غیرممکنها چطور ممکن شدند؟
افسانه شاه کارلوس
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: تیمملی ایران با شکست ازبکستان به مرحله نهایی جامجهانی ۲۰۱۸روسیه رسید؛ این بار چنان مقتدرانه و چنان امن و آرام که حتی کسی بر طبل شادانه نکوبید و پرچم را بر سر در خانه نکوفت! این مرتبه آنقدر آقامنشانه به مرحله نهایی جامجهانی رسیدیم که گویا این بخشی از عادات صد ساله فوتبال ما است. اصلا انگار نه انگار که تا همین دوره قبلی هر بار قرار بود چنین اتفاقی رخ بدهد، زمین و زمان بسیج میشدند، تلویزیون به خط مقدم جنگ فرا خوانده میشد و لقب «یار دوازدهم» را میگرفت یا هزار بار جدول را شخم میزدیم و همه اما و اگرها را کنار هم میگذاشتیم؛ تازه آخرش گاهی صعود میکردیم و فاتحانه اسمش را «حماسه» میگذاشتیم، گاهی هم این اتفاق رخ نمیداد و تا چند ماه در پی یافتن مقصران ناکامی به جان هم میافتادیم.
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: تیمملی ایران با شکست ازبکستان به مرحله نهایی جامجهانی ۲۰۱۸روسیه رسید؛ این بار چنان مقتدرانه و چنان امن و آرام که حتی کسی بر طبل شادانه نکوبید و پرچم را بر سر در خانه نکوفت! این مرتبه آنقدر آقامنشانه به مرحله نهایی جامجهانی رسیدیم که گویا این بخشی از عادات صد ساله فوتبال ما است. اصلا انگار نه انگار که تا همین دوره قبلی هر بار قرار بود چنین اتفاقی رخ بدهد، زمین و زمان بسیج میشدند، تلویزیون به خط مقدم جنگ فرا خوانده میشد و لقب «یار دوازدهم» را میگرفت یا هزار بار جدول را شخم میزدیم و همه اما و اگرها را کنار هم میگذاشتیم؛ تازه آخرش گاهی صعود میکردیم و فاتحانه اسمش را «حماسه» میگذاشتیم، گاهی هم این اتفاق رخ نمیداد و تا چند ماه در پی یافتن مقصران ناکامی به جان هم میافتادیم. این بار اما خبری از نیاز به معجزه نبود. اعجاز واقعی در تدبیری بود که طی یک اتفاق نادر برای فوتبال ایران رخ داد و حاصلش شد استخدام یک مربی کاربلد، اعتماد به او و حفظ ثبات و آرامش.
حالا کارلوس کیروش در ششمین سال حضورش روی نیمکت تیمملی ایران، برای دومین بار ما را به جامجهانی رسانده و تازه هنوز دو بازی دیگر از مسابقات این گروه باقی مانده است! شاید اگر سال گذشته در آن زمین باتلاقی سرمیان در مالزی کمک داور مسابقه اشتباه نمیکرد و گل سالم قوچاننژاد به سوریه را آفساید نمیگرفت، ما حتی سه ماه زودتر در تعطیلات نوروز۹۶ و پس از غلبه بر چین راهی جامجهانی میشدیم. تیمی که آذر۷۶ با یک مساوی معجزهآسا در ملبورن بهعنوان آخرین تیم دنیا راهی جامجهانی فرانسه شد و الان ۲۰سال است که مردم سالگرد آن اتفاق را جشن میگیرند، امروز به چنان درجهای از اعتبار و شخصیت دست یافته که بلیتش را بهعنوان دومین تیم حاضر در جامجهانی روسیه رزرو میکند. آیا میتوان چنین شگفتانهای را باور کرد؟
به رکوردها توجه کنید لطفا؛ تیمملی ایران بعد از برزیل دومین مسافر جامجهانی روسیه است. ما تنها تیم کل دنیا هستیم که در مسابقات مقدماتی گل نخوردهایم. کارلوس کیروش در هشت بازی این مرحله هشت ترکیب متفاوت را به زمین فرستاده و ۲۰امتیاز کسب کرده است. این برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران بود که تیمملی برای دو دوره متوالی به مرحله نهایی جامجهانی میرسید. بعد از انقلاب، حضور در روسیه چهارمین صعود ما به جامجهانی است که هر چهار صعود هم با هدایت مربیان خارجی اتفاق افتاده است. آیا همه چیز به اندازه کافی گویا نیست؟ آیا این شواهد آشکار بس نیستند برای آنکه راه را از چاه تشخیص بدهیم و نقشه ادامه مسیر را بیابیم؟ آیا نباید با وسواس کامل و حداکثر تلاش و مراقبت آنچه را در این شش سال بهدست آوردهایم حفظ کنیم و از تکرار ماجراجوییهای نابخردانه بپرهیزیم؟
همین امروز یا فردا میتوان بهانهای جور کرد، کارلوس کیروش را کنار گذاشت و دوباره یک مربی متوسط را با یکدهم دستمزد او روی نیمکت تیمملی نشاند؛ بفرمایید دوباره بازی را به هم بزنید دوستان! از نظر رنکینگ کنفدراسیون فوتبال آسیا، لیگ ایران هفتمین لیگ قاره است؛ واقعیتی که خودش را در نتایج اسفبار تیمهای باشگاهی کشورمان در تورنمنتهای بینالمللی به خوبی نشان میدهد. به شکل همزمان اما تیمملی فوتبال ایران مدتها است که با اقتدار عنوان بهترین تیم آسیا را در رنکینگ فیفا از آن خود کرده و با نتایج اخیر قطعا این مقام را تا ماهها بعد هم در اختیار خواهد داشت. خب این همه تفاوت از کجا میآید؟ آیا واقعا میتوان نقش کیروش را در چنین داستان حیرتانگیزی نادیده گرفت؟ انصافا در لیگ برتر ما غیر از پرسپولیس که دو سالی است به ثبات رسیده و یک مربی کارآمد را روی نیمکت خودش میبیند، کدام باشگاه دیگر را میتوان روی ریل رشد مستمر و دائمی دید؟
شاید هیچکس باور نمیکرد روزی کارلوس کیروش بیمقدمه دست رد به سینه امثال آندو تیموریان و امید ابراهیمی بزند و وسط زمینش را به دو جوان ۲۰ و ۲۳ساله مثل عزتاللهی و علی کریمی بسپارد، اما او چنین کرد. کنار گذاشتن احسان حاجصفی ۲۸ساله با ۸۰بازی ملی و سپردن پست او به میلاد محمدی جوان هم غیرممکن مینمود، اما کیروش این کار را کرد و جواهری دیگر به گنجینه فوتبال ایران افزود. اینکه بگوییم «گنج» و یاد پورعلیگنجی نیفتیم هم غیرممکن است؛ بازیکن جوانی که به ابتکار کارلوس پستش را از هافبک دفاعی به مدافع میانی تغییر داد و کل زندگی حرفهایاش از اساس عوض شد. او حالا به ما که همه تار و پودمان را از حماسه و غیرت و تعصب ایرانی تنیده بودند، طعم خوش عقلانیت و تخصصگرایی را میچشاند و سبک جوششی فوتبال ایران را به مشی کوششی تغییر میدهد. آنچه از این جنگنجوی عاشقکش میآموزیم میتواند درسی فراتر از فوتبال باشد؛ آموختهای مهم در مورد رجحان دانش و مهارت بر همخویشی و همخونی که اگر درست بیاموزیم میتواند روی کل ابعاد زندگیمان اثر بگذارد و این جامعه را به پیش ببرد. تا باد چنین بادا.
ارسال نظر