دیدگاهبه بهانه پایان پخش سریال شهریار
با فرهنگ و هنر یک ملت شوخی نکنیم
سریالسازی در تلویزیون رواج بسیار یافته چه در مناسبتها و چه در ایام عادی سال، در این میان سریالهایی با مضامین اجتماعی، سیاسی، تاریخی، مذهبی و ... ساخته میشود.
محمد صادق
سریالسازی در تلویزیون رواج بسیار یافته چه در مناسبتها و چه در ایام عادی سال، در این میان سریالهایی با مضامین اجتماعی، سیاسی، تاریخی، مذهبی و ... ساخته میشود. شاید حساسترین سوژهها در سریالها متون تاریخی است که بر اساس مستندات یا گمانهزنیهای کارشناسی ساخته میشوند یا زندگی شخصیتهای برجسته سیاسی، مذهبی و هنری یا به طور کل افراد موثر در تاریخ و فرهنگ معاصر را مدنظر قرار میدهند. سریال شهریار یکی از این مجموعهها است که به زندگی محمدحسین بهجت تبریزی، شاعر نامآور آذری زبان ایرانی میپردازد. مقطع زندگی این هنرمند نامآور تقریبا همزمان است با تغییر و تحولات مهم سیاسی و مهمتر از آن اوج رشد فرهنگ و هنر ایرانی و مهمترین برش از تاریخ ادبیات و هنر این مملکت و وجود بزرگان و هنرمندان برجسته در عرصه ادبیات، شعر، نقاشی، موسیقی و .... سوژه در واقع فرصتی گرانبها در اختیار کارگردان و عوامل مجموعه قرار میدهد و البته واضح است که کارگردان باید احاطه کاملی بر تاریخ و گذشته فرهنگ و هنر این مرز و بوم داشته باشد. از کمال تبریزی تاکنون چندین فیلم و سریال دیدهایم و مشخصاتی که دارای استعداد و پتانسیل بالایی هستند. اما با گذری دقیق بر آثار ایشان در مییابیم که کارهایشان دارای ضعف مشترک آن هم از جنس تکنیک سینما است. موارد زیر از آن جمله است:
۱ -سریال شهریار دارای ریتمی بسیار کند است به طوری که تماشاچی تصور میکند که بازیگران و زمان اسلوموشن شده است و این باعث ملال تماشاچی میگردد و او را به سختی میتواند جذب کند.
۲ -هر سکانس همچون یک تصویر ثابت عکاسی شده سیاه و سفید است که هیچ ارتباطی با سکانسهای قبل و بعد از خود ندارد.
۳ -شهریار همه جا و در هر شرایطی نشسته و شعرهایش را با صدای بلند برای مخاطب میخواند انگار که تماشاچی سریال به شب شعر دعوت شده است هر جا و هر وقت از شبانهروز و در حضور هر کس از هر طبقه و قشر اجتماعی شعر میخواند حتی سائلی که بر در سقاخانه همراه با بچههایش منتظر کمک رهگذران است شیفته اشعارش شده و او را شناسایی کرده و در مورد اشعارش نظر تخصصی میدهد.بزرگانی همچون ملکالشعرای بهار، میرزاده عشقی، ایرج میرزا عارف قزوینی، صبا، نیما و... افرادی منفعل، تنبل و بیکاره نشان داده شدهاند که هیچکدام دغدغه و مشکل و غمی ندارند جز اینکه شب بیاید و دور هم جمع شده وقت خود را صرف بزمهای بیمایه و سخیف کرده و مشغول خوردن و آشامیدن و نهایتا به طور کلیشهای شعر گفتن و سازی زدن و آوازی در دادن هستند در حالی که به گواه تاریخ و همچنین آثار به جا مانده از این بزرگان و تاثیرگذاری هر یک از آنان بر مقوله و زمینه هنری خویش بر کسی پوشیده نیست. استاد صبا مثال خوبی بر این مدعا است. استاد ابوالحسن صبا به قدری بر موسیقی ایران تاثیرگذار بودهاند که بعد از ایشان و تاکنون تمامی هنرستانهای موسیقی و آموزشگاهها و ناشران از آثار ایشان جهت تدریس هنرجو، اجرای کنسرت و آثار موسیقیایی استفاده کرده و آن را الگویی مناسب و محکم جهت ارتقای سطح موسیقی ایرانی قرار دادهاند.اکثر نامآوران و استادان موسیقی کنونی مستقیم و غیرمستقیم مدیون زحمات ایشان هستند و بسیاری از بزرگان موسیقی که به طور مستقیم از شاگردان ایشان بودند بعدها از مفاخر موسیقی ایرانی شدهاند.
اما با کمال تاسف در این سریال ایشان آدمی چاق و تنبل و بیحال و بیانگیزه که هیچ نشانی از صبا؛ آن مرد بزرگ نیست. همچنین این اتفاق به اشکال دیگر در مورد دیگر هنرمندان مورد نظر این سریال به وقوع پیوسته که باعث انحراف ذهن تماشاچی میشود.شایسته آن است که چین سوژههایی گرانبها و مهم که میتوانند به یکی از ماندگارترین آثار تلویزیونی تبدیل شوند و باعث فخر و مباهات ملی شوند، این چنین قربانی روابط دوستانه نشوند و برای رسیدن به امیال بلندپروازانه دنیوی با فرهنگ و هنر و تمدن یک ملت بازی و شوخی نکنیم.
ارسال نظر