در بخشی از این مصاحبه آمده است:

تعدادی از نمایندگان مجلس خبر از احتمال ارسال نامه برای رهبری مبنی بر اصلاح قانون اساسی داده‌اند. به نظر شما ظرفیت اصلاح قانون اساسی وجود دارد؟

به نظرم مساله زیاد جدی نیست. آقای لاریجانی اعلام کرده که در جریان این موضوع نبوده و در این مورد نظری ندارد. چند نماینده مساله‌ای را گفته‌اند و به نظر جریان سازمان یافته‌ای نیست. البته ظرفیت اصلاح قانون اساسی به هر حال وجود دارد. حدود ٣٠ سال پیش هم یک بار اصلاح شد. در این مورد اصلاح‌طلبان و مردم هیچ نگرانی‌ای ندارند. اصلاح قانون اساسی در اختیار یک جمع خاص یا مجمع تشخیص مصلحت نیست. اصلاح قانون اساسی نهایتا باید به رفراندوم گذاشته شود. در گذشته نیز که قانون اساسی اصلاح شد، به رفراندوم گذاشته شد. رای عمومی مردم باید پشت این موضوع باشد. برخی تحلیل کرده بودند که این مساله گورستانی برای دموکراسی می‌شود. اگر قرار باشد این اصلاح به معنای تضعیف دموکراسی باشد و اثر رای مردم در اداره کشور کم شود و جمهوریت نظام مخدوش شود، اصلا در رفراندوم رای نخواهد آورد. بنابراین نگرانی‌ای نباید از این بابت داشت که آسیبی به دموکراسی وارد شود. ولی این پرسش مطرح می‌شود که در شرایط فعلی کشور آیا با توجه به مجموعه معضلات و مشکلاتی که وجود دارد، چنین پروژه‌ای در اولویت است؟ این موضوع قابل بررسی است. امروز معضلات و مشکلات زیادی در کشور وجود دارد. مشکلات اقتصادی و بیکاری در صدر مشکلات قرارگرفته است که نمایندگان مجلس در کنار قوه مجریه باید به فکر راه‌حلی برای آن باشند. همچنین در حوزه سیاست خارجی مشکلاتی وجود دارد و مسائل منطقه وامنیت ایران باید مورد توجه قرار بگیرد. در کنار آن باید برای بحران‌ها و معضلات اجتماعی چاره‌ای اندیشید. آیا واقعا اصلاح قانون اساسی گرهی از گره‌های کشور باز می‌کند؟ آیا اصلا تدبیری پشت سر آن هست؟ نمی‌شود که یکباره هوس کنیم و مساله‌ای را طرح کنیم و تصمیم بگیریم قانون اساسی را اصلاح کنیم. باید ضرورتی برای این تغییر احساس شود. کسانی که چنین طرحی می‌دهند باید بگویند که اصلاح قانون اساسی به این شیوه چه معضلی را در کشور حل می‌کند.

شما به عنوان دبیرکل یکی از احزاب موثر جریان اصلاحات فکر می‌کنید، بستر حزبی مناسب برای اصلاح قانون اساسی به این شیوه وجود دارد؟آیا زمینه این هست که قدرت پارلمان را افزایش دهیم؟

این مساله بستگی به این دارد که چه مکانیزمی جایگزین وضعیت موجود خواهد شد وچه تغییراتی در قانون داده شود. اگر نمایندگان پارلمان به همین شیوه کنونی انتخاب شوند، جایگزینی نخست‌وزیری که با رای آنها روی کار می‌آید، چندان اتفاق جالبی نیست. اینکه جایی مثل شورای نگهبان به شیوه کنونی نظر نهایی را بدهد و این نهاد نقش تعیین‌کننده ونهایی را داشته باشد، تغییر ریاستی به پارلمانی نه تقویت نظام اجرایی است ونه حتی تقویت مجلس. اگر تغییری بخواهد انجام پذیرد، باید به گونه‌ای باشد که آرای مردم موثرتر و تعیین‌کننده‌تر باشد. امروزه در بسیاری از نظام‌های پارلمانی، دموکراسی از نظام جمهوری اتفاقا قوی‌تر است. خیلی جمهوری‌ها هم هست که نوعی دیکتاتوری تحت عنوان جمهوری است. بستگی دارد چه اصلاحاتی می‌خواهد اتفاق بیفتد. الان نمی‌توان نظر مشخصی داد. اگر واقعا نمایندگانی انتخاب شوند که از همه سلیقه‌ها و جناح‌ها باشند؛ تنگ‌نظری‌ها کنار گذاشته شود و حضور مردم در آن پررنگ باشد، اشکالی ندارد که پارلمان نخست‌وزیر تعیین کند. مگر در نظام‌های پارلمانی جنبه دموکراسی ضعیف‌تر از نظام ریاستی است؟ ولی اگر بنا باشد صلاحیت اغلب فعالان یک مجموعه فکری رد شود و سلایق و عقاید موجود در پارلمان منحصر به طیف خاص شود و مکانیزم خیلی محدود باشد، اشکالات وارد است. مردم ممکن است معترض شوند که دخالت مستقیم‌شان کم شده و نگرانی برای‌شان به وجود بیاید. در این صورت احساس مردم برای اینکه رای‌شان دخالت داده می‌شود، ضعیف می‌شود. لذا این موضوع نباید بدون تدبیر مطرح شود. البته چند نماینده نظری داده‌اند و معلوم نیست موضوع ناشی از برنامه‌ای اساسی باشد. اگر اراده‌ای از سمت مجموعه اثر گذار نظام باشد، باید ابعاد مختلفش را بررسی کرد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.