صحنهدر کنار بازماندگان «کارگاه نمایش» دهه ۵۰ تئاتر ایران
ناشنیدههای «کارگاه نمایش»
نسل جدید علاقهمندان تئاتر با شنیدن نام «کارگاه نمایش» به یاد یکی از سالنهای زیرزمینی مجموعه تئاتر شهر میافتند که محلی برای اجراهای تجربی و کارگاهی است، اما ...
بهزاد خاکینژاد
نسل جدید علاقهمندان تئاتر با شنیدن نام «کارگاه نمایش» به یاد یکی از سالنهای زیرزمینی مجموعه تئاتر شهر میافتند که محلی برای اجراهای تجربی و کارگاهی است، اما ... این اجراهای کارگاهی در ایران ریشه در «کارگاه نمایش» دیگری دارد؛ کارگاه نمایش دهه ۵۰ کارگاهی که چند دوره متفاوت و دیدگاههای گوناگونی را پشتسر گذاشت و در دورههایی از آن هنرمندان بزرگی از جمله هوشنگ توکلی، فهمیه راستکار، فریده سپاهمنصور، مجید مظفری، بیژن مفید، آربی آوانسیان و بسیاری دیگر را برای جامعه تئاتر پرورش داده است که برخی از ایشان در قالب گروه «بازیگران شهر» و با اجرای «باغ آلبالو» در سال ۱۳۵۱ در گشایش و فعالیت تئاتر شهر سهم بسزایی داشتهاند.
عمر کارگاه نمایش که بر تجربهگرایی زدودن اصول قدیمی تئاتر ایران و همچنین بهره از دستاوردهای تئاتر روز جهان بود، بیش از یک دهه نپایید، و کارگروهی را برای همیشه با خود به قلب تاریخ فرو برد. آنچه امروز از «کارگاه نمایش» به یاد مانده تنها نامی است که بر یکی از تالارهای کوچک مجموعه تئاتر شهر مانده و بازماندگان هنرمندانی بزرگ که پیشینه و خاطرات هر یک از ایشان برای نسل جدید علاقهمندان تئاتر و هنرمندان بسیار شگفت و آموزنده خواهد بود. مرور نگاه دو تن از هنرمندان فعال «کارگاه نمایش» دهه ۵۰ خالی از لطف نخواهد بود.
کتاب کارگاه
نام «هوشنگ توکلی» همواره با کارگاه نمایش پیوند خورده است. هرچند که او تا سال گذشته از شهرت عمومی چندانی برخوردار نبود، اما پیشینه پربار تئاتری و همچنین کارگردانی و تهیهکنندگی تلویزیون را همراه خود دارد.
او همان «دایی» سریال «زیر تیغ»، کارگردان مجموعه ماندگار «مدرس» دهه ۶۰ و همسر فریده سپاه منصور (بازیگر توانای سینما و تئاتر و تلویزیون) است. همین گزیده کوتاه از هنرمندی او کافی است تا به گفتههای وی از کارگاه بپردازیم: بعد از تاسیس تلویزیون ملی، شورایی در این سازمان راهاندازی شد که یکی از وظایفش جستوجو در شعر و دریافت تصاویری برای قابلیت پخش عمومی بود. گروههای تئاتر آماتوری بسیاری نیز علاقهمند بودند که اجراهای خود را ضبط کرده و در تلویزیون پخش کنند، اما چند مساله وجود داشت؛ تلویزیون تازهوارد ایران شده بود و حتی گروههای تئاتر حرفهای هم تجربه اجرای تلویزیونی نداشتند. در هر صورت آقای قطبی (رییس سازمان تلویزیون ملی) شماری از نخبگان از جمله فریدون رهنما، منوچهر انور، خجسته کیا، مهستی افشار، شهرو خردمند و... را مامور ضبط آثار تولیدی تئاتر آزاد از جمله پیشاهنگی و تئاترهای خصوصی و دبیرستانها و ... کرد تا شاید اثر قابل پخشی از میان آنها پیدا شود. مردم آن دوره پس از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ با تئاتر غریبه شده بودند. از جریان «شهر قصه» بیژن مفید بود که مردم تهران کمی متوجه تئاتر شده بودند. به هر حال تلویزیون خواست محل تمرینی را ایجاد کند که هم گروههای تئاتر آزاد متمرکز شوند و هم پشتیبان ساخت آثار تلویزیونی باشد، در نتیجه شورا مکانی را در چهار راه یوسفآباد سابق پیدا کرد و به این ترتیب در سال ۴۷ این گروه در آن مکان اجارهای به سرپرستی شهر و خردمند و منوچهر انور شروع به کار کرد و به پیشنهاد ایشان اطلاعیهای برای جذب هنرجو صادر شد که من یکی از آن ۸۰ علاقهمند ورود به این گروه بودم. بعد از ۷ ماه تمرین دشوار و مداوم گروه ما به ۷ نفر رسید. این ۷ نفر که با تئاتر سنتی آن دوره ارضا نمیشدند به تجربههای تئاتر علمی و کارگاهی روز جهان پرداخته و با این تفکر از اواخر سال ۴۷ نطفه اصلی «کارگاه نمایش» بسته شد.
کارگاه از ۴۷ تا ۵۲ چند دوره متفاوت دارد؛ آغاز و شکوفایی، اوج و مطرح شدن در سطح ایران و جهان، منشعب شدن و ... افول. تحلیل همه این دورهها در این مطلبکوتاه نمیگنجد. من گردآوری کتاب را با عنوان «کارگاه نمایش» در دست دارم که برای روشنشدن بسیاری از نکات مبهم تئاتر دهه ۴۰ و ۵۰ به دست علاقهمندان خواهد رسید.»
تا.... تئاتر شهر
فهیمه رستگار که صدای گرم و دلنشین او همچنان پژواک رادیو و دوبله به شمار میرود، یکی از اعضای کارگاه نمایش، نزدیکترین دوست بیژن مفید و سهراب سپهری و همسر نجف دریابندری(مترجم) است.
او نیز درباره کارگاه نمایش میگوید: «شهر قصه» بیژن مفید شور تازهای را در تئاتر ایران ایجاد کرد. شما نمیدانید که او با همه تلاش و پشتکاری روی پشتبام یک مدرسه این نمایش را تعریف و با چه زحمتی آنرا ضبط کرد و در سطح تهران اجرا رفت. او تا مدتها با همینگروه در یک مکان کوچک تمرین میکرد. یک روز بیژن صفاری به او گفت که ما بدون یک کارگاه نمیتوانیم ادامه بدهیم. بیژن مفید جریان را با قطبی در میان گذاشت و کارگاه نمایش زیر نظر تلویزیون در ساختمانی استیجاری در چهارراه یوسفآباد راهاندازی شد. پیتر بروک معتقد بود که تئاتر در اروپا به بنبست رسیده و باید از مشرقزمین آغاز کرد. در نتیجه سال ۵۱ با گروهش به ایران آمد و از تمام بازیگران ایرانی دعوت به کار کرد. وقتی از ایران رفت، تعدادی از بچهها را با خود برد. او که رفت ما همچنان در کارگاه بودیم. در کارگاه چند گروه و دسته هنری بود. من عضو گروه «بازیگران شهر» بودم که تئاتر شهر هم با بچههای همین گروه آغاز به کار کرد.»
ارسال نظر