ایران و روسیه متحد استراتژیک نیستند
تکرار «شکار بزرگ»؟
عطف به نظریه جزیره جهانی مکیندر، هر که جزیرهجهانی (اوراسیا) را کنترل کند، جهان را کنترل خواهد کرد و تنها یک قدرت برخاسته از اوراسیا که کنترل ریملند (Rimland) را در دست گیرد، میتواند دست بالا را در رقابتهای ژئوپلیتیک جهانی پیدا کند. همین امر جدای از روسیه، روزگاری آلمان نازی را هم به حرکت به سمت شرق برای کنترل اوراسیا سوق داده است. آسیای غربی به صورت تاریخی شاهراه اتصال اوراسیاست و ایران، شاهکلید کنترل آسیای غربی بوده است. ایران به لحاظ جغرافیایی، نقطه اتصال اروپا و آسیا محسوب شده و جدای از دسترسی به آبهای بینالمللی، جاده ابریشم باستانی نیز از ایران مسیر اروپا را میپیموده است.
ایران همچنین در بیضی انرژی قرار گرفته و به منابع هیدروکربنی دریای خزر و همچنین خلیجفارس، به صورت همزمان دسترسی دارد. ایران در گذشته یکی از کنشگران اصلی نفت جهان بوده و از موسسان اوپک محسوب میشود و اگرچه اکنون تاثیر خود بر بازار جهانی انرژی را تا حدودی از دست داده، اما همچنان به واسطه ذخایر عظیم هیدروکربنی خود، پتانسیل بالایی در بازار انرژی جهان دارد و به واسطه تنگه هرمز و بابالمندب، شریانهای انرژی جهانی را در دست داشته و میتواند جریان انتقال کالا و خدمات جهانی را کنترل کند. به سبب همین جایگاه یاد شده، توجه روسیه همواره به سمت ایران جلب شده است. اما در پاسخ به این سوال که آیا روسیه ایران را متحد استراتژیک خود میبیند یا ایران اساسا میتواند به دنبال متحدان استراتژیک از میان قدرتهای بزرگ باشد، پاسخ کوتاه و منفی است. ایران دچار شرایطی است که از آن تحت عنوان «تنهایی استراتژیک» یاد میشود.
این نظریه بیانگر این است که ایران در پیشبرد کلان استراتژی و سیاستخارجی خود از هرگونه اتحاد معنادار با قدرتهای بزرگ محروم است و تجربه تاریخی نیز، گواه این نظریه به شمار میرود. عدماتحاد استراتژیک، به رابطه ایران با روسیه نیز محدود نمیشود، چه قاجارها که کوشیدند متحدانی برای حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران بیابند و چه رضاشاه که نزدیکیاش با آلمان نازی، به اشغال ایران ختم شد، همگی با پاسخی مشابه مواجه شدهاند، ایران در برقراری روابط استراتژیک با قدرتهای بزرگ، ناکام خواهد ماند. رابطه ایران با روسیه نه اتحادی استراتژیک، بلکه همکاریهایی تاکتیکی در برخی بزنگاهها بر اساس منافع مشترک دو دولت، مانند همکاری در سوریه بوده است.
روسیه اکنون در مرزهای غربی خود درگیر جنگ با اوکراین و پیوستن فنلاند به ناتو است و در مرزهای شرقی با گسترشطلبی چینیها مواجه است. اما در مرزهای جنوبی، تنها دولتهایی که توانایی به چالش کشیدن روسیه و ایجاد تهدید برای منافع این کشور را به صورت بالقوه دارند، ایران و ترکیه هستند. ایران به صورت تاریخی تحت استعمار درنیامده و بهرغم نزدیکی به بلوک غرب در برخی برهههای زمانی، در اتخاذ سیاستخارجی خود به صورت مستقل عمل کرده است. در واقع میتوان اینگونه عنوان کرد که ایران، تنها کنشگر مستقل آسیای غربی به شمار رفته و در اتخاذ رویکرد سیاستخارجی خود، کمترین تاثیر را از قدرتهای خارجی دارد.
کرملین که در گستره مرزهای خود با ناامنی و تنشهای امنیتی روبهرو است، حضور چنین کنشگری در مرزهای جنوبی خود را یک مزیت به شمار میآورد. اما تعریف یک ایران «نرمال» و مورد پسند روسیه، ممکن است با ایرانی که مدنظر ماست، اندکی متفاوت باشد. تهران درحال حاضر به سبب سطح بالای تنش با غرب، سیاست نزدیکی به شرق را پیش گرفته و نزدیکی بیشتر به کشورهایی همچون روسیه و چین را برای تامین منافع خود دنبال میکند. اما این نزدیکی نباید به اتحاد بین تهران و این کشورها تعبیر شود؛ آنچه منافع روسیه و تاحدودی چین را در آسیای غربی تامین میکند، اتفاقا یک ایران ضعیف، چه از منظر اقتصادی و چه امنیتی است.
ایران پس از توافقنامه برجام، نشان داده است که بهرغم مخالفتهای ضمنی با غرب، در صورت فراهم بودن شرایط، به سمت گسترش روابط با طرف غربی حرکت خواهد کرد. ایران و روسیه اقتصادهایی تقریبا مشابه یکدیگر داشته و از ضعفها و نقاط مشترک یکسانی برخوردارند. تهران و مسکو هر دو نیازمند تکنولوژی غربی برای پیشبرد طرحهای توسعه خود هستند و نزدیکی این دو به یکدیگر در هر درجهای، بخش بزرگی از نیازهای تهران را تامین نخواهد کرد. بنابراین ایران در صورت برداشته شدن موانع، به سمت گسترش روابط، حداقل در زمینه اقتصادی و انتقال تکنولوژی با غرب، بالاخص اروپا حرکت خواهد کرد. در زمینه امنیتی نیز ایران به صورت تاریخی، خود را قدرت فائق بر آسیای غربی دانسته و درحال حاضر نیز تنها کشوری است که میتواند بدون وابستگی به قدرتهای بینالمللی، وظیفه تامین امنیت خاورمیانه را با همکاری دولتهای دیگر منطقه برعهده گیرد.
این امر نه تنها حضور مسکو را مانند سایر قدرتها در خاورمیانه محدودتر خواهد کرد، بلکه مورد مخالفت سایر قدرتهای بینالمللی و کشورهای حاضر در منطقه نیز قرار خواهد گرفت؛ چرا که در این صورت، ایران به قدرت فائق در منطقه بدل خواهد شد و این امر با منافع این کشورها در یک راستا قرار نمیگیرد. روسیه درحال حاضر، نیاز به گسترش روابط با کشورهایی دارد که بتواند به واسطه این رابطه، بیشترین فشار را به غرب، به سبب حمایت از اوکراین در جنگ جاری وارد آورد. بزرگترین چالشی که جهان به سبب جنگ اوکراین با آن مواجه شده، موضوع انرژی (بهخصوص برای اروپا) و بحران غذا بوده است.
روسیه تلاش میکند تا با نزدیکی بیشتر به اعراب خلیجفارس که از جمله بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان انرژی محسوب میشوند، با ارائه طرحهایی مانند آنچه در اوپکپلاس رخ داد (کاهش داوطلبانه یک میلیون بشکهای تولید توسط اعضا) هزینههای ناشی از حمایت از اوکراین را برای غرب به واسطه انرژی که در آن مزیت دارد، بالاتر ببرد. جدای از اینها، روسیه از مسیر کشورهای عربی و بهخصوص امارات، برای دور زدن تحریمهای غرب و فروش نفت خود استفاده میکند. یکی از مقاصد اصلی سرمایه روسی بعد از جنگ اوکراین نیز، کشورهای عربی و ترکیه بودهاند. مسکو به سبب تبعات ناشی از جنگ اوکراین، با خروج گسترده سرمایه روبهرو بوده و ترس از تحریمهای غرب، موجب شده که این خروج سرمایه به مقصد کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس صورت پذیرد. تهران به سبب نزدیکی با چین و روسیه و تنشهای رو به افزایش خود با غرب، وابستگی دوچندانی به کشورهای مذکور پیدا کرده است.
همین امر موجب شده تا تهران در سیاستخارجی خود، رفتاری بسیار پیشبینیپذیرتر، نسبت به مسکو، در قیاس با رقبای خود در منطقه داشته باشد. بههمین سبب است که پکن و مسکو که خواستار توازن کشورهای عربی در رابطه خود با غرب و شرق هستند، ایران را وجهالمصالحه برقراری روابط بهتر با کشورهای عربی قرار داده و اظهارات خلاف امنیتملی ایران توسط این کشورها، به امری معمول بدل شده و از واکنش ایران، واهمهای ندارند. به طور کلی در منطقه خاورمیانه، تنها سیاستی که مورد توافق همگان است، ضعیف نگاه داشتن ایران است. یک ایران اتمی یا ایرانی که در روابط خود میان شرق و غرب توازن برقرار کرده، مورد پسند روسیه نیست.
روسیه نه خواستار تجاوز دولتهای دیگر به ایران و فروپاشی دولت و نه خواستار بهبود روابط و کاهش وابستگی تهران به خود است. این به آن معناست که وضعیت کنونی ایران، بهترین شرایط ممکن را برای روسیه فراهم آورده است. درحال حاضر غرب مجبور است بخشی از ظرفیت سیاسی-اقتصادی خود را صرف تقابل با ایران کند و همین امر توان غرب را برای مقابله با روسیه کاهش میدهد. از طرفی، روسیه تلاش کرده است که از منابع نفت و گاز خود به عنوان یک اهرم فشار در پیشبرد منافع ملی خود در سیاستخارجی بهره ببرد و ایران با برخوردار بودن از بیشترین سطح تجمیعی منابع هیدروکربنی در جهان، پتانسیل رقابت با روسیه را در این حوزه داراست و میتواند نیاز اروپا به گاز را با سرمایهگذاری گسترده و واردات تکنولوژی برطرف کند. در کلان استراتژی روسیه، ایران قدرتمند جایی ندارد و تهران نمیتواند به کرملین، به مثابه یک متحد استراتژیک نگاه کند.