دیپلماسی تعادلی اروپا
تحقق چنین هدفی براساس سازوکارهای اقتصادی و گسترش هیجان اجتماعی برنامهریزی شده است. دونالد ترامپ در گزارش ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ درباره تمدید تعلیقهای مربوط به تحریم اقتصادی ایران به این موضوع اشاره کرد که اقدامات بعدی وی منوط به سازوکارهایی است که ایران و اتحادیه اروپا را در وضعیت دیپلماسی ترمیم برجام یا دیپلماسی کنترل قابلیت موشکی و منطقهای ایران قرار خواهد داد. مقامهای دیپلماتیک اروپایی درصدد برآمدند تا از سازوکارهای میانه برای ایجاد نشانههایی از هماهنگی با دیپلماسی آمریکایی استفاده کنند.
۱. امکانپذیری موفقیت دیپلماسی تعادلی اروپا
مواضع اتخاذشده از سوی نهادهای اروپایی بیانگر آن است که کشورهای اروپایی و آمریکا رویکردهای کاملا متفاوتی درباره چگونگی محدودسازی قدرت راهبردی ایران دارند. ایالات متحده از ادبیات هیجانی و سیاست تهاجمی در راستای تهدید به عدم تمدید تعلیق تحریمهای هستهای ایران بهره میگیرد، در حالیکه اروپاییها بر ضرورت سیاست مرحلهای و گام به گام تاکید دارند. طرح اروپا برای باقی ماندن آمریکا در برنامه جامع اقدام مشترک به دلیل الگوی میانه اروپا که از آن به عنوان «دیپلماسی تعادلی» نام برده میشود، ناکارآمد باقی مانده است .
سیاست تعادلی اروپا بهگونهای شکل گرفته که اهداف راهبردی آمریکا را از طریق جداسازی موضوعات امنیتی پیگیری میکند. اروپاییها به این موضوع اشاره دارند که کنترل ایران از طریق سازوکارهای کنش مرحلهای حاصل میشود. متقاعدسازی ایران به ادامه دیپلماسی و همکاری سازنده در نگرش اروپاییها، تمامی اهداف مورد نظر ایالات متحده را تامین خواهد کرد. طرح تحریمهای جدید موشکی و منطقهای علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا به مفهوم آن است که رویکرد اتحادیه اروپا با انگارههای سیاسی و سیاست خارجی آمریکا و ایران در وضعیت تفاوت رفتاری و کارکردی قرار دارد.
در دوران رکس تیلرسون، ساختار کارشناسی وزارت امور خارجه آمریکا تلاش میکرد تا از الگوهایی استفاده کند که با ادبیات سیاسی اروپا و سازوکارهایی که جان کری تنظیم کرده بود، هماهنگی داشته باشد. در شرایط موجود، مایکل پمپئو همانند دونالد ترامپ فکر میکند. پمپئو که ۵۵ سال دارد، از انگیزه بالایی برای قدرتیابی در ایالات متحده برخوردار است. به همین دلیل، نامبرده از سازوکارهایی استفاده میکند که منجر به همبستگی بیشتر بین الگوهای رفتاری دونالد ترامپ و حوزه دیپلماتیک در وزارت امور خارجه آمریکا شود.
۲. کاربرد سیاست تهدید و انعطافپذیری
گروههای محافظهکار در ساختار سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا به این موضوع اشاره دارند که اگر ایالات متحده از سیاست تهدید استفاده کند، در آن شرایط زمینه برای افزایش انعطافپذیری ایران بهوجود میآید. افرادی همانند دونالد ترامپ و مایکل پمپئو به این موضوع باور دارند که هرگونه محدودسازی قدرت اقتصادی ایران، زمینه شکلگیری انعطافهای راهبردی جدید همانند دوران برنامه جامع اقدام مشترک را به وجود میآورد. چنین فرآیندی به مفهوم آن است که سیاست سازش در یک دوران تاریخی، آثار خود را برای دورانهای دیگر فراهم میآورد.
عبور از برجام، نتیجه طبیعی سیاست سازش در ارتباط با موضوعات راهبردی کشورهای منطقهای با قدرتهای بزرگ خواهد بود. در دوران تنظیم و نهاییسازی برنامه جامع اقدام مشترک، رویکردهای مختلفی درباره الگوی روابط آینده ایران و کشورهای گروه ۱+۵ وجود داشت. ساختار دیپلماتیک و هیات دولت ایران به این موضوع اشاره داشت که تحریمها پایان خواهد یافت و ایران به عزت اقتصادی و راهبردی خود نائل خواهد شد. برخی دیگر از تحلیلگران و حتی جناحهای رقیب سیاسی به این موضوع اشاره کردند که متن و ساختار برجام نمیتواند روند عادیسازی روابط ایران با جهان غرب را ایجاد کند.
ساختار و محتوای برجام بهگونهای تنظیم شده بود که اجرای تعهدات کشورهای جهان غرب براساس «اما و اگرهای مختلف» انجام میشد. یکی از این اما و اگرها را باید در «تمدید تعلیق تحریمهای هستهای» دانست. چنین واقعیتی بهمفهوم آن است که تمدید تحریمها نیازمند راستیآزمایی، شفافسازی و همکاریهای سازمانیافته فراگیر با جهان غرب خواهد بود. الگوی رفتاری ترامپ در شرایطی مبتنی بر نشانههایی از تهاجم دیپلماتیک علیه ایران برای طرح انتظارات جدید راهبردی است که برجام حداقلهای لازم برای تامین بازدارندگی دیپلماتیک در برابر عدم همکاری جهان غرب در برابر تعهدات انجامشده ایران را پیشبینی نکرده است.
بخش قابل توجهی از متن و ساختار برجام بهگونهای است که تعهدات ایران در سال ۱۳۹۵ ماهیت الزامآور داشته در حالیکه تعهدات آمریکا و جهان غرب با نشانههایی از ابهام همراه خواهد بود. مواضع و سیاستهای اعلامی تمامی کاندیداهای ریاستجمهوری حزب جمهوریخواه در کنوانسیونهای انتخاباتی حزب معطوف به نادیده گرفتن متون برجام بوده است. در این زمینه، صرفا دونالد ترامپ بر نشانههایی از تجدیدنظرطلبی محتوایی براساس بیاثرسازی قدرت هستهای ایران در آینده موسوم به «غروب برجام» تاکید داشته و آن را با اهداف راهبردی آمریکا مغایر میدانست.
۳. تجدیدنظرطلبی دونالد ترامپ و تصمیم ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
تهدیدات ترامپ نشانههایی از تجدیدنظرطلبی دیپلماتیک و راهبردی را در برخورد با ایران منعکس میکند. الگوی رفتاری دونالد ترامپ در برخورد با برنامه جامع اقدام مشترک مبتنی بر نشانههایی از «تجدیدنظرطلبی راهبردی» بوده است. تجدیدنظرطلبی راهبردی از سوی کشورهایی انجام میگیرد که واحدهای سیاسی رقیب از قابلیت ابزاری و راهبردی محدودی برای انجام اقدامات متقابل برخوردارند. در ژانویه ۲۰۱۸ دونالد ترامپ هرگونه تمدید تعلیق هستهای را منوط به انجام اصلاحات ساختاری برجام و پیوند موضوعات راهبردی دیگر دانست.
دونالد ترامپ در دورانهای مختلف تاریخی به این موضوع اشاره کرده است که برجام با اهداف راهبردی جدید آمریکا تفاوتهایی داشته که باید با تغییرات محتوایی و کارکردی همراه شود. در این فرآیند، کشورهای اتحادیه اروپا تلاش دارند مذاکرات سازندهای را با آمریکا درباره تداوم همکاریهای راهبردی با ایران آغاز کنند. مشارکت فرانسه و انگلیس در انجام عملیات نظامی علیه سوریه به مفهوم آن است که اتحادیه اروپا بهعنوان بخشی از ائتلاف راهبردی آمریکا تلاش دارد از سازوکارهای سازنده و مشارکتآمیز با ایالات متحده استفاده کند.همکاری نظامی انگلیس و فرانسه با دونالد ترامپ علیه اهداف نظامی سوریه، نشانههایی از همبستگی تاکتیکی و عملیاتی آمریکا و کشورهای اروپایی برای کنترل قدرت منطقهای ایران محسوب میشود. زمان جدید اعلام تعلیق تحریمهای هستهای ایران از سوی ترامپ نزدیک و نزدیکتر میشود. به هر میزانی که به ۲۲ اردیبهشت نزدیکتر شویم، نشانههایی از ابهام و التهاب جدید نسبت به آینده تحریمها وجود خواهد داشت.
آنچه در گذشته از آن بهعنوان برجام ۲ و برجام ۳ یاد میشد، در انگاره راهبردی دونالد ترامپ بهعنوان «مذاکره برای کنترل قدرت راهبردی ایران» در حوزه موشکی و قابلیتهای کنش منطقهای مورد توجه و تاکید قرار داشت. برکناری «رکس تیلرسون» وزیر امورخارجه ایالات متحده و انتصاب مایکل پمپئو بهعنوان کاندیدای وزارت امورخارجه آینده آمریکا را میتوان در زمره چنین تغییراتی دانست که چالشهای جدیدی را برای ایران در چارچوب برجام ایجاد میکند. اگرچه کمیسیون روابط خارجی سنا از مایکل پمپئو استقبال نکرد، اما تایید انتصاب یا عدم انتصاب پمپئو نیازمند رایگیری در صحن مجلس سنای آمریکا خواهد بود.
اگر مایکل پمپئو در سنا رأی نیاورد، تاثیری در سیاستهای تهاجمی دونالد ترامپ نخواهد داشت. واقعیت آن است که انتصاب مایکل پمپئو رئیس سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده به عنوان وزیر امور خارجه آینده آمریکا، زمینه طرح پرسشهای مختلفی را درباره آینده سیاست امنیتی و راهبردی آمریکا درباره برنامه جامع اقدام مشترک به وجود آورده است. اصلیترین پرسش مربوط به چگونگی تصمیمگیری دونالد ترامپ و پمپئو درباره چگونگی حضور یا خروج آمریکا از برجام در ۱۲ ماه می ۲۰۱۸ یا ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ خواهد بود.واقعیت آن است که دونالد ترامپ در شرایط موجود تمایلی به نادیده گرفتن نقش و سیاست متحدان خود در اروپا نخواهد داشت. اگرچه تفاوتهای انگارهای جدیدی در سیاست خارجی آمریکا بعد از رکس تیلرسون و انتصاب مایکل پمپئو شکل گرفته، اما چنین روندی بهمفهوم رویارویی آمریکا و ایران محسوب نمیشود. در فرآیند جدید، کشورهای اروپایی نقش «متحد میانجی با آمریکا» را ایفا میکنند. اتخاذ نقش سیاسی و دیپلماسی جدید بهمعنای آن است که شکل نوینی از «الگوهای سیاست راهبردی»، «کنش عقلایی»، «تصمیمگیری بوروکراتیک» و «چندجانبهگرایی» در حال شکلگیری است.
نتیجهگیری
ویژگی اصلی چندجانبهگرایی جدید اتحادیه اروپا در تعامل با آمریکا را میتوان براساس سازوکارهایی دانست که کارگزاران و مقامهای دیپلماتیک اتحادیه اروپا برای متقاعدسازی دونالد ترامپ، از گزینه اعمال تحریمهای اقتصادی بیشتر زمینه«قابلیت موشکی» و «نقشیابی منطقهای ایران در سوریه» بهره گرفتهاند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که رادیکالیزه شدن روندهای سیاست خارجی آمریکا، نه تنها اتحادیه اروپا را در برابر آمریکا قرار نمیدهد، بلکه آنان از سازوکارهای کنش همکاریجویانه بیشتری برای پیشبرد اهداف منطقهای و راهبردی خود استفاده میکنند.
در نگرش کشورهای اروپایی، محدودسازی ایران از طریق سازوکارهای مختلفی حاصل خواهد شد. در نگرش اروپایی، محدودسازی قدرت ایران را میتوان در قالب کیسهای جدید دیپلماتیک پیگیری کرد. در نگرش چنین گروهی از نظریهپردازان سیاسی و امنیتی، شکل خاصی از الگوهای کنش رفتاری وجود دارد که محدودسازی قدرت ایران را فراهم میسازد. در چنین روندی، کشورهای اروپایی به مقامهای ایالات متحده توصیه میکنند که اعمال محدودیتهای جدید علیه ایران نمیتواند صرفا از طریق «بازیِ همه یا هیچ» انجام گیرد. در نگرش کشورهای اروپایی، روند محدودسازی قدرت ایران از طریق سازوکارهای کنش غیرمستقیم و آغاز شکل جدیدی از دیپلماسی میتواند اهداف مورد نظر آمریکا را تامین کند.
رویکرد جدید اروپا میتواند زمینه متقاعدسازی ترامپ را بهوجود آورد. بخش قابل توجهی از سیاستهای دونالد ترامپ ماهیت عملگرایانه دارد. دونالد ترامپ تلاش دارد قدرت، سود اقتصادی و منافع راهبردی آمریکا را با یکدیگر پیوند دهد. محدودسازی قدرت اقتصادی ایران در زمره اهدافی محسوب میشود که سیاستهای مایکل پمپئو در زمان تصدی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را شکل میداد.پمپئو به این موضوع اشاره دارد که هدف ایالات متحده براندازی ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. ضرورتهای سیاست مبتنی بر براندازی ایجاب میکند که محدودیتهای اقتصادی جدید علیه ایران اعمال شود. به همین دلیل است که کشورهای اروپایی از الگوهای تعدیلشدهتری در زمینه با ایران بهره میگیرند. دیپلماسی اروپایی براساس نشانههای مبتنی بر همکاری راهبردی با آمریکا در چارچوب چندجانبهگرایی خواهد بود. بنابراین انتشار گزارش رویترز درباره طرح جدید اروپا را میتوان انعکاس بهرهگیری از الگوی تعدیلشدهای در روابط آمریکا و اروپا به حساب آورد.
ارسال نظر