تاریخ ایران
انقلاب مشروطیت، فرصت از دست رفته
محور تحولات اجتماعی ایران عصر قاجار، انقلاب تودهای سالهای ۱۹۰۵ م/ ۱۲۸۴ ش تا ۱۹۱۱ م/ ۱۲۹۰ ش بود که به نام انقلاب یا نهضت مشروطیت شناخته شده است. در تحلیل حاضر به دنبال مروری بر روند حوادث، به ارزیابی میزان و ماهیت مشارکتکنندگان گروهها و طبقههای گوناگون در هر دو طرف مبارزه میپردازیم چون به اعتقاد ما کلید درک علل و پیامدهای انقلاب در همین ارزیابی نهفته است. با این ارزیابی قادر خواهیم بود انقلاب را حرکتی اجتماعی، مردمی و شهری با شرکت طبقات متعدد قلمداد کنیم که در آن، عوامل کلیدی دستاندرکار عبارت بودند از تاثیر کم و بیش غرب بر گروهها و طبقههای اجتماعی، پیچیدگی درونی ساختار اجتماعی و دولت، فشار خارجی از ناحیه دو قدرت عمده روسیه و انگلستان، خاصه روسیه.
روند حوادث
در پی مرحله کوتاه آزادی، سلطنت مظفرالدین شاه از ۱۸۹۸ م/ ۱۲۷۷ ش به بعد شاهد به صحنه آمدن مکرر مشکلاتی بود که در اواخر عصر قاجار عارض ایران و دولت شده بود: سفرهای پرهزینه و تجملی شاه و همراهان به فرنگ و نیاز به استقراض خارجی برای تامین هزینه سفرها، ناآرامی شهرها بر اثر افزایش بیرویه قیمت نان، حکومت خودسرانه حکام ولایات و ایالتها که با اخاذی و زورگویی همراه بود و سرانجام، برکناری امینالسلطان و انتصاب عینالدوله به جای وی در سال ۱۹۰۳-۱۹۰۴ م/ ۱۲۸۲-۱۲۸۳ ش.ضمن اینکه در سالهای ۱۹۰۰-۱۹۰۵ م/ ۱۲۷۹-۱۲۸۴ ش به بیکاری بیشتر و بحران اقتصادی وخیمتر منجر شد. تجدیدنظر دولت در مقررات گمرکی در سال ۱۹۰۳ به نفع واردکنندگان کالاهای روسی و استفاده از بلژیکیها در اداره گمرک از ۱۸۹۹ م/ ۱۲۷۸ ش به بعد از سپردن گمرک به مسیو ژوزف نوز بلژیکی، نارضایتی شدید بازرگانان ایرانی را برمیانگیخت. پیروزی ژاپن بر روسیه در جنگ ۱۹۰۴-۱۹۰۵ م/ ۱۲۸۳-۱۲۸۴ ش به ایرانیان مخالف با سلطه روسیه الهام میبخشید. به اعتقاد بعضی روشنفکران ایرانی، مهم این بود که آنها از ضعیف شدن همسایه قدرتمند شمالی احساس شادمانی میکردند. احساسی که با انقلاب ۱۹۰۵ م/۱۲۸۴ ش روسیه تداوم یافت. مجامع مخفی روشنفکران غیرمذهبی و رهبران روحانی در پایتخت و سایر شهرها برپا شد تا تحولات جاری را مورد بحث قرار دهد.
این نارضایتیها و سوءاستفادههایی که منشا آنها بودند بخش عمدهای از مردم را برای رویارویی با دولتی که در ۱۹۰۵ م/ ۱۲۸۴ ش بر سر کار آمد آماده ساخت. در کنار رویدادهای کوچک، سه بار مردم تهران نیز اعتراض خود را به دولت نشان دادند. این اعتراضها که به تدریج جدیتر میشد و از آوریل سال ۱۹۰۵ (فروردین- اردیبهشت ۱۲۸۴) آغاز گردیده بود در اوت ۱۹۰۶ (مرداد- شهریور ۱۲۸۵) به اوج خود رسید و منجر به صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی شد. در روز ۲۶ آوریل ۱۹۰۵ (۶ اردیبهشت ۱۲۸۴) حدود دویست نفر از صرافان و بازرگانان تهران ضمن تعطیل کردن مغازههای خود خواهان انجام یک رشته اصلاحات از جمله برکناری نوز بلژیکی و تعهد دولت به بازپرداخت بدهیهای خود به آنان شدند، شاه با وعده و وعید آنها را بر سر کار برگردانید، اما تا پایان آن سال خبری نشد. روز ۱۱ دسامبر ۱۹۰۵ (۲۰ آذر ۱۲۸۴) دو تن از تاجران سرشناس قند و شکر تهران به اتهام گرانفروشی به دستور حاکم شهر فلک شدند. حدود دو هزار نفر از روحانیان، طلبهها، اصناف و بازرگانان در اعتراض به این اقدام در روز ۱۳ دسامبر (۲۲ آذر) در حرم عبدالعظیم بست نشستند ولی قبل از آنکه به تحصن خود در ماه بعد پایان دهند بر مطالبات اولیه افزودند. آنها خواستار عزل صدراعظم و برپایی عدالتخانه شدند. شاه ابتدا وعده داد، اما بعد از پایان یافتن تحصن تنها به بعضی از خواستهای کوچک مردم ترتیب اثر داد. تابستان ۱۹۰۶ م/ ۱۲۸۵ ش سومین دور اعتراضهای پردامنه مردم آغاز گردید. روز ۱۱ ژوئیه (۲۰ تیر) صدراعظم درصدد تبعید واعظی برآمد که در میان مردم از محبوبیتی برخوردار بود. مردم ازدحام کردند و نیروهای دولتی آتش گشودند و سید طلبهای را کشتند. درگیریهای روز بعد نیز بیش از ۱۵ کشته بر جای نهاد. با این کشتار، مردم در مورد ایجاد عدالتخانه مصرتر شدند. هفته بعد دو تحصن بزرگ برگزار شد و حدود هزار نفر روحانی به رهبری سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی، تهران را به قصد قم ترک کردند و از انجام خدمات قضایی و مذهبی مربوط خودداری ورزیدند، در همان اوان با اجازه گرانت داف، کاردار سفارت بریتانیا در تهران، جماعتی از بازرگانان، صنعتگران، روحانیان و طلبهها در باغ و حیاط سفارتخانه تحصن اختیار کردند، روز یکم اوت (۱۰ مرداد ) تعداد این افراد به ۱۴ هزار نفر رسید. آنها خواستار برکناری عینالدوله صدراعظم، اعلام حکومت قانون و بازگرداندن روحانیان از قم بودند. هنگامی که نیروهای دولتی نیز با بستنشینان همدلی نشان دادند، شاه روز ۳۰ ژوئیه (۸ مرداد) عینالدوله را از کار برکنار کرد و از روحانیان متحصن در قم خواست به تهران بازگردند. حالا دیگر اعتراض کنندگان خواهان مشروطه و مجلس شورای ملی بودند. شاه در اوایل اوت (مرداد) طی فرمانی به برپایی مجلس رضایت داد.
یک هیات موقت برای تدوین انتخابات و ساماندهی اساس مجلس تعیین گردید. در این هیات بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم مشارکت داشتند و به موجب قانون انتخابات تدوین شده، نمایندگان مجلس شورای اسلامی به شش دسته تقسیم میشدند: «شاهزادگان قاجار، اعیان اشراف، ملاکین، تجار و اصناف.» مجلس روز هفتم اکتبر (۱۵ مهر) با حضور نمایندگان تهران تشکیل شد. قانون اساسی در اواخر اکتبر (آبان) آماده شد. مظفرالدین شاه هنگامی که در بستر بیماری بود آن را امضا کرد (۳۰ دسامبر ۱۹۰۶/۹ دی ۱۲۸۵) و روز هشتم ژانویه ۱۹۰۷ (۱۸ دی ۱۲۸۵) درگذشت.
از ژانویه ۱۹۰۷ (دی - بهمن ۱۲۸۵) تا ژوئن ۱۹۰۸ (خرداد-تیر ۱۲۸۷) میان محمدعلی شاه، پادشاه جدید که به استبداد تمایل داشت از یک سو و مجلس که روزبهروز اعتماد به نفس و آگاهی سیاسی بیشتری مییافت از سوی دیگر، کشمکش شدیدی جریان داشت. در ماه فوریه (بهمن-اسفند) مجلس به عزل نوز از مقامش رای داد و او تا زمان بازپس دادن حسابها در بازداشت بود. شاه در ماه آوریل (فروردین - اردیبهشت) امینالسلطان ضدمشروطه را به صدراعظمی برگزید. این برای او یک پیروزی بود. اوضاع در ۳۱ اوت (۹ شهریور) به حال بحرانی درآمد چون روسیه و انگلستان طبق قرارداد ۱۹۰۷ م /۱۲۸۶ ش ایران را به «مناطق نفوذ» خود تقسیم کردند (در حالی که (قبلا) رسما تمامیت و استقلال آن را تضمین کرده بودند) این قرارداد در سن پترزبورگ به امضا رسید. همان روز (و پیش از پخش شدن خبر توافقنامه) یکی از جوانان تندرو و عضو انجمن مخفی، امینالسطان، صدراعظم محمدعلیشاه را ترور کرد. توافق روس و انگلیس در افکار عمومی ایرانیان کلا محکوم شد و مردم از شنیدن خبر امضای قرارداد دو دولت به خشم آمدند. شاه دلمشغول مخالفت مردم با سیاستهای واپسگرایانه خود بود. در چنان جوی مجلس از فرصت استفاده کرد و متمم قانون اساسی را در روز ۷ اکتبر (۱۵ مهر) به امضای محمدعلیشاه رساند. که به موجب متمم مزبور قدرت قانونگذاری مجلس افزایش مییافت و از اختیارات شاه کاسته میشد. در اواخر همان ماه، مجلس نخستین بودجه را به تصویب رساند و از هزینههای دربار و طرفدارانش به شدت کاست، سوءاستفاده در گردآوری مالیات و تیولداری بر زمین را ملغی کرد. شاه دست به اقدامات نومیدانه زد. کابینه را منحل کرد (۱۴-۱۵ دسامبر/۲۳-۲۴ آذر) و یک جماعت از طرفداران خود را برای ترساندن نمایندگان به سوی مجلس گسیل داشت و خواهان انحلال مجلس شد. مدافعان مسلح داوطلب از مجلس دفاع کردند و بازار در اعتراض به اقدام محمدعلیشاه تعطیل شد. شاه ناچار به تغییر سیاست خود گردید و در حضور مجلسیان سوگند یاد کرد که از قانون اساسی و مشروطیت پاسداری کند.
در سال ۱۹۰۸ م /۱۲۸۷ ش بار دیگر رابطه محمدعلیشاه و مشروطهخواهان بحرانی شد. در ماه ژوئن (خرداد - تیر) شاه از تهران خارج شد و عدهای از افراد عشایر و طبقههای پایین شهری را دور خود جمع کرد. سفیر روسیه با تایید کاردار سفارت بریتانیا طی اعلامیهای به مردم هشدار داد، اقدامات ضدسلطنت تحمل نخواهد شد. روز ۱۱ ژوئن (۲۱ خرداد) محمدعلیشاه اعلام حکومت نظامی کرد. بازار در اعتراض به حال تعطیل درآمد و داوطلبان طرفدار مشروطه در بهارستان گرد آمدند. روز ۲۳ ژوئن (۲ تیر) ۱۰۰۰ نفر قزاق ایرانی به فرمان افسران روسی، بهارستان و مسجد سپهسالار را محاصره کردند. مجلس به توپ بسته شد، اما مدافعان مجلس دستور نداشتند به افسران روسی شلیک کنند، زیرا بیم آن میرفت که روسیه با این دستاویز به مداخله همهجانبه در ایران بپردازد. تا پایان روز چند صد نفر از مدافعان مجلس کشته شدند. رهبران مشروطهخواه را دستگیر کردند، به تبعید فرستادند و اعدام کردند، بعضی نیز ترجیح دادند فرار کنند یا مخفی شوند.
در این هنگام مرکز مخالفت و مقاومت علیه شاه به تبریز منتقل گردید. اندکی بعد از کودتای ژوئن (خرداد-تیر) شاه، رحیمخان رییس یکی از قبایل وارد تبریز شد تا به نام شاه قدرت را به دست بگیرد. مشروطهخواهان - پیشهوران، بازرگانان و دیگران - بیدرنگ با او به مخالفت برخاستند و واحدهای مجاهد را تشکیل دادند. در ماه اکتبر (مهر-آبان) مشروطهخواهان توانستند قوای شاه را از شهر بیرون برانند، اما آنها تلاش کردند شهر را محاصره کنند. در ماه نوامبر ۱۹۰۸ (آبان - آذر ۱۲۸۷) نیروهای مشروطهخواه کنترل تمامی شهرهای آذربایجان را به دست گرفتند و انجمن محلی تبریز به اداره امور پرداخت. در فوریه ۱۹۰۹ (بهمن - اسفند ۱۲۸۸) محاصره تبریز به دست نیروهای محمدعلیشاه کامل شد و در ماه آوریل (فروردین - اردیبهشت) عدهای از مردم شهر از گرسنگی مردند. انگلستان سرانجام موافقت کرد قوای روسیه محاصره شهر تبریز را بشکنند و در ۲۹ آوریل (۹ اردیبهشت) نیروهای روسیه به بهانه حفظ جان اتباع روس و سایر خارجیان وارد تبریز شدند و قوای سلطنتی محاصرهکننده شهر را پراکنده ساختند. مردم شهر تبریز دیگر با مشکل قحطی روبهرو نبودند، اما از حضور نیروهای اشغالگر روسی نیز دل خوشی نداشتند.
مقاومت تبریز بهرغم ناکامی نهایی آن، برای مردم سایر ایالتها فرصتی بود و مشروطهخواهان مخالف شاه توانستند سازماندهی مجدد کنند. رشت و اصفهان به خصوص در این زمینه بسیار فعال بودند. در سال ۱۹۰۹ م/۱۲۸۸ ش ایل بختیاری علیه شاه شوریدند و ایلخان منصوب از طرف شاه را کنار زدند و بعد کنترل شهر اصفهان را به دست گرفتند و از قانون اساسی و مشروطیت اعلام حمایت کردند. در رشت سوسیال دموکراتهای (اجتماعیون عامیون) آذربایجانی همراه با ارمنیان محل و مشروطهخواهان مسلمان حمله به حاکم گیلان را آغاز کردند. بعد از برکناری او از سپهدار اعظم، زمیندار و ثروتمند بزرگ شهر خواستند رهبری جنبش را به دست گیرند. سپهدار به تازگی نیروهای شاه در تبریز را رها کرده و به رشت بازگشته بود. در ماه مه (اردیبهشت - خرداد) قشون مشروطهخواه رشت به قزوین رسید و شاه قبول کرد بنا به «توصیه» روسیه و انگلستان، حکومت مشروطه را اعاده کند. سپهدار از نیروهای خارجی خواست از کشور خارج شوند، نیروهای نامنظم شاه منحل گردد و پارهای از وزیران مرتجع برکنار شوند، اما شاه به این خواستها تن در نداد و مشروطهخواهان از شمال و بختیاریها از جنوب شروع به پیشروی به سوی تهران کردند و در اوایل ماه ژوئیه (تیر-مرداد) به حومه تهران رسیدند آنها به هشدارهای بریتانیا و روسیه وقعی ننهادند. قوای روسیه در انزلی تقویت شد. روز ۱۳ ژوئیه (۲۲تیر) قوای بختیاری و داوطلبان رشت بدون برخورد با هیچ مقاومتی وارد تهران شدند و در خرابههای بهارستان که نماد مشروطیت بود مستقر گردیدند. به دنبال نبرد دو روزه که طی آن ۵۰۰ نفر کشته و زخمی شدند محمدعلیشاه به سفارت روسیه پناهنده شد و بریگاد قزاق به وزیر جدید جنگ، سپهدار تنکابنی تسلیم گردید. روز ۱۸ ژوئیه (۲۷ تیر) احمدشاه پسر یازده ساله محمدعلیشاه از سوی شورایعالی متشکل از نمایندگان مجلس، رهبران نظامی مشروطهخواه، شاهزادگان، اعیان و روحانیان به سلطنت برگزیده شد و سلطنت استبدادی و ضدمشروطه محمدعلیشاه به این ترتیب پایان یافت. در ماه اوت ۱۹۰۹ (مرداد-شهریور۱۲۸۸) انتخاب مجلس دوم در تهران برگزار شد. به موجب قانون جدید انتخابات، سن رایدهندگان و میزان ثروت داوطلبان نمایندگی کاهش داده شد. از قضا این قانون راه را برای ورود نخبگان بیشتری به مجلس هموار نمود. بر تعداد نمایندگان ایالتها در مجلس افزوده شد. برای پنج ایل بزرگ پنج کرسی و برای نمایندگان ارمنیان، نسطوریان، زرتشتیان و یهودیان نیز هر کدام یک کرسی در نظر گرفته شد. سال ۱۹۱۰م/۱۲۸۹ش در مقایسه با پنج سال پرحادثه قبل از آن، سال آرامی بود، اما در عین حال اختلافهای شدیدی در صنوف مشروطهخواهان و نیز میان مجلس و قدرتهای خارجی پدید آمد. روز ۱۵ ژوئیه (۲۴تیر) سیدعبدالله بهبهانی یکی از رهبران روحانی مشروطیت که نقش حساسی در سالهای ۱۹۰۵-۱۹۰۶م/۱۲۸۴-۱۲۸۵ش ایفا کرد ترور شد و هواداران او نیز به تلافی، دو تن از مشروطهخواهان تندرو غیرمذهبی را در روز دوم اوت (۱۱مرداد) به قتل رساندند. با این رویدادها شکاف فزایندهای میان رادیکالها و میانهروهای مجلس پدید آمد و موجب کنارهگیری عدهای از روحانیون از جنبش گردید. روسیه ۳ هزار نیروی مسلح در شمال نگاه داشت و بریتانیا به دولت هشدار داد که اگر در صفحات جنوب نظم برقرار نشود خود نیروی پلیس به منظور ایجاد امنیت تشکیل خواهد داد (البته بعدا لحن این هشدار ملایمتر شد). ناآرامی ایلات نیز ایالتها را به ورطه هرج و مرج کامل فرو برد. بخشی از این ناآرامیها را شاه مخلوع ایجاد میکرد که دور از چشم ماموران روسیه، از آن کشور به رم رفته بود.
در اوایل سال ۱۹۱۱م/۱۲۹۰ش ایران موافقت کرد شانزده کارشناس مالی و اقتصادی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر را استخدام کند تا به نظام مالیاتی کشور سر و سامان بدهند. شوستر در ماه مه (اردیبهشت-خرداد) به ایران آمد و به زودی اعتماد عناصر مترقی مجلس را به خود جلب نمود زیرا در برابر روسیه و بریتانیا موضع قاطع و مستقلی اتخاذ نمود. در ماه ژوئن (خرداد-تیر) اختیارات بیشتری در مورد بودجه، گردآوری مالیاتها و عوارض داده شد و خزانهدار کل ایران گردید. روسیه با این پیشنهاد شوستر که برای وصول مالیاتها پلیس مستقل خزانهداری به فرماندهی انگلیسیها تشکیل شود به مخالفت برخاست. در ماه ژوئیه (تیر-مرداد) سالارالدوله عموی احمدشاه همدان را فتح کرد و برادر خود محمدعلیشاه را پادشاه ایران اعلام کرد. اوضاع سیاسی بار دیگر متشنج شد. چند روز بعد شاه مخلوع نیز با رضایت ضمنی روسها به میان عشایر طرفدار خویش در ایران بازگشت. وقتی دولت ایران به نقص پروتکل ۱۹۰۹م/۱۲۸۸ش اعتراض کرد در جواب گفتند این یک مساله داخلی ایران است (ایران پروتکل مزبور را با روسیه و بریتانیا امضا کرده بود). در هر حال نیروهای ارمنی و بختیاری در ماه اوت (مرداد-شهریور) همان سال محمدعلیشاه را شکست دادند، او به یک کشتی روسی در دریای خزر گریخت و از آنجا به روسیه رفت. سالارالدوله در ماه سپتامبر (شهریور-مهر) نیز به تسخیر شهرها ادامه داد ولی دوبار در پایان این ماه و بار دیگر در ماه نوامبر (آبان-آذر) شکست خورد و از آن پس تلاشی برای اعاده سلطنت استبدادی به عمل نیاورد.
در پاییز آن سال بحران تازهای رخ نمود چون تنش میان شوستر اصلاحطلب و دولت روسیه بالا گرفت. در ماه اکتبر (مهر-آبان) میان پلیس خزانهداری شوستر با قزاقها که فقط در برابر سفارت روسیه پاسخگو بودند درگیری روی داد. تلاش شوستر در وصول مالیات از شاهزادگان و اعیان، دشمنانی برای او در میان دولتمردان قدرتمند ایران و از جمله سپهدار و علاءالدوله پدید آورد. در پایان ماه نوامبر (آبان-آذر) صمصامالسلطنه نخست وزیر با نزدیک شدن به سفرای روس و انگلیس پیشنهاد کرد با استفاده از قوای بختیاری مجلس را منحل سازد. هر دو سفارتخانه قول دادند در صورتی که او بخواهد چنان اقدامی به عمل آورد آنها مداخله نخواهند کرد. دولت روسیه طی دومین اولتیماتوم به دولت ایران خواهان عزل و اخراج شوستر گردید طی سه روز بعد شورای نیابت سلطنت، مجلس را منحل کرد و برای تخلیه ساختمان نیرو اعزام کرد. به شوستر نیز اطلاع داده شد که از کشور اخراج شده است.
ابتدا در برابر زورگویی روسیه مقاومتهایی صورت گرفت که ددمنشانه سرکوب شد. در تبریز ۴۴ تن از سران مشروطه خواه اعدام شدند. در رشت نیز اعدام هایی صورت گرفت. حدود ۲۰ هزار قوای روسی در شمال ماندند تا همه انجمنهای مشروطه را منحل کنند، سانسور مطبوعاتی برقرار شد و زمینداران، کنترل خویش را بر دهات و املاک خویش دوباره از سر گرفتند. سپهدار نیز با نیروهای روسی همکاری نزدیک داشت و آنها به پاداش خدماتش مناطقی از شمال را به وی دادند. بریتانیا هیچ اقدامی برای جلوگیری از ورود روسها به عمل نیاورد، این کشور نظم صفحات جنوبی ایران را نیز عهدهدار شد و عناصری از بختیاری در دولت مرکزی را برای همکاری به خدمت گرفت. آبراهامیان مینویسد: «مخالفت ملی با مداخله بیگانگان از صورت مقاومت علنی به نارضایتی پنهانی تبدیل شد.» بعد از شش سال پرتلاطم سرانجام انقلاب مشروطیت در عرصه شطرنج مات شد.
این مطلب از کتاب «تاریخ تحولات اجتماعی ایران»، نوشته جانفوران با ترجمه احمد تزینی، برداشت شدهاست.
ارسال نظر