دریای سرخ؛ پازلی از کشمکش جهانیشده
از رهگذر چنین رهیافتی است که آنچه اکنون در دریای سرخ و از کانال سوئز و تنگه بابالمندب تا خلیج عدن و اقیانوس هند در جریان است، به ترسیم پویاییهای نظم نوپدید گره میخورد؛ نظمی که محصول فرسایش رویکرد آمریکامحور و نظمیابی جدیدی است که خطوط آن در حال ترسیم است. در این نظم مناطق ژئوپلیتیک برعکس دوره جنگ سرد که در قالب رقابت دو ابرقدرت ایفای نقش میکردند، اکنون جهانی عمل میکنند و در عین حال از خودمختاری و استقلال عمل برخوردارند. همچنین مناطق دارای پیوند معنادار با سایر مناطق بوده و از نقش همتکمیلی نیز بهرهمند هستند. به این معنا که نمیتوان مسائل سایر مناطق و بازیگران را از دیگر مناطق و بازیگران جدا کرد و جدا دانست. با چنین تصویری است که پیوند جنگ غزه با آنچه در دریای سرخ میگذرد، معنادار میشود.
آنچه اکنون در غزه میگذرد، دارای تاثیر و تاثر در آبراه دریای سرخ است؛ جایی که یمن و بازیگری به نام حوثیها وجود دارند که فرآیند هویتیابی داخلی خود را به ایفای نقش در سطح فرومنطقهای یعنی شبهجزیره عربی و از آن مهمتر سهمخواهی از نظم چندهمسویی در سطح جهانی پیوند دادهاند. در واقع اقدام یمنیها برای تهدید آبراه دریای سرخ و توقیف کشتیهای اسرائیلی و هر ناوگان، نفتکش، یدککش و... که به نوعی به اسرائیل مربوط میشود، هم واکنشی به خشونتطلبی عریانی است که در غزه میگذرد و هم کنش معطوف به نقشیابی در ارتباط با معادلات داخلی یمن، در ارتباط با صلح موقت با عربستانسعودی و در خصوص نظم بدهبستانمحوری است که محصول سیالیت و تکاپوهای جهانی است. بنابراین تا زمانی که جنگ در غزه پابرجاست، تشدید تنش در دریای سرخ نیز با فراز و فرود ادامه خواهد داشت. این وضعیت بخشی از افزایش سطوح چانهزنی برای ترسیم معادلات پساجنگ و آرایش جدید بازیگران در منطقه است که یمنیها و حوثیها بخشی از آن به شمار میروند.
خروجی جنگ غزه از حیث تشکیل کشور مستقل فلسطینی یا تداوم اشغالگری اسرائیل، جایگاه ویژهای در چگونگی رقم خوردن معادلات آتی خاورمیانه خواهد داشت. ایالاتمتحده و متحدان غربی و منطقهای آن بدون فهم چنین صحنهای نمیتوانند با واقعیتهای جدید خود را هماهنگ کرده و آن را در تنظیم سیاستها و راهبردهای کژکارکرد خود لحاظ کنند. متقابلا بازیگران ضد نظم موجود آمریکامحور نیز باید شاخص نفوذ اقتصادی و چگونگی سهمیابی از کیک اقتصاد جهانی را در کنشهای عمدتا سیاسی، نظامی و امنیتی خود لحاظ کنند؛ چرا که آینده نظمیابی جدید، پوستهای کشمکشگونه و مناقشهآمیز دارد، اما در بطن خود هستهای اقتصادبنیان و تجارتمحور دارد که بخش قابلتوجهی از نفوذ سیاسی آینده را شکل خواهد داد.