استیفن ل . مک فارلند نویسنده مقاله بلوای نان در ۱۳۲۱ درباره پیامدهای شورش مردم تهران درباره نان به چند نکته اشاره می‌کند. او معتقد است قدرت‌گیری بیشتر لوطی‌ها، درخشش حزب توده برای حضور بیشتر در میان تهیدستان و ایجاد اختلاف بیشتر در میان متفقین دو رویکرد به ایران از جمله پیامدهای بلوای نان در ۱۳۲۱ است. نویسنده یادآوری می‌کند که آمریکایی‌ها پس از این بلوا بود که صف خود را از سیاست‌های انگلیس درباره ایران تغییر دادند.

شورش همچنین حاکی از بازگشت لوطی‌ها برای اعمال نفوذ در تهران بود. فعالیت‌های آنها به خصوص طی تظاهرات خیابانی، بر سر امتیازات نفت در اواسط سال ۱۳۲۳، بر سر تجزیه طلبی آذربایجانی‌ها و عقب‌نشینی شوروی از شمال ایران در سال ۱۳۲۵ و به هواداری از مصدق و شاه در دوره ملی شدن نفت در سال‌های ۱۳۳۰-۱۳۳۲ آشکار شد. سرانجام اینکه شورش، زمینه‌های مناسبی نیز برای گسترش سریع حزب کمونیست توده در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ ایجاد کرد.از لحاظ متفقین، شورش، اصطکاک میان آنها را تشدید کرد. ایالات‌متحده پس از آذر ۱۳۲۱ در مورد ایران سیاست خارجی‌ای را در پیش گرفت که به نحو فزاینده‌ای مستقل از انگلیس بود. این سیاست مستقل جدید که به مدت تقریبا چهل سال بی‌تغییر باقیمانده، کارگزاران آمریکا را متقاعد کرد که فقط تعهدی قوی برای امنیت ایران می‌تواند این کشور را از اضمحلال داخلی یا اشغال خارجی نجات دهد. ایرانیان روزبه‌روز بر مخالفت خود با انگلیسی‌ها افزودند و شروع کردند به جلب حضور بیشتر آمریکا در ایران برای جبران مداخله انگلیسی‌ها و شوروی. همچنین متفقین غربی و ایران نسبت به مداخله شوروی در شمال ایران بیدارتر شدند.

عامل سبب ساز شورش نان ممکن است هرگز دقیقا معلوم نشود، حضور لوطی‌ها و اقدام جمعیت مهاجم نشان داد که شورش یک اتفاق غیرمنتظره نبود؛ بلکه طرح‌ریزی شده، تمرین شده، هدایت شده و تحریک شده بود. جمعیت، خشمگین و تحریک شده بودند؛ ولی به طرزی معقولانه و قابل پیش‌بینی عمل می‌کردند. به نظر می‌رسید که ایرانیان عموما نخست‌وزیر قوام را مقصر می‌دانند و تعطیلی دانشگاه تهران، توقیف مطبوعات و عقب‌نشینی نیروهای پلیس از میدان بهارستان را مدارک شریک جرم بودن او در این قضیه می‌دانند. اقدامات قوام، به عنوان تلاش‌هایی برای توقیف مطبوعات ضد قوام، برای بستن مجلس و در نتیجه جلوگیری از دادن رای عدم اعتماد مورد انتظار و برای ممانعت از تلاش شاه به منظور وادار کردن او به استعفا، تلقی شد. با وجود این، درگیر شدن شاه فعالیت‌های سرهنگ ارفع و تیمسار یزدان‌پناه، ظاهر شدن چند نماینده مجلس در صحنه شورش و اقدامات بعضی گروه‌های غیرنظامی نشان داد که دیگران نیز قصد داشتند از گرسنگی به عنوان یک موضوع دعوا و از آشوب جمعیت مهاجم به عنوان یک سلاح در کشمکش برای تفوق سیاسی در ایران زمان جنگ استفاده کنند. برای مثال، بازاریان در برابر شایعه قصد دولت برای بستن بازار آزاد واکنش نشان می‌دادند. در روزنامه تایمز لندن اشاره شد که مخالفان سیاسی قوام با محافل دول محور ارتباط برقرار کرده‌اند. انگلیسی‌ها، هر چند هیچ مدرکی دال بر همدستی آنها در شورش وجود ندارد، آشکار از شورش برای رسیدن به اهداف خود استفاده کردند. حداقل یک نویسنده روسی، دخالت تراست‌های انحصاری انگلیسی و آمریکایی در ایران را مقصر دانسته است.

قحطی یا دست کم محرومیت نسبی، هرچند پیش زمینه‌های لازم برای شورش را ایجاد می‌کنند و شاید بعضی از شرکت‌کنندگان در شورش را برمی‌انگیزند، به تنهایی نمی‌توانند علت شورش باشند. در سراسر سالِ کمبود، در تهران هیچ مرگی ناشی از گرسنگی اتفاق نیفتاده بود و طی پنج ماه پس از شورش آذرماه، با آنکه کمبودها ادامه داشت، هیچ شورش دیگری در نگرفت.

به هم پیوستن نیروهای گوناگون در سال‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ پیش زمینه‌ها را برای آشوب‌های آذر ۱۳۲۱ فراهم آورد. این نیروها، با هم، شکاف‌های عمده در اقتصاد سیاسی زمان جنگ ایران را آشکار کردند که عبارت بودند از: (١) واکنش ملی‌گرایانه در برابر مداخله‌گران بیگانه؛ (٢) عکس‌العمل همگانی در برابر نظام سیاسی غیرمشارکتی نخبه سالار و بسیار بی‌کفایت؛ (٣) واکنش عمومی در مقابل تغییرات در اقتصاد سیاسی ایران که در زمان حکومت رضاشاه آغاز شده بود؛ و (٤) عکس‌العمل عمومی در مقابل محرومیت ناشی از ناتوانی دولت در تامین مایحتاج عمومی؛ به علاوه شورش، میزان قدرت و کفایت نخبگان ایران را در استفاده از امکانات سنتی ایران به خصوص لوطی‌ها برای افزودن به نارضایتی عمومی و تغییر دادن مسیر این نارضایتی در جهت مصالح و منافع خود نشان داد. «مردمی بودن شورش، صوری و کاذب» بود. شورش نان در هفدهم و هجدهم آذر، ۱۳۲۱ تحت نظارت نخبگان و بدون بالا رفتن انتظارات یا افزایش وحدت؛ بلکه با حضور متفقین، اقدامی محدود باقی ماند و به صورت یک انقلاب درنیامد. این شورش، رخداد تاریخی منحصر به فردی است که روشن می‌کند که چگونه عوامل گوناگون به هم می‌پیوندند تا دگرگونی را آغاز کنند و اقتصاد سیاسی را به بحران بکشند و اوضاعی را پدید آورند که نخبگان سیاسی خارجی و داخلی بتوانند از آن بهره‌برداری کنند و آن را زیر نفوذ خود درآورند.