محمد بهشتی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» ظرفیت واقعی توریسم ایران را تشریح کرد
رونق گردشگری با کلید دیپلماسی
بازار گردشگری روی کدامیک از دو دسته توریسم جامجهانی باید حساب باز کند؟
ورود گردشگر به ایران کمرونق شده است و نشانههای این کسادی را میتوان در شهرهای گردشگرپذیر و اماکن تاریخی دید. این در حالی است که بسیاری پس از ورود به ایران میگویند اگر یک دهم این جاذبهها را کشور دیگری داشت میتوانست از گردشگری درآمد قابلتوجهی کسب کند. سید محمد بهشتی رئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کشور در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» با بیان اینکه ایران مقصد رویایی برای گردشگران فرهنگی جهان است، یکی از علل عدماقبال گردشگران برای آمدن به ایران را تصویر منفی ساخته شده توسط رسانههای غربی میداند. او در این گفتوگو تاکید میکند که مشکل گردشگری ایران را باید در وزارت خارجه دنبال کرد.
کشورهای میزبان جام جهانی قطر، عربستان، امارات، عمان و ایران هستند. به نظر شما ایران چطور میتواند از میراث فرهنگی خود به عنوان یک مزیت استفاده کند؟
ایران از نظر ظرفیتهای میراث فرهنگی و میراث طبیعی با هیچکدام از کشورهای پیرامون قطر قابل مقایسه نیست و در مرتبه بالاتری از آنها قرار میگیرد. البته باید توجه داشت اغلب گردشگرانی که برای جام جهانی به قطر سفر میکنند گردشگران فرهنگی نیستند و معدودی از آنها با این علاقهمندیها برای مشاهده بازیهای جامجهانی به قطر میروند. برای این گروه (گردشگران فرهنگی) ایران از قطر و سایر کشورهای اطراف آن نظیر عربستان، امارات یا عمان جذابتر خواهد بود. گردشگران فرهنگی گردشگرانی هستند که برای ملاقات «کجایی یک سرزمین» و شناخت «کیستیِ اهل آن سرزمین» به آنجا میروند و این قبیل گردشگران توقع اقامت در هتلهای ۵ ستاره و... را ندارند. گردشگران فرهنگی گردشگرانی با کفش کتانی و لباسهای سبک هستند تا بتوانند مسافتهای طولانی را برای بازدیدهایشان بپیمایند. در مقابل گردشگران فرهنگی، گردشگرانی نیز هستند که تمایلشان به خوشگذرانی است و برای آنان ایران جذابیتی ندارد.
کیش به عنوان یکی از مقاصد گردشگران جام جهانی در نظر گرفته شده است. به نظر شما بهغیر از این جزیره چه مناطقی را میتوان معرفی کرد که بتواند در موضوع فرهنگ هم برجسته باشد.
قشم مسلما از کیش در حوزه گردشگری فرهنگی استعداد بیشتری دارد. مهمترین مساله گردشگری در ایران این است که متاسفانه متولیان آن نگاهشان به گردشگری نگاهی عامیانه است. بر مبنای همین نگاه عامیانه کیش ظرفیت بیشتری برای توسعه گردشگری دارد زیرا آنها عموما توجهشان به گردشگری با تمرکز برخوشگذرانی است. درست است که کیش امکانات و زیرساختهای بیشتری به لحاظ هتل و حملونقل و... دارد اما این جزیره که از نظر ما این اندازه باامکانات است، در رقابت با برخی همسایگان جنوبی خود حرفی برای گفتن ندارد. در واقع مزیتهای ما برای رقابت در زمینه فرهنگی است و نه خوشگذرانی. در زمینه فرهنگی ظرفیت زیادی در قشم داریم که میتوانیم با آنها توریستها را به ایران جذب کنیم و با دست پر، خاطرات کمنظیر و رضایت کامل به موطنشان برگردانیم.
متولیان توریسم ایران از چین و روسیه به عنوان کشورهای هدف برای جذب توریست به ایران نام میبرند. به نظر شما این نگاه چقدر منطقی است؟
اگر گردشگری فرهنگی را درست درک کنیم، چین و روسیه هم میتوانند مخاطب ما در این حوزه باشند. گردشگران فرهنگی، آن گروهی از گردشگران یک کشور هستند که هدفشان ملاقات با فرهنگ و مختصات فرهنگی، آن سرزمین است و وابسته به یک کشور یا منطقه نیستند. هر چه در تاریخ صنعت گردشگری جلو برویم تعداد کسانی که با این انگیزه سفر میکنند، بیشتر میشود. ایران سرزمینی است که بسیاری آرزوی سفر به آن را دارند اما به دلیل تبلیغات فوقالعاده سنگینی که علیه کشورمان در رسانهها وجود دارد به علاوه تحریمها تصور عمومی گردشگران این است که ایرانیان آغوش گشودهای برای گردشگر ندارند. هر چقدر فریاد میزنیم که آنچه درباره ایران در این رسانهها بازنمایی میشود صحیح نیست، قدرت این تبلیغات چنان بالاست که صدای ما به گوش مردم سایر کشورها نمیرسد. همین موضوع هم سبب شده سهم ایران از کسانی که با نیت گردشگری فرهنگی سفر میکنند تنها به ماجراجویان این عرصه محدود شود. زمانی که شما به اصفهان و شیراز سفر میکنید یا در زمان بازدید از موزه ملی، همواره تعدادی گردشگر فرهنگی خارجی میبینید که برای ملاقات با آثار فرهنگی ایران بهرغم تمام این تبلیغات به کشورمان سفر کردهاند. با این حال تعداد این گردشگران بسیار اندک است چرا که طبیعتا تعداد ماجراجویان از محافظهکاران کمتر است.
ایران یک بازار قدیمی از توریستهای خارجی دارد، به نظر شما تقویت این بازار به جای پرداختن به بازار جدید اولویت ندارد؟
بله، درست است. اما بستگی دارد ما کدام گروه از گردشگران چینی یا روسی را مدنظر داشته باشیم. تصور کلیشهای درباره گردشگران هر کشوری صحیح نیست؛ روسیه کشوری دارای فرهنگ، تاریخ و.. است و همین موضوع درباره چین هم صدق میکند. همانطور که پیشتر هم اشاره کردم گردشگران فرهنگی متعلق به کشور خاصی نیستند و در هر کشوری معمولا قشری هستند که علاقهمند به گردشگری فرهنگی هستند. البته موضوع دیگری که درباره این دو کشور صدق میکند تبلیغ سوءکمتر درباره ایران در این کشورهاست و آنها با تصویر روشنتری به کشورمان سفر میکنند. از این لحاظ احتمال جذب گردشگر از این کشورها نسبت به سایرین بیشتر است. ولی به این معنی نیست که باید به همین گروه بسنده کرد.
بنابراین شما توسعه گردشگری فرهنگی را منوط به بهبود تصویر ایران در جهان میدانید؟
همینطور است. اقسامی از گردشگران به ایران میآیند؛ هم گردشگری که میخواهد با یک فرهنگ و سرزمین ملاقات کند و هم گردشگری که قصد خوشگذرانی دارد. باید متوجه باشیم که این دو الگوی گردشگری با هم فرق دارند. در مورد نخست این گردشگر است که به محضر یک سرزمین و یک فرهنگ میرود، در حالی که در الگوی دوم اسباب خوشی به محضر گردشگر برده میشود تا اسباب تلذذ او فراهم شود. حال اگر ما بدانیم که ایران اساسا برای گردشگرانی که قصد خوشگذرانی داشته باشند، ظرفیتی ندارد بهتر میتوانیم گروه مقصد را جلب کنیم. اینکه ما چند ساحل در شمال و جنوب داریم به این معنی که مقصد جذابی برای گردشگری معطوف به خوشگذرانی هستیم نیست؛ چرا که در کشورهای دیگر هم سواحلی وجود دارند که خدمات نزدیک به خواست این نوع از گردشگران ارائه میدهند.
ایران در گردشگری فرهنگی است که منحصر به فرد است؛ البته این به آن معنا نیست که بقیه کشورها منحصر به فرد نیستند ولیکن در طول تاریخ صنعت گردشگری، ایران از جمله مناطقی بوده که دیدن آن برای گردشگران فرهنگی که در جستوجوی چنین ملاقاتی بودهاند آرزو یا رویا بوده است. کافی است اندکی شرایط مساعد شود و تبلیغات سوء کمتری علیه کشورمان باشد، آن وقت شاهد رونق گردشگری در کشورمان خواهیم بود. نمونهاش زمانی است که برجام امضا شد و بعد از آن تا سه ماه همه هتلها رزرو شده بود. از این روست که معتقدم مشکل گردشگری ما را باید در وزارت خارجه دنبال کرد، اگر در این وزارتخانه مسائل ما فروکش کند، آن وقت میتوانید از وزارت میراث فرهنگی بپرسید که چه کرده است.
یکی از موضوعاتی که در زمینه حفاظت از میراث فرهنگی مطرح میشود تعداد بالای این آثار و بودجههای محدود برای این آثار است. برای رفع این نقیصه آیا میتوان از توان بخش خصوصی کمک گرفت؟ این امر چطور باید باشد که هم اثر به شکل اصولی حفظ شود و هم درآمدزایی داشته باشد؟
تخمین ما این است که در ایران یکمیلیون اثر تاریخی و ۲۰۰هزار محوطه تاریخی داریم. از این یکمیلیون بنای تاریخی تنها برای تعداد محدودی مثلا ۱۰هزار اثر نباید توقع ورود و سرمایهگذاری بخشخصوصی را داشت، اما در ۹۹۰هزار اثر و بنای دیگر بخش خصوصی میتواند وارد شده و به شرط حفاظت بهرهبرداری داشته باشد. خوشبختانه در سالهای گذشته در این زمینه اتفاقهای خوبی افتاد و ما در شهرهای مختلف شاهد بودیم که بخش خصوصی بناهای تاریخی را بازسازی کرده و با رعایت ضوابطی از آن بهرهبرداری میکند. نمونه چنین بناهایی در شیراز، اصفهان، کاشان و یزد وجود دارد و در قزوین، بوشهر، تبریز و.. هم نمونههای آن هست. صندوق احیای ابنیه تاریخی در واقع به همین منظور ایجاد شد تا تسهیلات و امکاناتی را در اختیار وزارت میراث فرهنگی قرار دهد که بتواند از بخشخصوصی حمایت کند.
بخش خصوصی با چه ارگانهایی در موضوع حفاظت از این بناها درگیر است؟
از جمله مسائلی که برای حفاظت از آثارِ در اختیار بخش خصوصی با آن مواجهیم این است که آنها فقط با وزارت میراث طرف نیستند. در جریان عمومی زندگی در شهرها، مطابق قانون، شهرداریها هم وظیفهای در ارتباط با بناهای تاریخی دارند، وزارت راه و شهرسازی هم در این زمینه مسوولیت دارد. زمانی که بنایی را تحت عنوان بنای تاریخی ثبت میکنیم طبیعی است که برای آن حریم در نظر بگیریم، به محض اینکه حریم تعیین میشود ضوابط حفاظتی هم برای آن تعریف میشود. این موضوع عدمالنفعی برای کسانی که ملکی در حریم دارند پیش میآورد که باید به شکلی جبران شود. در طرحهای تفصیلی پیشبینیهایی برای اینکه این عدمالنفع جبران شود، در نظر میگیرند.
شوراهای شهر هم نسبت به این اماکن مسوولیت دارند. البته برای ورود بخش خصوصی باید موانع سرمایهگذاری برداشته شود و تسهیلاتی برای آنها در نظر گرفته شود. مدیریت کلان در این بخش به عهده وزارت میراث فرهنگی است و در این زمینه شاهد اتفاقات خوبی هم بودهایم. به عنوان مثال بازار تبریز مرمت شده و برای این کار دستگاهها و نهادهای مختلف مانند اداره برق، اداره گاز، تلفن، شهرداری و.. درگیر بودند و در کنار هم قرار گرفتند تا بزرگترین بازار سرپوشیده جهان مرمت شود. مشابه این اتفاق درباره سایر آثار هم میتواند بیفتد و شاهد آنها باشیم.
زمانی که از تسهیلات در این زمینه صحبت میکنید، شامل چه مواردی است؟
تا آنجا که اطلاع دارم و خودم در حوزه دولتی فعال بودم اعتباراتی در اختیار وزارتخانه قرار میگرفت تا بتواند از بخش خصوصی حمایت کند. این حمایت به این شکل بود که بانکها تسهیلاتی را با بهره پایین در اختیار پروژهها قرار میدادند و مابهالتفاوت بهره را وزارتخانه از طریق منابع خود جبران میکرد. در واقع با وام ارزانقیمت این مرمت و احیا اتفاق میافتاد، همچنان که در زمینه احداث هتل وام ارزانقیمت وجود داشت.
مسوولان کشور همواره از گردشگری به عنوان پیشران توسعه و جایگزینی برای نفت صحبت میکنند، این در حالی است که گردشگری در سرویس خبرگزاریها در بهترین حالت در گروه جامعه قرار میگیرد و در اغلب موارد در دسته فرهنگ و هنر قرار میگیرد.
اگر به حقیقت این سه مقوله توجه داشته باشیم، میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با هم تجانس ندارند. تنها در یک نگاه عوامانه این سه حوزه را همجنس میدانند که در آن اصل بر گردشگری است، مقصد گردشگری میراث فرهنگی است و سوغات آن هم صنایع دستی! چنین نگاهی باعث تضعیف سه حوزه و صدمه زدن به آنها شده است. مسوولان و متولیانی هم که برای مدیریت این حوزهها مستقر شدهاند به این سه حوزه به شکل تخصصی آگاه نبودهاند و در بهترین حالت زمانی متوجه عدمتجانس این حوزهها شدهاند که قصد داشتهاند از این وزارتخانه بروند. میراث فرهنگی بر اساس نظام برنامهریزی مدیریت کشور، یک حوزه فرابخشی است، گردشگری یک حوزه بین بخشی و صنایع دستی یک حوزه بخشی است در عین اینکه هر سه جدی هستند و قرار دادن یکی ذیل دیگری اشتباه است.
بنابراین شما قائل به قرار گرفتن میراث فرهنگی در ذیل فرهنگ و گردشگری در مجموعه اقتصاد هستید؟
در بسیاری از کشورهای دنیا گردشگری در وزارت اقتصاد است. ایتالیا نمونهای از این کشورهاست که یک وزارت میراث فرهنگی مجزا دارد و گردشگری را در ذیل وزارت صنعت قرار داده است زیرا آنها متوجه شدهاند که این دو بخش با هم تجانس ندارند. عمیقترین معنای فرهنگ در میراث فرهنگی مستتر است در حالی که وزارت ارشاد به مسائل روزمره فرهنگ میپردازد. اگر فرهنگ را به مثابه یک درخت در نظر بگیریم تنه و ریشهاش در میراث فرهنگی و برگ و بار آن در وزارت ارشاد است. از همین روست که در همه جای دنیا حفاظت از میراث امری تعطیلیناپذیر است؛ یعنی زمانی که بسیاری از فعالیتها تعطیل است، حفاظت از میراث فرهنگی همچنان فعال میماند. به همین سبب هم از سال ۱۹۵۴ کنوانسیونی در سازمان ملل پدید آمد که به حفاظت از میراث فرهنگی در شرایط جنگ میپردازد. این یعنی میراث فرهنگی به حکم اصالتش همواره محل رجوع است و ازقضا در بدترین شرایط و در بحرانها بهترین مرجع اهالی یک سرزمین برای درک بحران و یافتن راههای خروج از آن بحران، در میراث فرهنگی مستتر است.