رود نیل در مصر محل منازعه

نمایی از رود بزرگ نیل

مناسبات و نوع تعامل دولت‌های فرانسه و انگلستان در تاریخ اروپا و در تاریخ جهان، از پدیده‌های قابل ملاحظه است. این دو غول بزرگ اروپا از زمان تاسیس تا امروز رقابت فشرده و مستمری برای سیادت در قاره داشتند. فرانسه و انگلستان علاوه بر رقابت در بازار اروپا، در خارج از مرزهای خود، در کشورهای دیگر که هر کدام مستعمره یکی از آنها بود، نبرد می‌کردند. در کتاب صلح لیبرالی، منازعه دو کشور بر سر رود نیل تشریح شده است که می‌خوانید. بحران فشودا نقطه اوج کشمکش انگلستان و فرانسه بر سر کسب برتری در مصر و به دست آوردن کنترل سرچشمه‌های نیل بود. تا ۱۸۸۲ مصر گرچه در ظاهر بخشی از امپراتوری عثمانی بود، ولی زیر حاکمیت مشترک انگلستان و فرانسه قرار داشت. در ۱۸۸۲ انگلستان برای سرکوب شورشی ملی دست به مداخله یکجانبه زد. از آنجا که کانال سوئز شاهراهی حیاتی بود که انگلستان را به هند و دیگر منافع امپراتوری در خاور دور مرتبط می‌ساخت تمایل اولیه لندن به عقب‌نشینی سریع از مصر پس از مداخله سال ۱۸۸۲ تحت‌شعاع ملاحظات راهبردی قرار گرفت. در اوایل دهه ۱۸۹۰ لرد سالزبری و دیگر سیاست‌گذاران انگلیسی مصمم بودند که برای پاسداری از مصر، باید انگلستان سرچشمه رود نیل و کل دره آن را زیر کنترل خود درآورد.

از دید فرانسه برتری انگلستان در مصر پس از سال ۱۸۸۲ آبروریزی بود و پاریس به واسطه تحریکات شریک استعمارگرش پیوسته جویای راهی بود تا لندن را به محترم شمردن قولی که در مورد عقب‌نشینی از مصر داده بود وادار سازد. ظاهرا انگیزه فوری اعزام نیروی فرانسه به فشودا، ریشه در سخنان ویکتورپرو، یک مهندس هیدرولیک در موسسه مصر در پاریس در ژانویه ۱۸۹۳ داشت که می‌گفت جریان آب به مصر را می‌توان با بستن سدی بر نیل علیا محدود کرد. پس از بررسی سخنان پرو، سادی کارنو، رییس‌جمهور فرانسه اعلام کرد که «باید فشودا را اشغال کنیم!»

طرح پیشروی به فشودا در سال‌های ۹۵-۱۸۹۳ که تئوفیل دلکسه نخست معاونت وزیر و سپس وزارت مستعمرات را بر عهده داشت شدیدا مورد تایید وی قرار گرفت. وی در مقام یک خبرنگار و یک سیاستمدار دلمشغول مساله مصر بود. از دید دلکسه و دیگر استعمارگران فرانسوی اعتبار و منافع فرانسه در مدیترانه ایجاب می‌کرد که به اشغال مصر توسط انگلستان پایان داده شود. در ۱۸۹۶ طرح یک سرهنگ تفنگدار دریایی به نام ژان باتیست مارشان برای اعزام نیرو با هدف برقراری کنترل فرانسه بر فشودا مورد تایید گابرئیل آنوتو، وزیر خارجه و امیل شوتان، وزیر مستعمرات قرار گرفت. آنها قصد رویارویی مسلحانه با انگلستان را نداشتند. مطلوب آنها آشتی و دوستی دو کشور در پایان ماجرا بود، اما معتقد بودند که جز در صورتی که دو قدرت در مورد نکات مورد اختلاف میان خودشان از جمله مساله مصر به راه‌حلی دست یابند، افکار عمومی فرانسه دوستی دو کشور را نخواهند پذیرفت. بر این اساس، از دید آنوتو و دلکسه اعزام نیرو به فشودا نوعی اهرم فشار برای مجبور ساختن انگلیس به مذاکره درباره مساله مصر و بنابراین تقویت حیثیت فرانسه به عنوان یک قدرت بزرگ بود.

در سپتامبر ۱۸۹۸ دلکسه وزارت خارجه را بر عهده داشت. با تقویت احتمال درگیری، وی امید داشت که ناکامی مارشان از دستیابی به اهدافش یا در صورت رویارویی نیروهای فرانسوی با انگلیسی توافق دو کشور بر حل دیپلماتیک بحران و نه

حل و فصل نظامی آن توسط نیروهای متخاصم مستقر در فشودا، مانع شروع درگیری شود. ظاهرا دلکسه با تکیه بر شهرتی که سالزبری در مورد «امتیازدهی‌های مودبانه» برای خود به هم زده بود امید داشت با عقب کشیدن نیروهای مارشان در ازای توافق انگلستان با طرح مجدد مساله مصر و مذاکره درباره فراهم ساختن دسترسی فرانسه به نیل، بحران فروکش کند، اما انگلیسیان قصد مذاکره نداشتند. موضع لندن ساده بود: «مارشان باید بدون جر و بحث یا تلاش برای حفظ آبروی فرانسه عقب‌نشینی کند».

سیاست‌گذاران فرانسوی با توسل به این اندیشه که تصرف فشودا می‌تواند لندن را به مذاکره درباره مصر وادار کند «خود را فریب می‌دادند». از همان مارس ۱۸۹۵ که نخستین اخبار درباره طرح‌های فرانسه برای نیل علیا به لندن رسید، سرادواردگری که در آن زمان معاون پارلمانی وزیر امور خارجه بود بی‌پرده گفته بود که چنین حرکتی «یک اقدام غیردوستانه خواهد بود و انگلستان آن را چنین تلقی خواهد کرد». در بهار ۱۸۹۸ در واکنش به گزارش‌های رسیده دایر بر اینکه فرانسه در حال انتقال نیروهایش به نیل علیاست، لندن تصمیم به فتح مجدد و کامل سودان گرفت.

پس از پیروزی در خارطوم به فیلد مارشال لرد کیچنر دستور داده شد که به سوی فشودا پیشروی کند و در صورت روبه‌رو شدن با نیروهای فرانسوی کاری نکند که «به هر صورت دلالت بر شناسایی حقی برای فرانسه از سوی حکومت علیا‌حضرت ملکه در مورد سهمی از دره نیل داشته باشد». در ۱۹ سپتامبر ۱۸۹۸ نیروهای کیچنر به فشودا رسیدند و با نیروهای مارشان روبه‌رو شدند. گرچه نیروهای دو طرف با رعایت کامل تشریفات نظامی با هم برخورد کردند، ولی روبه‌رو شدن آنها لندن و پاریس را گرفتار بحران دیپلماتیک عمیقی ساخت. «دعوای [انگلستان و فرانسه] بر سر فشودا یا سرنوشت سودان یا حتی امنیت آب‌های نیل و مصر نبود؛ بر سر موقعیت نسبی فرانسه و انگلستان به‌عنوان دو قدرت بزرگ بود».