دزدان دریایی عهد قاجاریه

سفرنامه‌های انگلیسی

در سال ۱۲۱۲ ه .ق / ۱۷۹۸ م. ناپلئون که مصر را فتح کرده بود، تصرف هند را از طریق ایران ممکن می‌دانست. در نتیجه فرمانفرمای کل هندوستان، سرجان ملکم را به عنوان سفیر خود به ایران فرستاد تا در این زمینه از بابت ایران اطمینان حاصل کند. سرجان ملکم راهی ایران شد و در ۱۲۱۴ هـ.ق / ۱۸۰۰ م. وارد بوشهر شد. یکی از اعضای هیات اعزامی به نام ویلیام‌هالینگبری[۳۰]، روزنامه سفر هیات سرجان ملکم را به رشته تحریر در آورده است. اثر یاد شده در دو قسمت و یک پیوست در بر دارنده اطلاعات ارزشمندی به‌ویژه درباره خلیج‌فارس است. نویسنده به وضع جزیره هرمز اشاره می‌کند. به نوشته او در آن زمان جزیره هرمز نسبت به گذشته از رونق و آبادانی چندانی برخوردار نبوده است؛ با این وجود از این جزیره نمک به دست می‌آمد و امام مسقط [که از سوی ایران حاکم آنجا بود] مجاز بود که تا ده هزار من نمک به بندر کلکته یا هرجای دیگر در قلمرو بریتانیا صادر کند. «جزیره خارک که از آب شیرین برخوردار است وابسته به شیخ بوشهر است.»

ملکم به وضع شهر بوشهر، خانه‌ها و ساکنان آن اشاره می‌کند و می‌افزاید: «بوشهر تنها بندر مهمی است که در این سوی خلیج‌فارس واقع است. واردات از هندوستان بیشتر شامل چیت، موسلین بنگالی، پنبه، شکر، قند، آهن، انواع فلزات و غیره است. صادرات آن داروهای گیاهی، گلاب، خشکبار و غیره است.» «در بوشهر نمایندگی تجاری متعلق به کمپانی به خوبی مرمت شده و بر وسعت آن افزوده شده بود و به همین دلیل، اکنون برای اقامت جای بسیار راحت‌تری بود.»

از نخستین سفرنامه‌های دوره فتحعلی شاه که اشارات مفصلی به خلیج‌فارس دارد، اثر ادوارد اسکات وارینگ کارمند غیرنظامی کمپانی هندشرقی بنگال است که به علت بیماری در ۱۲۱۶ هـ.ق / ۱۸۰۲ م. مدت چهار ماه را در شیراز و حومه آن گذراند. عنوان سفرنامه‌اش چنین است: سفری به شیراز از راه کازرون و فیروزآباد، ملاحظاتی درباره آداب و رسوم، قوانین، زبان و ادبیات ایرانیان، به اضافه تاریخ ایران از مرگ کریم ‌خان تا سقوط سلسله زندیه. اثر وی در ۴۳ فصل به مطالب مهمی درباره ایران به ویژه مناطق جنوبی و خلیج‌فارس اشاره دارد.

وارینگ در فصل نخست در اشاره به بوشهر می‌گوید: «این شهر بر یک تنگه باریک، در ارتفاع بسیار کمی از سطح دریا واقع است و اغلب در اثر جزر و مد آب، شکل یک جزیره را به خود می‌گیرد… کمپانی بیش از ۵۰ سال است که در اینجا نمایندگی تجاری‌ای دارد، اما من باور ندارم که تجارتشان جزء به جزء سودمند باشد. ماهوت به وسیله ایرانی‌ها از فرانسه و از راه روسیه وارد می‌شود و به‌‌رغم هزینه حمل و نقل زمینی، ایرانی‌ها آن را ارزان‌تر از قیمت کمپانی هند شرقی، تهیه می‌کنند.» نویسنده به زندگی هندی‌ها در بوشهر که از آزار ایرانیان و حکومت ایران مصون بودند اشاره می‌کند.

وارینگ در فصل دوم ضمن اشاره به شیخ‌ناصر حاکم بوشهر، از پدر وی شیخ نوذر یاد می‌کند و موقعیت آن روزگار بوشهر و تداوم بازرگانی‌اش را با هند مدیون کوشش‌های این فرد می‌داند. نویسنده از کالاهای وارداتی ایران از طریق بوشهر همچون زربافت هندی، چیت گلدار و لباس‌های بلند نام می‌برد و اشاره می‌کند که در مقابل بازرگانان ایرانی سکه پرداخت می‌کرده‌اند. امری که باعث شد تا فتحعلی‌شاه بکوشد که صادرات طلا و نقره را متوقف کند.

در فصل نوزدهم که به تجارت ایران اختصاص دارد، می‌گوید: «ایران کشوری است که تجارت داخلی ناچیزی دارد … مقدار کمی گندم، برنج، جو، خرما و بادام از طریق بوشهر به مسقط و بنادر خلیج‌فارس صادر می‌شود.» در ادامه اشاره می‌کند که: «آمریکایی‌ها اخیرا یک یا دو کشتی برای گرفتن محموله‌های دارو به بوشهر و بصره فرستاده‌اند، اما آنها شدیدا مایوس شدند، با این سرعت آنان به بازرگانان داخلی اجازه تحویل تقاضایشان را ندادند.» وارینگ به صادرات مروارید، اشربه و گلاب به هند اشاره می‌کند، اما بر آن است که «بیشترین سود تجاری برای بازرگانان احتمالا در تجارت اسب است؛ که شماری به وسیله کشتی به بنادر مختلف هند فرستاده می‌شوند.»

در فصل بیستم در اشاره به حقوق گمرکی و مالیات‌ها می‌گوید: عوارض بر کالاهای وارداتی به ایران در بوشهر به حدود پنج درصد می‌رسد، اما این میزان اسمی است و در عمل کمتر است. بین بوشهر و شیراز، نه راهداری وجود دارد، آنها هم عوارض خودشان را می‌گیرند؛ هرچند نباید بگیرند. در گمرک‌خانه شیراز کالاها بازبینی و ارزش‌گذاری شده و یک عوارض دو و نیم درصدی از بازرگانان دریافت می‌شود.

در فصل‌های سی و چهارم و سی و پنجم نویسنده که از طریق راه آبی به بصره سفر کرده است به ارائه توضیحاتی درباره پیشینه بصره و موقعیت بازرگانی شهر برای امپراتوری عثمانی می‌پردازد. این نقطه پایانی سفر نویسنده است و او از بصره و از راه خلیج‌فارس عازم هندوستان شد.

در ۱۲۲۲ هـ.ق / ۱۸۰۷ م. سرهارفورد جونز برای مقابله با نفوذ فرانسوی‌ها وارد بوشهر شد. فتحعلی‌شاه هم فرانسوی‌ها را اخراج کرد. جونز از خود سفرنامه‌ای برجای گذاشته است. این سفرنامه به مسائل گوناگونی همچون فرهنگ عامه، مراسم استقبال، انواع خوراک و پوشاک ایرانی، جزئیاتی درباره زندگی روزانه شاه و وزیران، عباس میرزا و محمدعلی میرزا پسرانش، تشکیلات اداری، انواع معادن و مسکوکات ایرانی می‌پردازد؛ با این حال و با وجود آنکه نویسنده از شهرهای بوشهر، برازجان، کازرون، آباده و شیراز یاد می‌کند، تنها به مراسم استقبال و نامه‌های رسمی رد و بدل شده در طی مسیر می‌پردازد و از پرداختن به مسائل مورد توجه ما یعنی وضعیت شهرهای جنوبی و حتی خلیج‌فارس که راه ورود وی به ایران بوده، خودداری کرده است. در سفرنامه بسیار مفصلش تنها اشاره می‌کند که در بوشهر مورد استقبال آقای بروس، نماینده کمپانی هند شرقی، شیخ عبدالرسول حاکم بوشهر و بازرگانان عمده شهر قرار گرفت.

یکی از اعضای هیات جونز، جیمز موریه بود. موریه پس از چند ماه اقامت در ایران عازم انگلیس شد و بار دیگر در ۱۲۲۵ هـ.ق/ ۱۸۱۰ م.

و به عنوان منشی سر گور اوزلی راهی ایران شد و تا ۱۲۳۲ هـ.ق / ۱۸۱۶ م. در ایران ماند. موریه از این دو سفر، دو جلد سفرنامه بر جای نهاده است: جلد اول مربوط به سفر اول در سال‌های ۱۲۲۳-۱۲۲۴ هـ.ق / ۱۸۰۸ و ۱۸۰۹ م.

و جلد دوم مربوط به سال‌های ۱۲۲۵-۱۲۳۱ هـ.ق/ ۱۸۱۰-۱۸۱۶ م. است. جلد اول در ۱۹ فصل و جلد دوم در ۲۵ فصل به اطلاعات گوناگونی اشاره دارد. نویسنده که در هر دو سفر از راه خلیج‌فارس وارد ایران شده بود مطالب بسیاری را درباره خلیج‌فارس و جزایر آن در سفرنامه‌هایش آورده است.

درباره قشم می‌نویسد: بزرگ‌ترین جزیره خلیج‌فارس، خالی از سکنه و متعلق به ایران است. نویسنده از تنب کوچک و بزرگ نیز یاد می‌کند؛ به دزدان دریایی جواسم (قواسم) اشاره می‌کند و جریان حمله آنان را از جزیره تنب بزرگ به کشتی «نوتیلوس» بیان می‌کند. به زعم موریه پایگاه اصلی رییس این دزدان در «راس‌الخیمه»، در ساحل عربی خلیج‌فارس است و ۵۰ کشتی در اختیار دارند، اما یکی دیگر از روسایشان در «اگمائوم» در ۲۵میلی [تقریبا ۴۰ کیلومتری] راس‌الخیمه زندگی می‌کند؛ جایی که از طریق صید مروارید درآمد خوبی دارند. بندرهایی که در تصرف جواسم بود در میانه سال ۱۸۰۹ م. دارای ۶۳ کشتی بزرگ و ۸۱۰ کشتی کوچک‌تر بود. اینان حتی به تهدید بوشهر نیز می‌پرداختند و از انگلیسی‌ها باج می‌خواستند. موریه به درگیری‌هایی که میان انگلیسی‌ها و دزدان دریایی روی داد و به شکست دزدان دریایی ختم شد نیز اشاره می‌کند.

درباره جزیره خارک می‌نویسد: جایگاه آب آشامیدنی در خلیج‌فارس است و جزیره‌ای‌ است که راهنمایان کشتی‌های رود بصره در آنجا مستقرند. از جمله کارهایی که حکومت شیراز به «نسقچی‌باشی» واگذار کرده یکی رفتن به جزیره خارک برای بازرسی سنگرهای آن و دادن گزارشی درباره ویژگی‌های دفاعی آنجا است. در جای دیگری چنین می‌نویسد: به گفته مردمان در جزیره کین پس از روان شدن هر سیلاب در سیل آن خرده‌های طلا دیده می‌شود. درباره جزیره بحرین می‌نویسد: در ساحل عربستان پربارترین ساحل دارنده صدف‌های مروارید شناخته شده است، اما اینک جزیره خارک هم از این آوازه برخوردار است. صید مروارید در عربستان و در بخش بزرگی از خلیج‌فارس در ایران گسترش یافته است. از مهم‌ترین آنها در این بخش وردستان، نوبان و بوشعیب هستند. صید مروارید هنوز مانند همیشه سودبخش است، اما شاید از زمان جا به جایی بازار انگلیس به کناره‌های سیلان دیگر رواج سال‌های پیش را نداشته باشد. بازرگانی مروارید اینک به تقریب به یکبارگی در مسقط تمرکز یافته است. نزدیک ۲۰ سال پیش صید مروارید در دست امیران ساحل بود، اما هم‌اکنون در دست مردم است.

درباره بوشهر چنین می‌نویسد: با اینکه بوشهر بندر بزرگ ایران است، رفت و آمد و جنبشی که نشانگر کوشش بازرگانی باشد در آن دیده نمی‌شود. همه بازرگانی بوشهر با بصره و وابستگی نزدیکی به آن دارد. چون هر کشتی که به خلیج‌فارس می‌آید برای دریافت یا تخلیه کالا به این دو بندر می‌آید؛ اما در کل سالانه بیش از هشت کشتی انگلیسی و شش کشتی مسقطی در خلیج‌فارس کار نمی‌کنند که به طور متوسط نزدیک به ۴۵۰۰ تن کالا جابه‌جا می‌کنند. ایران ناوگان بازرگانی یا جنگی ندارد.

شرحی نیز از سفر سر گور اوزلی به وسیله ویلیام اوزلی به نگارش درآمد. جلد اول سفرنامه اوزلی به نام سفر در سرزمین‌های گوناگون ِ شرق؛ به ویژه ایران که به موضوع بحث ما مربوط است در شش فصل تنظیم شده است و سه فصل آخر آن به وضعیت خلیج‌فارس و جنوب ایران اشاراتی دارد. وی مطالب مهمی را درباره دزدان دریایی قواسم و راهزنی‌هایشان ذکر کرده است.به وضعیت کلی و تاریخچه جزایر هرمز، لارک، قشم و کیش و بنادر سیراف و بوشهر اشاره کرده است. در مورد کیش می‌نویسد: «آبی گوارا دارد و ساکنان آن که هزار نفرند در خانه‌هایی گلی زندگی می‌کنند.» اوزلی که در بوشهر مورد استقبال محمدجعفرخان حاکم شهر، بازرگانان عمده شهرو آقای بروس نماینده کمپانی هندشرقی در بوشهر قرار گرفته بود اطلاعات ارزشمندی را درباره جمعیت، وضعیت خانه‌ها و بازار این شهر ذکر کرده است. وی از بوشهر عازم شیراز می‌شود و در راه به وضعیت برازجان، دالکی، دشت ارژن و سرانجام شیراز اشاره می‌کند.

جان مک‌دونالد کینیرانگلیسی، در سال‌های ۱۲۲۸-۱۲۲۹ هـ.ق/ ۱۸۱۳-۱۸۱۴ م. از ایران دیدار کرد و دو سفرنامه‌ نوشت. نخستین سفرنامه‌اش با نام تذکره جغرافیایی ِ امپراتوری ایران در ۱۳ فصل تنظیم شده است.

در این سفرنامه کینیر به هر ایالتی که می‌رسد از شهرهای آن نام می‌برد و مسافت میان شهرها و طول و عرض جغرافیایی آنها را ذکر می‌کند، به زبان، جمعیت، معادن، وضعیت آب و هوا، پوشش گیاهی، شغل ساکنان و مطالبی از این دست اشاره می‌کند. از این نظر مطالب او درباره شهرهای جنوبی ایران و جزایر خلیج‌فارس اهمیت خاصی دارد. به قرارگاه دزدان دریایی جواسم در راس‌الخیمه اشاره می‌کند و اطلاعات مفیدی را درباره جزایر هرمز، لارک، قشم، تنب بزرگ و تنب کوچک، بسمن، پلیور، بوشعیب، بحرین و خارک، در اختیار می‌گذارد. همچنین اطلاعات مفیدی را درباره گمبرون، بوشهر، ریگ، دیلم، کنگان و بصره در سفرنامه‌اش می‌آورد. برای نمونه می‌نویسد: «بندر عباس یا گمبرون (هارموزیای باستان) در یک سرزمین بی‌آب و علف، در دهانه خلیج هرمز واقع است. آن تحت کنترل امام مسقط است و با دو حصار مستحکم شده است. این بندر در یک دوره‌ای بندر اول ایران بود و هنوز هم مرکز بازرگانی قابل ملاحظه‌ای است. امام مسقط [که از سوی ایران حاکم این بندر است] ۲۰ هزار روپیه در سال حقوق گمرکی این بندر و نیز خراج میناب را به پادشه ایران می‌پردازد. … رود کوچکی در میناب جریان دارد. روستاهای زیادی دارد، خرما دارد و تمام سرزمین‌های مجاور را به لحاظ حبوبات تامین می‌کند. آن چنان از لحاظ پوشش گیاهی غنی است که سرزمین‌های همسایه، گاوهایشان را به تعداد زیاد برای چراندن در طول فصل گرم به آنجا می‌فرستند.»

سفرنامه دیگر کینیر با نام سیری در آسیای صغیر، ارمنستان و کردستان اطلاعات نسبتا اندکی درباره خلیج‌فارس دارد. نویسنده در جایی به تجارت اسب از راه خلیج‌فارس اشاره می‌کند و چنین می‌نویسد: بصره در سال‌های اخیر به مرکز بازرگانی بزرگی برای [تجارت] اسب تبدیل شده است. در صفحات بعد هم اطلاعاتی را در این باره در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

رابرت کر پورتر هنرمند و سیاح انگلیسی بود که در ۱۲۳۳ هـ.ق / ۱۸۱۷ م. از راه قفقاز راهی تهران و سپس اصفهان شد. وی در طول دو سال از تخت جمشید تصاویر بسیاری تهیه کرد و سپس از همان راه از ایران خارج شد. از وی سفرنامه‌ای به نام سفر در گرجستان، ایران، ارمنستان و بابل باستان بر جای مانده است که در آن اشاره‌ای به خلیج‌فارس نشده است.

جیمز بیلی فریزرانگلیسی پس از آنکه همراه برادرش که کارمند کمپانی هند شرقی بود، دو ماهی را در هیمالیا گذراند به سفر در شرق علاقه‌مند شد. او در ۱۲۳۷ هـ.ق / ۱۸۲۱م. از طریق خلیج‌فارس به ایران سفر کرد. او به پویش کرانه‌های دریای مازندران و خراسان پرداخت و پس از بازگشت به انگلستان دو سفرنامه نوشت. سفرنامه او درباره خراسان به نام سفر زمستانی (تاتار) از قسطنطنیه به تهران به این بحث مربوط نمی‌شود، اما سفرنامه دیگرش با ناسفرها و ماجراها در ایالات ایرانی ِ سواحل جنوبی دریای خزر، دارای مطالب مهمی درباره خلیج‌فارس است.