدادند. یکی از اختراعات این دوره، نگرش جدید اقتصاد اسلامی بود. این مفهوم از قبل بر سر زبانها افتاده بود و ما نمیدانیم چه کسی واضع این اصطلاح است. ما میدانیم این مودودی بود که آن را رایج ساخت. مودودی و همکارانش همچنین اصطلاحاتی مثل «بانکداری اسلامی» و «تامین مالی اسلامی» را وضع کردند. آنها این کار را کردند تا هویت مسلمانان را تقویت کنند به جای اینکه اشتیاقی به بهبود عملکرد اقتصادی فی نفسه داشته باشند. البته این کاملا با گفته شما در مورد بانکهای اسلامی سازگاری دارد. اگر اسلامگرایان هندی (و سرانجام پاکستانی) از نسل مودودی وادار به توجه به توسعهاقتصادی شده باشند شکلهای جدید سازمانهای تامین مالی را بتدریج تجربه کردند. اینکه اقتصاد اسلامی به طور عام و بانکداری اسلامی به طور خاص میتواند در خدمت توسعهاقتصادی باشد موضوعی بود که مدتها بعد به فکر اسلام گرایان رسید.
شما را یکی از سرسختترین منتقدان اقتصاد اسلامی میشناسند. مبنای انتقاد شما واقعا چیست؟
جهان اسلام زمانی بسیار پویا و از نظر اقتصادی و بر اساس معیارهای آن روزها توسعهیافته بود. سپس پویایی نهادی خویش را از دست داد و به انتهای صف توسعهاقتصادی سقوط کرد. امروزه مسلمانان جهان به طور میانگین بسیار فقیرتر از کشورهای پیشرفته اقتصادی هستند. اگر چه ثروت به هیچ وجه تنها عامل تعیینکننده بهزیستن نیست اما یکی از آنها هست. فقر منشا خفت و خواری و ناامیدی است.
با توجه به چنین وضعیتی، نیازی حاد به واکنشها و پاسخهای نوآورانه برای مشکلات واقعی است. مفهوم فعلی اقتصاد اسلامی در این رابطه هیچ کمکی نمیکند. در واقع سرگرم شدن به نمادپردازی به جای محتوا و واقعیت قضایا، شناسایی و اجرای اصلاحات اقتصادی صحیح را به تعویق انداخته است. گرامین بانک بنگلادش که حمایت و تبلیغ اسلامی بودن را با خود ندارد در مقایسه با انواع آزمونهایی که دهها سال به نام اسلام انجام میگیرد نقش بسیار بیشتری در توسعهاقتصادی داشته است.
من مطمئن نیستم که هیچکدام از فقهای مسلمانی که به تدوین نهادهایی کمک کردند که اینک به وسیله اقتصاد اسلامی تبلیغ میشود در این فکر بودند که آنچه به عنوان اقتصاد اسلامی به تصویب میرسانند جاذبهای داشته باشد. اگر آنها تلاش میکردند تا راهحلهای عملی برای مسائل دنیای واقعی پیدا کنند حدس من اینست که آنها روششناسی اقتصاد اسلامی را به خاطر ناقص بودن و دغدغههای بیاساس و خیالی بودن آن کنار میگذاشتند.
آیا شما هیچ جنبه مثبتی در نگرش فعلی به اقتصاد اسلامی پیدا نمیکنید؟
جهان اسلام نیاز فراوانی به سرمایه خطرپذیر دارد. میلیونها مسلمان پرانرژی، باهوش و جاهطلب وجود دارند که به علت نداشتن سرمایه نمیتوانند کاری بکنند. به آنها منابع مالی بدهید و شگفتی خلق خواهند کرد. یک «بانک اسلامی» که براساس آنچه در اساسنامهاش نوشته است فعالیت میکند شبیه یک بنگاه سرمایه خطرپذیر است. آن بر مبنای شراکت در سود و زیان به کسانی وام میدهد که اندیشههای سودآور اقتصادی دارند به جای اینکه صرفا به کارآفرینان تثبیت شده دارای وثیقههای فراوان وام دهد.
با وجود تمام نارساییها و شکستهای این نوع بانکداری اسلامی، من تصور میکنم بانکداری واقعا اسلامی توان بالقوهای برای استفاده بهتر از سرمایهها دارد. اگر بانکهای اسلامی جهان شروع به پیروی از اصول تشریح شده در ادبیات بانکداری اسلامی بکنند سهم باارزشی در توسعهاقتصادی جهان اسلام و فراتر از آن خواهند داشت. البته فاصله گرفتن بانکهای اسلامی از بانکهای متعارف مستلزم زحمت و اشتیاق واقعی است که نتایج اقتصادی واقعی را مهمتر از نمادپردازی دانسته و تبعات آن را میپذیرد. مهمتر اینکه مستلزم اصلاحات حقوقی و سیاسی است که میزان صداقت و درستکاری در بازارهای اعتبار را به نقطهای برساند که سرمایهگذاران احساس کنند روش شراکت در سود و زیان جذابیت دارد.
آینده اقتصاد اسلامی را چگونه میبینید؟
جهان اسلام درحالحاضر گرفتار بحران عمیقی است. هرچند نرخ رشداقتصادی آن تا این اواخر نسبتا خوب بوده است اما بدون اغراق میتوان گفت دستاوردهای آموزشی و علمی آن چندان امیدوارکننده نیست. همچنین آشکار گشته است که فاقد آزادیهای سیاسی و خلاقیت است.
به این دلایل و سایر دلایل، جهان اسلام احتمالا شوک شدیدی طی چند دهه آینده تجربه خواهد کرد. دیر یا زود حکومتهای دموکراتیکتر ظاهر خواهند شد، جنبه خلاقه و سازنده تمدن اسلامی مجددا پدیدار خواهد گشت و منازعات سیاسی کنونی را پشتسر خواهد گذاشت.
اینکه آیا اقتصاد اسلامی در برابر این تکانهها و خیزشها که احتمالا خواهیم دید جان سالم بدر خواهد برد من نمیدانم و نمیتوانم چیزی بگویم. اما اگر مجبور به حدس زدن باشم خواهم گفت که این دکترین احتمالا اقلیت بسیار کوچکی از اقتصاددانان مسلمان را همچنان جذب خود خواهد کرد. آزمودگی و ظرافت آن نیز بیشتر خواهد شد. اما اکثریت به دنبال یافتن مکاتب اندیشهای جدیدتر خواهند رفت مکاتبی که یا از نظر اندیشهورزی جذابیت بیشتری دارند یا از لحاظ تکنیکی مفید فایدهتر هستند.
به نظر شما مهمترین فایده اقتصاد اسلامی چه بوده است؟
از مودودی به اینسو، اقتصاددانان اسلامی به درستی بر این نکته انگشت میگذاشتند که ارزشهای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی نقش مهمی در عملکرد اقتصادی دارند. اقتصاد نئوکلاسیکی مدتهای مدید ارزشها و هنجارها را نادیده میگرفت و در نتیجه فایدهمندیاش تنزل یافت. با وجود این اقتصاد اسلامی به طور رایگان به بررسی اثباتی چگونگی ظاهر شدن ارزشها و هنجارها کمک کرد و اینکه آنها چگونه تغییر میکنند یا تغییر نمیکنند. حداقل اینکه اقتصاد اسلامی توجه را به دو جنبه بسیار مهم از اقناع و رضایت شخصی و سازمان اجتماعی معطوف کرد. این پافشاری باعث ایجاد فضای فکری مساعدی برای بررسی ارزشها و هنجارها شد.
چه پیامی برای خوانندگان دارید؟
در اسلام جماعت کشیشان و طبقه روحانیون وجود ندارد. در اصل هرکسی مجاز است و حقیقتا از وی انتظار میرود که از جانب خودش فکر و اندیشه کند. من فکر میکنم این اصل برای روشنفکران نیز بهکار میرود که اقتصاددانان هم شامل آنها هستند. از این رو آن اصل ما را فرا میخواند تا در برابر تفسیرهای مرسوم کنونی علامت سوال بگذاریم. این اصل ما را به تفکری تازه درباره روشهای برون رفت از مشکلات جاری فرا میخواند.
ارسال نظر