همکاری برای تضعیف قدرت دلار
امروزه، با آنکه چین و روسیه همکاریهایی با هم دارند؛ اما ارتباطهای آنها تنگاتنگ نیست و نوعی بیاعتمادی بین آنها وجود دارد. جنگ اوکراین میتواند تغییرات زیادی در ارتباط دو کشور به وجود آورد. شکل ارتباط این دو کشور در آینده، اثرات عمیقی بر نظم بینالمللی خواهد داشت. درباره روابط پکن و مسکو پرسشهای گوناگونی مطرح است. نخستین پرسش این است که آیا دو کشور همپیمان هستند؟ بین چین و روسیه پیمانی رسمی برای دفاع از یکدیگر وجود ندارد و بعید است که در جنگ اوکراین یا تایوان، آنها از یکدیگر دفاع کنند؛ اما یکدیگر را شریک استراتژیک مینامند و در سالهای اخیر، روابطشان نزدیکتر شده است.
در فوریه سالجاری میلادی، چند روز قبل از حمله روسیه به اوکراین، شیجین پینگ و ولادیمیر پوتین، شراکتشان را «نامحدود» توصیف کردند و قول دادند که در حوزههای گوناگون بر عمق روابط دو کشور بیفزایند. شی و پوتین، از سال ۲۰۱۲ تاکنون بیش از چهلبار با یکدیگر دیدار کردهاند؛ اما کارشناسان میگویند، این شراکت حاصل دیدگاه مشترک آنها درباره آمریکاست. هر دوی آنها معتقدند که آمریکا منافع دو کشور را تهدید میکند. در سالهای اخیر، مقامات آمریکایی، چین و روسیه را رقبای اصلی ایالاتمتحده توصیف کردهاند. استاد حقوق دانشگاه ییل میگوید: «به عقیده من، چین و روسیه همپیمان طبیعی یکدیگر نیستند. تنش با آمریکا، نزدیک شدن آنها به یکدیگر را تسهیل کرده است.»
سوال دوم این است که سیاست خارجی آنها چه ویژگیهایی دارد؟ سیستم سیاسی چین و روسیه شباهتهایی با هم دارد؛ هر دو کشور حکومتهای مستبدی دارند که در آن، قدرت برای مدتی طولانی در دست یکرهبر واحد قرار دارد. در چین، حکومت تکحزبی حاکم است؛ در حالی که در روسیه، سیستم چندحزبی وجود دارد و حزب روسیه واحد ولادیمیر پوتین حاکم است. هر دو دولت مخالفان خود را سرکوب و برای حفظ قدرتشان، حاکمیت قانون را تضعیف میکنند. آنها همچنین برای توسعه نفوذ خود در خارج از مرزها و تضعیف هنجارهای دموکراتیک، از تاکتیکهای غیرنظامی نادرست استفاده کردهاند. برای مثال، روسیه در انتخاباتهای خارجی، از جمله انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا دخالت کرد. این دخالت به شکل انتشار اطلاعات غلط و حملات سایبری انجام شد.
از سوی دیگر، سازمانهای رسانهای دولت چین تلاش کردهاند که شکافهای اطلاعاتی را در دهها کشور پر کنند. آنها اخباری منتشر میکنند که به نفع پکن است. چین و روسیه معمولا در شورای امنیت سازمان ملل از یکدیگر حمایت میکنند یا حداقل با هم مخالفت نمیکنند. هر دو کشور، عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و دارای حق وتو هستند. اگرچه آنها در آسیای مرکزی منافع مختلفی دارند؛ اما از تنازع با یکدیگر اجتناب کردهاند و از طریق سازمان همکاری شانگهای، برای حفظ امنیت منطقهای با هم همکاری میکنند. روسیه بر حمایت از امنیت و ثبات سیاسی جمهوریهای سابق شوروی که طرفدار مسکو هستند، تمرکز دارد و چین بر توسعه روابط تجاری و اقتصادی تمرکز کرده است. با این حال، تفاوتهای زیادی بین دو کشور وجود دارد که سبب میشود، اهداف آنها و ابزارهایی که از آن برای دستیابی به اهدافشان استفاده میکنند، متفاوت باشد. چین پس از آمریکا، دومین اقتصاد بزرگ جهان است و تولید ناخالص داخلی آن هشتبرابر تولید ناخالص داخلی روسیه است. نرخ رشد اقتصاد چین بالاست و در سالهای آینده، احتمالا این کشور به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل میشود. در مقابل، روسیه یازدهمین اقتصاد بزرگ جهان است و در سالهای اخیر، رشد آن اندک بوده است.
پس از حمله روسیه به اوکراین، دولتهای غربی تحریمهای فراگیری را علیه این کشور اعمال کردهاند و این تحریمها در سالجاری و سالهای آینده، لطماتی به اقتصاد این کشور وارد خواهد کرد. کارشناسان معتقدند، این تفاوتها سبب میشود که چین، روسیه را شریک ضعیف خود قلمداد کند. واقعیت این است که چین از نظم بینالمللی کنونی سود سرشاری میبرد و به دنبال اصلاح آن است تا این نظم، بیشتر در جهت منافع پکن قرار گیرد. چین قصد ندارد که نظم کنونی را با نظمی دیگر جایگزین کند. از سال ۲۰۰۱ که چین به عضویت سازمان تجارت جهانی درآمد، مقامات این کشور، توسعه آن را «رشد صلحآمیز» توصیف کردهاند؛ رشدی که هدف آن اجتناب از درگیری نظامی با آمریکا و همپیمانان این کشور است. استراتژی چین به این کشور امکان داده است تا با آمریکا رقابت کند و با کشورهای مختلف در سراسر جهان، روابط اقتصادی و دیپلماتیک برقرار کند. این نوعی رابطه برنده-برنده است. چین همچنین نقش رو به رشدی در سازمانهای بینالمللی، نظیر سازمان ملل ایفا کرده است. در مقابل، روسیه با اقدامات خود نظیر حملات سایبری، دخالت در انتخاباتها و ترورهای سیاسی، بسیاری از هنجارهای بینالمللی را زیر پا گذاشته است. استاد دانشگاه جورجیا میگوید: «چین رویکرد بلندمدتی را در حوزه رقابت بینالمللی با غرب اتخاذ کرده است. اگرچه چین و روسیه به روندهای استبدادی در جهان کمک میکنند، شواهدی وجود ندارد که ثابت کند، آنها برای تضعیف دموکراسیها فعالیتهای مشترک و هماهنگ انجام میدهند.»
پرسش بعدی این است که مهمترین چالشها در روابط دو کشور چیست؟ نخستین مورد، عدماعتماد است. بسیاری از مقامات، مدیران شرکتها و شهروندان چین و روسیه به یکدیگر بیاعتماد هستند. اگرچه شی و پوتین با هم دوست هستند؛ اما به لحاظ تاریخی، رهبران دو کشور به هم نزدیک نبودهاند. همچنین شهروندان دو کشور، گرایشهای شدید ملیگرایانه داشتهاند و شرکتهای دو کشور، همواره در همکاری با هم با دشواریهایی مواجه بودهاند. اگرچه مرز مشترک دو کشور بسیار طولانی است؛ اما میزان سفرهای گردشگری و مبادلات علمی دو کشور بسیار محدود است. همهگیری کرونا نیز بر شدت بیاعتمادیها افزوده است.
دومین مورد، جنگ اوکراین است. حمله روسیه به اوکراین، چین را در وضعیت دشواری قرار داده است. چین به روسیه کمک نظامی نکرده است؛ زیرا میداند که این اقدام، سبب واکنش منفی آمریکا و همپیمانان غربی واشنگتن خواهد شد. کمک نظامی چین به روسیه، همچنین با سیاست دیرینه پکن، یعنی عدمدخالت در مسائل خارجی در تضاد قرار دارد؛ اما مقامات چین از محکومکردن حمله روسیه به اوکراین اجتناب کرده و در مقابل، آمریکا و ناتو را برای تحریک روسیه سرزنش کردهاند.
سومین موضوع، هند است. روسیه روابط دوستانهای با هند دارد و بخش عمده نیاز این کشور به سلاح را تامین میکند؛ اما چین با هند روابط گرمی ندارد و دو کشور بر سر مسائل ارضی با هم اختلاف دارند. پرسش بعدی به روابط اقتصادی چین و روسیه مربوط است. اگرچه طی دودهه اخیر، مبادلات تجاری دو کشور رشد کرده و سال گذشته ارزش این مبادلات ۱۴۷میلیارد دلار بود؛ اما روابط اقتصادی آنها متوازن نیست. در واقع، روسیه بیشتر به چین وابسته است تا چین به روسیه و این عامل موجب نگرانی مسکو است. روسیه همچنین به شرکتها و بانکهای چینی برای سرمایهگذاری در بخش انرژی و زیرساختهای مخابراتی وابسته است. با توجه به جنگ اوکراین و تحریمهای غرب علیه روسیه، بر وابستگی این کشور به چین افزوده شده است. نکته دیگر این است که چین و روسیه برای کاستن از وابستگی خود به سیستم بانکی غرب و کاهش آسیبپذیری نسبت به تحریمها، کنار گذاشتن دلار در مبادلات تجاری را شروع کردهاند.