رضا احدی، کاپیتان سابق استقلال درگذشت
خداحافظ رودی فولر!
گروه ورزش:خبر،کوتاه و دردناک بود. رضا احدی بازیکن سابق استقلال تهران در میان ناباوری همگان، در حالی که تنها ۵۳ سال داشت در یک روز سرد زمستانی به دلیل عفونت ریه در بیمارستان بستری شد و در بامداد ۲۸ دیماه و در میان بهت همگان جان به جان آفرین تسلیم کرد. رضا نداف احدی (متولد ۹ آذر ۱۳۴۱) سابقه عضویت درتیمهای استقلال تهران و روتوایس اسن را داشت. او از معدود لژیونرهای ایرانی است که در دهه شصت شمسی برای بازی در باشگاهی در آلمان دعوت شد و در لیگ آلمان بازی کرد.
گروه ورزش:خبر،کوتاه و دردناک بود.
گروه ورزش:خبر،کوتاه و دردناک بود. رضا احدی بازیکن سابق استقلال تهران در میان ناباوری همگان، در حالی که تنها ۵۳ سال داشت در یک روز سرد زمستانی به دلیل عفونت ریه در بیمارستان بستری شد و در بامداد ۲۸ دیماه و در میان بهت همگان جان به جان آفرین تسلیم کرد. رضا نداف احدی (متولد ۹ آذر ۱۳۴۱) سابقه عضویت درتیمهای استقلال تهران و روتوایس اسن را داشت. او از معدود لژیونرهای ایرانی است که در دهه شصت شمسی برای بازی در باشگاهی در آلمان دعوت شد و در لیگ آلمان بازی کرد.
گروه ورزش:خبر،کوتاه و دردناک بود. رضا احدی بازیکن سابق استقلال تهران در میان ناباوری همگان، در حالی که تنها ۵۳ سال داشت در یک روز سرد زمستانی به دلیل عفونت ریه در بیمارستان بستری شد و در بامداد ۲۸ دیماه و در میان بهت همگان جان به جان آفرین تسلیم کرد. رضا نداف احدی (متولد ۹ آذر ۱۳۴۱) سابقه عضویت درتیمهای استقلال تهران و روتوایس اسن را داشت. او از معدود لژیونرهای ایرانی است که در دهه شصت شمسی برای بازی در باشگاهی در آلمان دعوت شد و در لیگ آلمان بازی کرد. احدی در استقلال تهران و روت وایس اسن آلمان به میدان رفت و در بازگشت به ایران کاپیتان استقلال شد. او دقیقا از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ فوتبال را در اوج سپری کرد و در تمام این سالها در استقلال بود منهای سال ۱۹۸۶ که به آلمان رفت. در واقع او خیلی زود لژیونر شد و از این منظر او جلودار است و جزو پرچمداران. احدی با بازیهای درخشانش خیلی زود و در سن ۱۷ سالگی به تیم ملی دعوت شد و بهخاطر شباهت ظاهری و موهای فرفری به رودی فولر ایران ملقب شد.
او در جام ملتهای آسیا در سنگاپور از بازیکنان ثابت تیم ملی بود، آن زمانی که در سمت چپ استقلال یکه تازی میکرد و از بهترینهای تیم آبیپوش تهرانی بود تا تبدیل شود به شعار اول هواداران روی سکوها.احدی علاوه بر اینکه از نظر فنی از بهترین بازیکنان زمان خود بود، از لحاظ اخلاقی نیز بازیکن نمونهای بود و سرآمد همبازیان روزگار خویش به شمار میرفت. پیشکسوت استقلال پس از بیمهریهای این باشگاه به سمت باشگاه رقیب رفت و برای مدتی پوشیدن پیراهن پرسپولیس را تجربه کرد و در نهایت با بیمهریهای زیاد از دنیای بازیگری خداحافظی کرد.احدی ۱۳ بازی برای تیم ملی ایران انجام داد و ۲ گل هم زد. وی پس از دوران بازی و آویختن کفشها، در باشگاههای استقلال اهواز«۸۷»، ابومسلم خراسان«۸۸-۸۷»، شهرداری زنجان«۸۹»، کوثر لرستان«۸۹»، پیام مشهد«۹۰» سرمربی بود و در پیکان تهران هم بهعنوان دستیار کار کرد.رضا احدی یکی از بهترین مربیان پایه فوتبال ایران بود، آمار او در استقلال چنین مسالهای را تایید میکند. او در تیم جوانان و امید استقلال و زمانی که فتحاللهزاده آکادمی لورکوزن را در استقلال کپی کرده بود، امضایش پای به ثمر رساندن بازیکنانی مثل تیموریان، جباری، طالبلو، صادقی، قربانی، آشوبی و... افتاد. به احدی در دوران مربیگری نیز جفای زیادی شد و در حالی که خیلیها از او بهعنوان یک مربی آیندهدار یاد میکردند، او در این عرصه نیز بهخاطر خیلی از مسائل نادیده گرفته شد. شاید هم حجب و حیای بیش از حد باعث شد تا این پیشکسوت هرگز در فوتبال ایران به حق واقعیاش نرسد.
تسلیت باشگاه آلمانی
باشگاه آلمانی سابق رضا احدی که پیشتر خیلی سریع به خبر بیماری او واکنش نشان داده بود، بعد از درگذشت ستاره سابق فوتبال کشورمان نیز وظیفه حرفهایاش را به نحو احسن به اجرا درآورد. تنها ساعتی بعد از درگذشت احدی، این باشگاه، با ارسال پیامی با خانواده وی ابراز همدردی کرد. در پیام باشگاه آلمانی آمده است: «روت وایس اسن در کنار خانواده و همه وابستگان رضا نداف احدی سوگوار است. او همانگونه که بهعنوان فوتبالیست در میدان مسابقه عمل میکرد، این بار هم تا آخرین لحظه جنگید.» شاید حالا وقتش شده باشد که این رفتار تیم آلمانی را با نوع برخورد باشگاههای ایرانی با بازیکنان خارجی مقایسه کنیم؛ آنها که عمدتا با انبوهی از دلخوری و ناراحتی کشورمان را ترک میکنند و بعد از چند سال با انتشار خبر شکایتشان در فیفا، بار دیگر اسمشان را میشنویم!
طعنه مطلق به باشگاه استقلال
بعد از آن نوبت به همبازیهای او رسید تا با جملات و پیامهای خود یادی از این بازیکن با استعداد و از دست رفته فوتبال ایران کنند. پیام مجید نامجومطلق با طعنهای به باشگاه استقلال همراه بود. او به خبرگزاری فارس گفت: «به نظر من امروز فوتبال ایران یکی از نجیبترین و بیحاشیهترین فوتبالیستهای تاریخش را از دست داد. من افتخار این را داشتم که در کنار رضا احدی بازی کنم و او کاپیتان من بود و باید بگویم که او بهترین کاپیتان تاریخ فوتبال بازی کردن من بود. البته پیامی هم برای مرحوم احدی دارم و آن این است که رضا جان آسوده بخواب که مسوولان استقلال هم آسوده خوابیدهاند!»وی درباره اینکه چرا شخصیتی مانند احدی باید تا این حد در تنهایی و انزوا باشد، از رسانهها هم گله کرد که به اندازه حقش به احدی توجه نکردند: «شما رسانهها هم در حق احدی کملطفی کردید. او زمانی که بازی میکرد از تاثیرگذارترین بازیکنان بود اما وقتی از فوتبال رفت هیچ صحبت یا تبلیغی برای درایت فنی او نشد. بهترین بازیکنان استقلال در چند سال اخیر همگی شاگردان او در تیم امید استقلال بودند. چرا نباید رضا احدی در فوتبال کار کند؟ یعنی رضا حتی نمیتوانست بهعنوان یک دستیار در فوتبال ایران کار کند؟ متاسفانه معیارها در فوتبال ایران فنی نیست.» با این حال افشارزاده، مدیرعامل باشگاه استقلال از برگزاری مراسم ویژه برای او توسط این باشگاه خبر داد و گفت: «واقعا متاسف هستم. امیدوارم خداوند به بازماندگان او صبر بدهد. قطعا باشگاه استقلال مراسم ویژهای برای مرحوم احدی برگزار میکند.»
خاطرهای از یک اسطوره
اما ستاره دهه 60 استقلال دربین هواداران آبی جایگاه ویژهای داشت و کم نیستند کسانی که همچنان فوتبال او را به یاد دارند و رضا را بهعنوان اسطوره باشگاه خود میدانند؛ ازجمله آنها پیمان معادی ستاره سینمای ایران است که در اینستاگرامش به نیکی از او یاد کرده و خاطرهای از ملاقاتش با اسطوره دوران کودکی خود تعریف کرده است: «رضا احدی اسطوره کودکی من بود. یکی از آدمهایی که به عشقش عاشق فوتبال شدم. یادمه مدرسه راهنمایی بودم و مهاجم راست بازی میکردم ولی اصرار داشتم هافبک چپ بازی کنم و میخواستم حتی با تمرین زیاد چپ پا بشم و هدفم این بود تا مثل احدی خوش استیل و خوشتیپ باشم.چه دردسرها میکشیدم بابت شب دیر خونه رفتنم با پدرم وقتی بعد بازیها میایستادم پشت در رختکن امجدیه تا احدی رو از نزدیک موقع خروج ببینم و هر بار بهخاطر برخورد گرمش بیشتر عاشقش میشدم. یکبار نصف شب با اصرار و تمنا از مادرم خواستم تا منو به فرودگاه مهرآباد ببره تا تیم ملی رو که از دهلینو برگشتند ببینم. من فقط برای دیدن نخودی آسیا رفته بودم. در میان جمعیت پیداش کردم. منو کنار ماشین خواهرش برد و از داخل ساکش چند موز درآورد و بهم داد. اون روزها موز رو تو بوتیکای فرشته میفروختن، ازش پرسیدم راست میگن که تو روی یه دستمال کاغذی سه نفر رو دریبل میزنی؟ بلند خندید و بغلم کرد بعد سنجاق سینهای که نشانه بازیهای دهلی نو بود رو از روی یقه کتش باز کرد و به پیراهن شماره یازده من زد.»
ارسال نظر