علی سرزعیم

هر سال همزمان با عید فطر مردم تهران با‌این سوال روبه‌رو می‌شوند که چرا امسال نیز مصلای تهران ساخته نشد؟ هر بار با خود می‌گویند که چقدر ساخت‌این بنا به طول انجامیده و ‌این وضعیت خسته‌کننده شده است! اما به دلیل ‌اینکه در دیگر مقاطع سال، استفاده از مصلا تقریبا موضوعیت نمی‌یابد

(به جز معدود نمایشگاه‌هایی) ‌این سوالات به شکل یک سوال یا اظهار نارضایتی ساده بیان می‌شود و می‌گذرد؛ اما باید از همین مساله آشکار استفاده نمود و یک واقعیت مهم در توسعه ‌ایران را بیان کرد. ‌این واقعیت آن است که مصلای تهران یک استثنا نیست، بلکه مشتی از خروار است که ‌اینک در پیش چشم مردم تهران قرار گرفته است. شاید کسی تردید نداشته باشد که بنای مصلای تهران هرچقدر نیز که با شکوه طراحی شده باشد نیاز به سی سال زمان برای ساخت ندارد. حتی اگر بپذیریم که در طی زمان چندین بار طراحی آن تغییر یافته باشد، بازهم نمی‌توان توجیه کرد که ساخت یک عمارت‌ این‌قدر به طول بینجامد. می‌توان مطمئن بود که مساله مصلای تهران همانند دیگر طرح‌های عمرانی، ‌این است که با فشارهای مختلف شروع‌ این طرح کلید خورده و بودجه‌ای برای شروع کار دریافت کرده است و طبق استدلال مرسوم «راه‌انداز جاانداز» گمان می‌شده که مساله فقط قبولاندن شروع کار به نهادهای بودجه‌ریزی است و بقیه مساله در طول زمان حل خواهد شد؛ در حالی که در طرح‌های بزرگ ‌این‌گونه نیست. وقتی طرح‌های عمرانی زیادی همزمان شروع شود و بودجه تخصیصی تکافوی هزینه‌ها را نکند، عملا چیزی که رخ خواهد داد ‌این است که بخشی از نیاز بودجه‌ای یک طرح خاص مثل مصلای تهران تامین می‌شود و در بهترین حالت، کاری که باید ۵ سال به طول بینجامد، ‌اینک ۸ سال طول می‌کشد. مساله بدتر ‌این است که وقتی اجرای طرح از یک حد طولانی می‌شود مساله استهلاک جدی می‌شود و تخصیص منابع بعدی صرف جبران استهلاک می‌گردد و عملا طرح پیشرفت نمی‌کند و در جا می‌زند. در قضیه مصلای تهران منفعت مالی مطرح نبود؛ اما در بسیاری از پروژه‌های عمرانی توجیه اقتصادی مطرح است و وقتی اجرای طرح‌ها بیش از حد به طول می‌انجامد بسیاری از کارها توجیه خود را از دست می‌دهد. در‌ این شرایط مشاهده می‌شود که منابع کشور صرف انبوهی از طرح‌های زیانده می‌گردد و هزینه‌های عمرانی که با امید توسعه کشور صورت گرفته، نتوانسته است توسعه مورد نظر را به دنبال داشته باشد.