یادداشت / بخش پنجم
روابط ایران و عربستان سعودی از منظر نظریه واقعگرایی انگیزشی - ۲۵ تیر ۹۶
امیرهوشنگ میرکوشش
دکترای روابط بینالملل و عضو هیات علمی دانشگاه
جعفر نقدی
دکترای روابط بینالملل و مدرس دانشگاه
در نهایت سومین دلیل به بافت تاریخی قبیلهای جامعه عربستان برمیگردد که از دیرباز بر این کشور حاکم بوده است. اما نکته جالب در اینجا نحوه تعامل آلسعود با قبیلهگرایی است که موجب شده آنها در عین حال که با رد قبیلهگرایی، تمامی عربستان را زیر سلطه خود درآوردند، اما همزمان ملت عربستان را به وفاداری به یک قبیله یعنی آلسعود، سوق داده و نام کشور خود را عربستان سعودی بنامند.
امیرهوشنگ میرکوشش
دکترای روابط بینالملل و عضو هیات علمی دانشگاه
جعفر نقدی
دکترای روابط بینالملل و مدرس دانشگاه
در نهایت سومین دلیل به بافت تاریخی قبیلهای جامعه عربستان برمیگردد که از دیرباز بر این کشور حاکم بوده است. اما نکته جالب در اینجا نحوه تعامل آلسعود با قبیلهگرایی است که موجب شده آنها در عین حال که با رد قبیلهگرایی، تمامی عربستان را زیر سلطه خود درآوردند، اما همزمان ملت عربستان را به وفاداری به یک قبیله یعنی آلسعود، سوق داده و نام کشور خود را عربستان سعودی بنامند.
به هر روی هر سه دلیل فوق باعث شده که سیاست داخلی و به تبع آن سیاست خارجی عربستان بهویژه در قبال ایران فاقد عنصر شفافیت بوده و به مصداق دولتهای مداخلهجو، شکلی ایدئولوژیکزده به خود بگیرد. البته این طرز از بینش، ریشههای نهادینه شده تاریخی داشته است؛ یعنی از زمانی که ابن تیمیه و رهروان معنوی و سیاسی او نظیر ابن قیم جوزیه و محمد بنعبدالوهاب تفکرات خود را عرضه کردند و بعدها رژیم آلسعود آن را بهعنوان منشور حکومتی خود برگزید، این ضدیت با شیعه در منش و روش مقامات سعودی دیده شده است. با این حال آنچه این ضدیت را تشدید کرد، وقوع انقلاب اسلامی ایران در گام اول و تقویت جایگاه ژئوپلیتیک شیعه در منطقه در وهله دوم و در ادامه آن بود. در واقع در پی این تحولات آنچه ذهنیت مقامات سعودی را از بهمن ۱۳۵۷ تا به اکنون درگیر ساخته است، دوگانههای غیریتساز و متعارضی بوده که سعودیها آن را در ضدیت با ایران در قالب دولت عربی/ دولت ایرانی، دولت وهابی/ دولت شیعی، دولت سلطنتی/ دولت جمهوری و دولت سلفی/ دولت اجتهادی تعریف کردهاند. توجه بر این دوگانهها زمانی بیشتر اهمیت مییابد که در نظر داشته باشیم که هر دو کشور در یک منطقه استراتژیک قرار گرفتهاند و داعیه رهبری جهان اسلام را دارند و رقیب نفتی یکدیگر نیز بهشمار میآیند.
چنین تعارضاتی بهرغم تمایل جمهوری اسلامی ایران به گسترش روابط با کشورهای منطقهای نظیر عربستان در دوره روحانی همچنان به قوت خود باقی مانده و حتی تشدید شده است. یعنی اگرچه مقامات سیاسی عربستان بهگونهای غیرشفاف (که جزو ویژگیهای دولتهای مداخلهجو است) این طرز از بینش را گاهی پنهان نگه داشتهاند، اما دالها و نشانگانی وجود دارد که در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی عربستان رقابت منفی منطقهای خود علیه ایران را متاثر از ایدئولوژی گسترش داده است. بهعنوان مثال مجلس علمای بزرگ عربستان همزمان با تجاوز نظامی این کشور به یمن در اواخر مارس ۲۰۱۵ با انتشار بیانیهای تجاوز نظامی به یمن را «جهاد در راه خدا» توصیف کرد. این در حالی است که هراس عربستان از قدرت گرفتن شیعیان در یمن دلیل اصلی حمله این کشور به یمن برآورد میشود.از طرف دیگر عبدالرحمان السدیس امام جماعت مکه در اظهاراتی که در آوریل ۲۰۱۵ ابراز کرد، گفت: «جنگ ما با ایران فرقهای است، جنگی بین سنیها و شیعیان. جنگ ما با شیعیان جنگ بین ایمان و کفر است. ما با ایران و شیعه میجنگیم، چراکه آنها به ما اتهام وارد میکنند. ما باید از صلاحالدین الگو بگیریم که پیش از جنگ با مسیحیان و یهودیان با شیعیان جنگید. به خدا، جنگ ما فرقهای است. فریب این تحلیلگران و نمایندگان رسانهها را نخورید که میگویند این درگیریها سیاسی است. نه! این جنگ، جنگی بین شیعه و سنی است.»
پر واضح است که به سهولت میتوان از یک چنین اظهاراتی، تاثیر تند و متعصبانه ایدئولوژی علمای وهابی را مشاهده کرد و با توجه به مناسبات نزدیک رژیم سعودی با علمای دینی این کشور این مهم به صحنه سیاست خارجی عربستان در قبال ایران نیز نفوذ یافته است. در این راستا شاید حتی بتوان رویکرد متناقض دولت سعودی نسبت به حجاج ایرانی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد و البته واکنش به موقع و مناسبی هم از جانب سعودیها به دنبال نداشت را نیز جزئی از تاثیرات ایدئولوژیزدگی سیاست خارجی عربستان در قبال ایران دانست که منجر به تشدید تنشهای دو کشور در دوران ریاست جمهوری روحانی شده است.
سیاست نظامی عربستان در منطقه علیه ایران
گفته شد که از جمله نشانههای پرهزینه دولتهای جویای امنیت، سیاست نظامی است که کاهش یا خودداری از افزایش سطح آمادگی نظامی را شامل میشود. اما به نظر میرسد عربستان طی سالهای اخیر نه تنها این چنین عمل نکرده، بلکه همواره درصدد افزایش توان تسلیحاتی خود در منطقه بوده است. به واقع این سطح از خریدهای نظامی سالها است که از سوی مقامات سعودی صورت میپذیرد. تا به آنجا که در برخی ادوار این کشور از نظر میزان سرمایهگذاری برای پرسنل نظامی که برای هر سرباز به ۳۶۳ هزار دلار میرسید، اغلب رتبه نخست در سطح جهانی را دارا بود. از طرف دیگر میزان خرید تسلیحات نظامی از سوی این کشور تقریبا طی سالهای اخیر تا به اکنون همواره رشد افزایشی را نشان داده و خریدهای تسلیحاتی این کشور در سفر اخیر ترامپ گویای این افزایش است. اما سوالی که در اینجا جلب توجه میکند آن است که عربستان چه نیازی به خرید این همه تسلیحات نظامی دارد؟
در اینجا غیر از دلایل هویتی و ایدئولوژیک در ضدیت آلسعود با شیعه که برگرفته از تفکرات سلفی وهابیت است، دلایل دیگری نیز وجود دارد که اثباتکننده منازعه عربستان با شیعیان منطقه و بهویژه ایران است. چرا که در وهله اول گفته میشود که کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس برای خود، جامعه امن شورای همکاری خلیجفارس را با چشمانداز عمدتا امنیتی علیه جمهوری اسلامی تعریف کردهاند و بنابراین قاعدتا از این تسلیحات علیه یکدیگر بهره نمیگیرند و در اینجا است که با توجه به همپیمانی آنها با غرب بهویژه علیه منافع ایران، به نظر میرسد از جمله دلایل اساسی این حجم هزینه تسلیحاتی، علیه ایران یا کشورها و گروههای منطقهای همسو با ایران در زمانهای خاص تعریف شده است. از طرف دیگر در وهله دوم نباید فراموش کرد که برای عربستان بسیار سخت است داعیه خادمی حرمین شریفین و حتی رهبری جهان اسلام را داشته باشد و مهمترین رقیب منطقهای این کشور که مرام عقیدتی و سیاسی آن مخالف با رویکرد عربستان است، منطقه را به تدریج در زیر سیطره خود بگیرد و حتی بیم آن رود که همسایگان این کشور نیز به سمت تفکر شیعی رهنمون شوند. همچنین عربستان از حیث تنظیم ترتیبات امنیتی خلیجفارس همچنان خود را بالاتر از دیگر کشورهای منطقه دانسته و برای در اختیار گرفتن آن با ایران در حال رقابت است. به این ترتیب با چنین طرز بینشی است که شاهد هستیم در سالهای ریاست جمهوری روحانی، عربستان سعودی همچنان در پی شکلی از مسابقه تسلیحاتی در منطقه بوده که عمدتا علیه ایران و همپیمانان تعریف میشود.
ارسال نظر