جانشین رهبری در کرهشمالی کیست / چیست؟
حزن و وحشت
منبع: اکونومیست
گروه اندیشه دنیای اقتصاد-جمهوری دموکراتیک خلق کره در روزهای پایانی سال ۲۰۱۱ شاهد حادثهای عظیم بود: کیمجونگایل رهبر این کشور در اثر حمله قلبی درگذشت. کیمجونگاون، پسر جوان رهبر کره شمالی، زین پس به جای پدر نشسته و جهان در انتظار تغییراتی است که این جانشینی به دنبال دارد.
منبع: اکونومیست
گروه اندیشه دنیای اقتصاد-جمهوری دموکراتیک خلق کره در روزهای پایانی سال 2011 شاهد حادثهای عظیم بود: کیمجونگایل رهبر این کشور در اثر حمله قلبی درگذشت. کیمجونگاون، پسر جوان رهبر کره شمالی، زین پس به جای پدر نشسته و جهان در انتظار تغییراتی است که این جانشینی به دنبال دارد.
کیمایل سونگ، پدربزرگ کیم جوان، اولین رهبر کره شمالی بود که ایدئولوژی خودکفایی و استقلال را در کشورش رسمی کرد. حاصل زعامت او و پسرش تا سال ۲۰۱۱، اقتصادی شدیدا متمرکز با اوصاف زیر است:
40 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در سال 2009 که اگر جمعیت را در نظر آوریم به سرانه 1800 دلار خواهیم رسید. نرخ رشد در همان سال عددی منفی بوده است. بخش کشاورزی 7/20درصد، صنعت 8/47 درصد و خدمات 5/31 درصد تولید ناخالص را تشکیل میدهد. کشوری که نیروی کار 5/12 میلیون نفری دارد و نرخ بیکاری در آن نامشخص است. تنها 997/1 میلیارد دلار صادرات دارد و وارداتش نزدیک به 3.096 میلیارد دلار است. اینها آمارهای سال 2009 است و البته همگی تخمینی است؛ چون هیچ آمار رسمی از سوی این کشور اعلام نمیشود.
تمرکز کره شمالی در سالهای گذشته بر ادعای استقلال اقتصادی، تهدیدآمیز بودن به جهت نظامی، تلاش برای ثبات داخلی و مهمتر از همه دشمنی پرکینه با قدرتهای شرق و غرب بوده است. این سیاست، اگرچه کره شمالی را به تهدیدی جدی و خطری بالقوه برای بخش بزرگی از اقتصاد جهان تبدیل ساخته است، اما چنین به نظر میرسد که لااقل از نظر رفاه اقتصادی نتایج اسفناکی برای مردمش داشته است. مسالهای که با مرگ کیمجونگایل دوباره پررنگ شده است، انتخابی است که پسر و جانشین او میان رفاه اقتصادی مردمش یا تاکید بر استقلال و ثبات سیاسی کشورش خواهد کرد. آنچه در این تصمیم اهمیت حیاتی دارد، تعارضی است که در هر سوی این انتخاب نهفته است: سیاست ثبات، میتواند بیتحملی مردمی را در پی داشته باشد که با این جوان چون پدرش برخورد نخواهند کرد. سیاست اصلاح میتواند تمام ثبات به ارث رسیده به کیم جوان را به باد دهد. دو مقاله پیش رو، قرار است این تعارض دوسویه را با شرح بیشتری بررسی کند.
اینکه کیم جونگ اون بخواهد در کره شمالی اصلاحات انجام دهد بعید است، اما بعیدتر این است که رژیم حاکم بتواند به مقاومت در برابر تحولات ادامه دهد.
اگر کرهشمالی تا این حد تراژیک و خطرناک نبود، صحنههایی که پس از تدفین کیم جونگ ایل در جهان پخش شد، کمیک به نظر میآمد. فوج فوج عزاداران از یکدیگر در شدت حزن و اندوه پیشی میگرفتند. مرد و زن و کودک در گرامیداشت مردی که ۱۷ سال مردمش را در انزوا، فقر و تلقین مشتی دروغ نگه داشت، جامه میدریدند. بنا به گزارش آژانس خبری حکومتی این کشور، «در وفات این قدیس بهشت زاد حتی آسمان انگار از درد این غم عظیم به خود میپیچید». نشانههای نگرانی کیم جونگ اون، فرزند سوم «رهبر عزیز» و وارث رژیم وی را میشد حتی در سپاس رقتانگیز مردم بابت لیوانهای حلبی شیرداغی که به دستان لرزانشان داده میشد، دید.
کیم فقید، در تابوت شیشهای خود در آرامگاه کومسوسان سر بر بالشی سپید گذاشته و پتویی سرخ روی جنازهاش را پوشانده است؛ سرخی به رنگ گل های مورد علاقهاش (که به بگونیای کیمیونگیا معروفند) که اطراف تابوت را پر کردهاند. اگر عزاداری جمعی که در پیونگیانگ فیلمبرداری شد، همه و همه تلفیقی از احترام مغزشستهها، ترس جدی از امری نامعلوم، صحنهپردازی و ریسک فتنهآمیزِ بیعلاقه جلوه کردن باشد، چهره اون جوان پای تابوت پدر، سراسر برانداز شرایط برای ایجاد حکومتی است که غمین، استوار و متحد به نظر بیاید. و این برای آنچه طبق معیارهای کرهشمالی، جانشینی شتابان رهبری نامیده میشود، یک نوع شاهکار محسوب میشود. از کسالت رهبر عزیز بیش از دو سال (که زمان زیادی برای آماده کردن و پرورش کیم جونگ اون نبود) میگذشت؛ پدرش خود، چند دهه برای محکم کردن جانشینیاش پس از کیم ایل سونگ، رهبر بزرگ، که در سال 1994 مرد، فرصت داشت. مرگ خود کیم جونگ ایل اما بر اثر ایست قلبی در 17 دسامبر باعث تعجب کسی نشد. آوریل آینده صدمین سالگرد تولد کیم ایل سونگ، یعنی جشنی است که قرار بود پسرش تدارک ببیند. پیش از این به مردم وعده داده شده است که این مراسم سرآغاز
اعتلای کشور به وضع یک کشور توسعهیافته خواهد بود. با ریاست کیم جونگ اون بیتجربه، نقطهعطف چنین جعلی، بیش از پیش به نظر پوچ و توخالی خواهد آمد. کیم فقید، یک حکومت تمامیتخواه در حال شکست و مسلح به تسلیحات هستهای را به دستان جوانی سپرده که به ندرت حتی جملهای در محیطی همگانی از دهان وی خارج شده است و چنان بیرون از حلقه کوچک مشاورانش ناشناخته است که مشخص نیست 27 ساله است یا 28 ساله. شاید تا حدی دلیل رسیدن او به این پست، برادر بزرگش باشد که در سال 2001 هنگام تلاش برای ورود به ژاپن به منظور رفتن به پارک دیزنیلند توکیو دستگیر شد و متعاقبا به ماکائو مهاجرت کرد و مشغول قماربازی شد.
کیم اون فقط ۱۵ ماه بعد، وارث بلافصل نام گرفت و رسما در ۱۹ دسامبر یعنی زمانیکه رسانه دولتی بالاخره مرگ پدرش را گزارش کرد رسما «جانشین کبیر» شد. به هر حال این موضوع، حداقل روی کاغذ، ۲۴ میلیون نفر جمعیت کره شمالی را به یوغ حکومت وی میکشد؛ جمعیتی که بعضی از آنها به قدری نیازمند هستند که مکمل قوت ناچیز ذرتشان، علف یا هرچیز دیگری است که پیدا کنند. همسایهها خبرچینی و جاسوسی یکدیگر را میکنند. مردم در تردیدی وحشتناک زندگی میکنند چرا که نمیدانند اگر دست از پا خطا کنند چه بلایی سر خود یا خانوادهشان میآید.
برای حفظ نظم در خانه و عقب نگهداشتن دشمنان، آقای کیم یک ارتش دائمی شاید یکمیلیوننفری را به ارث میبرد؛ با موشکهای بالستیکی که به سمت کره جنوبی و ژاپن نشانه گرفته شدهاند و یک انبار کوچک تسلیحات هستهای. چین و آمریکا که نیروهای خود را به ترتیب در جناحین شمال و جنوب کشور وی نگه میدارند، مدتی است برای واگذاری این مناطق به رژیم کرهشمالی فشار میآورند؛ اما اختلافاتشان بر سر چگونگی برخورد با این رژیم سرکش، کمکی به کشیدن دندان نیشش نکرده است. سرنوشت معمر قذافی پس از رها کردن برنامه تسلیحات هستهای، آقای کیم را برای ترک برنامه کره شمالی تشویق نمیکند.
اما او در کنترل امور تنها نیست. پشت سر جانشین آشکارا سه نماینده دیده میشوند؛ عمه، کیم کیونگ هوی و شوهرش، جانگ سونگ تائک که هر دو مدتها معتمدین پدر کیم بودند و یک متحد دیگر پدرش یعنی ژنرال ری یونگ هو که بند ناف این شاهبچه به ارتش محسوب میشود. ظاهرا این نمایندگان به همراه پدر فقیدش رقبای احتمالی را از سر راه او برداشته و برای هموار کردن راه جانشینی وی، به متحدان میدان دادهاند.
چین نزدیکترین متحد و حامی شاکی کره شمالی با اصرار پیونگیانگ، عروج آسمانی را در پیام تسلیت خود خطاب به «ملت تحت رهبری رفیق کیم جونگ اون» پذیرفت. کرهجنوبی و آمریکا ترجیح دادند از درگذشت دیکتاتوری که بهزعم آنها در کشورهایشان با بمبگذاری، آدمربایی و تحرکات هستهای، رعب و وحشت ایجاد کرده بود ابراز تاثر رسمی نکنند. وقتی کره جنوبی فاش کرد که تنها به هیات کوچکی از نمایندگان اجازه سفر و اظهار تاثرشان را میدهد، دستگاه خبرپراکنی کره شمالی که مثل همیشه رو به راه است تهدید کرد که هرگونه ممانعت از جانب سئول «عواقب فاجعهبار غیرقابل پیشبینی» خواهد داشت.
اجتناب از هرج و مرج
از زمانی که کیم بزرگ اولین بار در سال ۲۰۰۸ و احتمالا در اثر یک سکته شدید به بستر بیماری افتاد، ناظران کره شمالی در واشنگتن و سایر کشورها پیشبینی کردهاند که جانشینی همراه با هرج و مرج، بزرگترین تهدید برای رژیم خواهد بود. با این حال پس از وقفه ۵۱ ساعته قبل از اعلام مرگ آقای کیم، بسیاری میگویند همه اقدامات لازم انجام شده تا هم به خارجیها و هم به ملت نشان داده شود که زمام کشور در اختیار خانواده موسس خود، باقی خواهد ماند. ارگانهای دولتی چاپلوسی را با نامههای تبریک به جونگ جوان آغاز کردهاند. او نیز به نظر مصمم است که تمام عناوین کلکسیون عظیم پدرش، از جمله (خستهکنندهترینشان) رهبر بزرگ نیروهای مسلح انقلابی، رییس حزب کارگران کره را به خود اختصاص دهد. کسانی که به کره شمالی سفر داشتهاند میگویند هنوز پس از ۶۰ سال، بخشی از احترام به نام کیم به دلیل خاطره کیم ایل سونگ، پدر انقلابی ملت است؛ کسی که به یاری بخت، درست چندی قبل از اینکه قحطی یک میلیون نفر از مردم را بکشد و سیستم توزیع غذای دولت از هم بپاشد درگذشت. کیم جونگ ایل، چشم بر گرسنگی مردم بسته بود و منابع عظیمی را صرف رویای ساخت سلاح هستهای برای باجگیری
از دنیای خارج کرد. اما قربانیان وی هیچ راهی برای ابراز نارضایتی ندارند؛ و برای عده کثیری، افسانه خانواده کیم (با همه بیگانههراسی فاشیستیاش) تنها چیزی است که برای باور کردن وجود دارد.
به علاوه، تمام محفل اعضای خانواده کیم، ژنرالها و مقامات ارشد دولتی که وفاداریشان بارها محک خورده است نیز از سقوط رژیم، به همان اندازه لطمه خواهند خورد که تحتالحمایه جوانشان. نویسنده شرحی جامع از سلسله کیم، برادلی مارتین، معتقد است که گروه حاکم هزاران دلیل برای ترس از کف دادن امتیازاتش دارد. این خود جاهطلبیهای شخصی را کنترل میکند. وقتی کمونیسم در اروپای شرقی سقوط کرد، تلویزیون کره شمالی ویدئوهایی از مقامات قبلا بلندپایه آلمانی را که کارشان به فروختن سوسیس در خیابان کشیده بود، پخش کرد. مارتین میگوید: هدف یادآوری این نکته به نخبگان کشور بود که وفاداریشان تا چه حد باید باشد.
آنها تنها ذینفعان رژیم نیستند. بازدیدکنندگان میگویند در پیونگیانگ زندگی وفاداران به خانواده کیم اخیرا بهتر شده است؛ نکتهای که میتواند آن ابراز تاثرهای پرشور را توضیح دهد. گرچه قطع برق همچنان ادامه دارد اما در مقایسه با معابر خالی پنج سال پیش، اکنون دهها هزار ماشین به خیابانها هجوم میآورند و طبقه متوسطی جدای از نخبگان صاحب قدرت، در حال شکلگیری است.
اکنون صدها هزار کاربر تلفن همراه در شبکه این رژیم وجود دارند که تماس بینالمللی برای بعضی از آنها فعال است. چند فروشگاه بزرگ که جنسشان جور است ساخته شده و دیگر لازم نیست که مهمانان خارجی را از جلوی مغازههایی که قیمت دارند، اما در قفسههایشان جنس ندارند به سرعت رد کرد. در واقع، مردم آخرین بار کیم جونگ ایل را در یک سوپرمارکت لوکس دیدند؛ بنا بر گزارشها پرسنل این سوپرمارکت پس از شنیدن خبر مرگ او، با شیون و زاری خود را به آغوش یکدیگر پرتاب کردهاند.
خارجیهایی که به دیگر شهرها سفر کردهاند، میگویند: ساکنین این شهرها نیز از چیزی که بازدیدکنندگان احتمالا «شبه درآمد قابل استفاده مینامند» برخوردارند. در شهر هامهونگ، یک مددکار اجتماعی در گزارش خود، کفشهای پاشنهبلند، لباسهای تمیز وارداتی و ژاکتهای خوب زمستانی را کنار لباسهای مندرس و قدیمی میآورد. این منافع اما فقط به کسانی که روابطی در حزب و ارتش یا اقوامی در چین دارند، میرسد. این به آنها اجازه میدهد در بازارهای سیاهی که هنوز نسبتا برقرارند و یادگار خلأ حاصل از فروپاشی سیستم توزیع غذا هستند، شرکت کنند.
اما حتی در اولین ماههای عمر رژیم نیز، ثبات داخلی را نمیتوان نادیده گرفت. هر جوانی که رهبریاش متزلزل باشد و ژنرالهایی خشن احاطهاش کرده باشند، برای اثبات خود به اقدامات عجولانه متوسل میشود. تحلیلگران به شایعاتی که حکایت از کمکهای او به کارگردان حملات جنایتآمیز به اهدافی در کرهجنوبی در سال 2010 دارند، به عنوان نشانی از بدسگالی بچهگانه او یاد میکنند. تنشهای قدیمی بین ارتش و حزب، به خصوص بر سر دست داشتن دومی در تجارت مرزی که باعث ایجاد بازارهای سیاه شده، ممکن است دوباره ظهور پیدا کنند.
شاید بزرگترین تهدید ثبات رژیم، بازارهای سیاه و طعم آزادیها و زندگی بهتری که به همراه میآورند باشد. در نزدیکی مرز چین، مردم کره شمالی میتوانند با استفاده از شبکه تلفن همراه چین مستقیما و یا با پرداخت مبلغی به دلالان، با کرهجنوبی تماس بگیرند. دیویدیهای حراجی بازار سیاه زندگی جهان بیرون و به خصوص کره جنوبی را نشان میدهد. افزایش درک مردم از عقبگرد اقتصادی کره شمالی ممکن است میل به تغییر را بین آنان ایجاد کند.
غذا یا گلوله؟
از منظر یک دیکتاتور، شاید مدیریت بازارها پیچیدهترین موضوع باشد. اگر آنها را ببندی، باید ریسک شورش را بپذیری؛ اگر رهایشان کنی، آنگاه تعداد روزافزون تجار ثروتمند ممکن است توطئهای را شکل دهد. کیم جونگ ایل این را تجربه کرد. این سنگرهای غیرقانونی کاپیتالیسم در سراسر کشور سبز شده بودند و تصویر یک اقتصاد کارآمد را در برابر سیستم ناکارآمد دولتی به نمایش میگذاشت و یک طبقه جدید خطرناک از تجار را هر روز قویتر و فربهتر میکرد. مصادره ارز در سال 2009، ثروت موفقترین تجار را از بین برد، اما همین حرکت باعث گرسنگی و در نتیجه خشم عمومی شد.
اینکه سال ۲۰۱۲ صدمین سالگرد پدربزرگ مورد احترام وی بوده و در آن قرار است کره شمالی «کشوری قدرتمند و سعادتمند» شود نیز به فشارهای بالقوهای که بر دوش اوست اضافه میکند. برخی معتقدند که او این مناسبت را با جملهای که به او منتسب است علامتگذاری خواهد کرد؛ «غذا از گلوله مهمتر است». تحلیلگران صلحطلب چینی، دوباره امیدواری خود نسبت به حرکت به سوی آزادسازی اقتصاد را ابراز میکنند. سران چین سالها مأیوسانه سعی داشتند کیمجونگ ایل را متقاعد کنند تا اصلاحات اقتصادی به سبک چین را بپذیرد. اکنون اما شاید با شوری دوباره برای انجام آن اصلاحات فشار بیاورند. خوشبینها پیشنهاد میکنند کیم جوان برای توجیه اصلاحات استدلال بیاورد که پدرش سلاحهای هستهای لازم برای «قدرتمند» شدن کشورش را ساخته است و اکنون زمان «سعادتمند» کردن کشور است. اما بدبینها که تاریخ معاصر کرهشمالی نشان داده از نظرات آنان پیروی میکند، استدلالشان این است که نخبگان نسبت به تسلیم قیمومیت و خراجگیریشان که از آن نفع میبرند، بیمیل خواهند بود. عمده سرمایهگذاری شرکتهای چینی به تضمین حقوق معادن منحصر شد و در کل نفع ناچیزی به مردم رسید. یک منطقه تجاری
ویژه در نزدیکی مرز چین، به نام راجین سونبونگ، سالهاست وعده اصلاح و بازگشایی را به تعویق انداخته است.
گروه سرمایهگذاری بینالمللی تائپونگ کره که سعی در گرفتن قراردادهای معدن و گسترش راجینسونبونگ دارد را نیز مدیران اصلی شرکت، یعنی عموی آقای کیم و جانگ سونگ تائک که سالهاست با چین تجارت میکند، مستقیما تحت نظر دارند.
بدون تخریب ناگهانی افسانه حکومت کدخدامنشانه دولت، یافتن راهی برای مدرنیزه کردن اقتصاد این کشور دشوار است. بخش اعظم ظلمات درون کرهشمالی، نه تنها از اقلام مصرفی بلکه حتی درباره هر چیزی، از قیمتها گرفته تا سیاست، از اطلاعات موثق محروم است. گرچه عده روزافزونی از مردم به خصوص در مناطق مرزی، از تفاوت عظیم بین کرهجنوبی کاپیتالیستی و بهشت کارگری خودشان آگاهند، پناهندگان میگویند عده زیادی هنوز دقیقا نمیدانند دنیا چقدر وسعت دارد. یکی از پناهندگان در توضیح اصرار اقوامش بر اعتقادشان به دولت خانواده کیم با وجود اینکه او از کرهجنوبی برایشان پول میفرستد، میگوید: فاصله زیادی بین آنچه میدانید و آنچه باور دارید وجود دارد.
اهالی کره شمالی از بدو کودکی طوری آموزش میبینند که به پاکی و برتری نژاد خود، خباثت آمریکاییها و ژاپنیها و نیازشان به یک شخص قدرتمند برای حفاظت از آنها ایمان بیاورند. همین شاید طمع برای juche (خودبسندگی و خودکفایی) که تنها ستون ایدئولوژیک این فسانه است را توضیح دهد. هر اطلاعات دیگری در این کشور فاش خواهد کرد که ناتوانی رژیم خانواده کیم در فراهم کردن آن چه حتی به چشم پسرعموهای فقیر همسایه در چین نمیآید تا چه حد رقتبار است؛ نه تنها غذا بلکه حتی راههای حمل و نقل و سوخت و برق لازم برای گرم کردن خانهها در زمستان.
از قرار معلوم، اهالی کره شمالی فقط کافی است به نرخ نازل ارز ملی خود نگاه کنند تا متوجه شوند اوضاعشان چقدر آسیبپذیر است. نرخ رسمی، ۱۵ وون در برابر یک یوآن چین است. مددکاران میگویند نرخ مبادله ارز در بازار سیاه از ۳۴۰ وون در ژوئن به ۶۰۰ وون در نوامبر نزول کرده است. با میانگین درآمد ۳۰۰۰ تا ۶۰۰۰ وون در ماه، در واقع این پول بیارزش است و این شاید دلیل دیگری باشد برای سوءتغذیه اکثر مردم.
رنج طولانیمدت و کمرشکن مردم کرهشمالی نسبت به چشمانداز خلأ رهبری که منجر به فروپاشی ناگهانی اقتصاد و سیلی از پناهندگان میشود، دردسر کمتری برای چینی دارد که تنها قدرت بینالمللی دارای نفوذ در این کشور است. چنین چشماندازی خود ممکن است بیثباتی بیشتری به بار بیاورد. اگر چین تلاش کند اغتشاشات متعاقب آن را با حرکت نیروهایش به مرز کره شمالی کنترل کند، کره شمالی از ترس ادعای اراضی قسمتی از جزیرهای که آن را با قداستی خاص، متعلق به «کره» میداند قد برخواهد افراشت. این کار، موج شوکهایی را نیز به کشورهای آسیایی که از توسعهطلبی چین هراسانند ارسال میدارد.
گزینه هستهای
در صورت سرنگونی کامل، نیروهای آمریکایی مستقر در جنوب مدار ۳۸ درجه، سعی در حفظ ایمنی تسلیحات هستهای، شیمیایی و بیولوژیک کرهشمالی و تاسیسات تولیدی آنها خواهند داشت. محل برخی از این تاسیسات شناخته شده است، اما ممکن است چندتای دیگری نیز وجود داشته باشند. چنین حرکتی ممکن است منجر به درگیری نیروهای آمریکا و چین در خاک کره شمالی گردد. کرهجنوبی که اقتصادی ۳۰ برابر بزرگتر از اقتصاد کرهشمالی دارد، به زعم خود، وحدت بدون نظارت و بحران فراگیری که این کار ایجاد میکند را تهدیدی بزرگ برای ثبات خود خواهد دید.
این ترسها واقعیاند، اما همسایگان کره شمالی را وادار کرده گزینه بدتری را قبول کنند؛ حفظ وضع فعلی به جای ترک این رژیم و امید به سرنگونی آن. از این رو همسایگانش نومیدانه وارد مذاکراتی با کره شمالی جهت کنار گذاشتن تسلیحات هستهای که بقایش بر آن استوار است شدهاند.
تحت حکومت کیم فقید، کره شمالی دو بار به خلع سلاح هستهای متعهد شد که هر دو بار به این وعده عمل نکرده و به دولتهای دیگر نیز فناوری هستهای خود را میفروشد. گفتوگوهای ۶ جانبه به ریاست چین و عضویت آمریکا، کره جنوبی، ژاپن و روسیه نیز از سال ۲۰۰۸ به تعلیق درآمده است.
رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت آمریکا، جبهه سختی علیه فریبکاریهای کره شمالی گرفت و گفت: از آزمودن آزموده خسته شدهام. با این حال درست قبل از مرگ آقای کیم، آمریکا مشغول مذاکره برای روشهای از سرگیری کمکهای غذایی به کره شمالی بود که بنا بر گمانهزنیها، در این بین به دنبال واگذاری امتیازات هستهای بوده است.
پارک سیونگ ژه، از موسسه راهبردی آسیا در سئول، معتقد است کیم جوان روی مرگ پدر خود برای راه انداختن دوباره این چرخ فلک، بازی خواهد کرد. او میگوید استراتژی کرهشمالی یعنی «تحریک کن، مذاکره کن، همه چیز را از بین ببر، دوباره همه مراحل را انجام بده» این بار هم، ۵ طرف دیگر گفتوگوها را فریب خواهد داد.
شاید گیجکنندهترین جنبه موضوع کره شمالی این باشد که گر چه در این کشور پس از فروپاشی شوروی، تکیه زیادی به سرمایهگذاری چین و کمکهای غرب شده است، اما در تاثیرگذاری روی محرکهای داخلی آن، کار چندانی از عهده جهان بیرون بر نمیآید. بنابراین مردم از منابع اطلاعات داخلی و خارجی که رژیم موفق به کنترل آنها شده است محرومند. بنابراین منتی از دولت بر سر مردم است که آنها را عادت داده پلیس خود باشند.
با همه اینها کشوری که آقای کیم به ارث برده، آنقدرها هم بلاتغییر باقی نمیماند. تلفنهای همراه، سودجوییهای لب مرزی، فساد و نابرابری، همگی افزایش یافتهاند. شکست اصلاحات ارضی به خشم بیسابقه مردم منجر شد. برخی بیگانگانی که آشنایانی داخل کشور دارند میگویند مردم کره شمالی این وارث جوان را، که بخشی از تحصیلات خود را در یک مدرسه شبانهروزی تیزهوشان سوئیس گذرانده است و به ندرت از لباس انقلابی مشابه لباس پدربزرگش جدا میشود، در خفا به تمسخر میگیرند.
بزرگترین دستاورد سلسله کیم بهرغم ظلم رعبناکش این است که دو رهبرش به مرگ طبیعی مردهاند و حتی قربانیانشان برای آنها سوگواری کردهاند. اما حتی کسانی که فکر میکنند کیم جوان برای مدتی قدرت را در دست خواهد گرفت نیز شک دارند که تحمل داشته باشند. آقای مارتین میگوید: من به حاکم جوان غبطه نمیخورم. فقط فکر نمیکنم که او هم در بستر بیماری بمیرد.
ارسال نظر