جنگ، خزانه خالی دولت و بازی روس‌ها

انگلیسی‌ها با تاسیس کمپانی هند شرقی توانستند هند را جزیی از مستعمرات خود کرده و هر راهی را برای نفوذ روسیه و فرانسه به هند مسدود کنند. اما ایران همسایه هند بود و به همین دلیل رویدادهای ایران برای کمپانی مهم بود. گزارشی که می‌خوانید تحلیلی از گزارش‌های ماموران این کمپانی برای روسای خود است. انگلیسی‌ها با تاسیس کمپانی هند شرقی توانستند هند را جزیی از مستعمرات خود کرده و هر راهی را برای نفوذ روسیه و فرانسه به هند مسدود کنند. اما ایران همسایه هند بود و به همین دلیل رویدادهای ایران برای کمپانی مهم بود. گزارشی که می‌خوانید تحلیلی از گزارش‌های ماموران این کمپانی برای روسای خود است.

در مدت جنگ امپراتوری بریتانیا پیشنهادهای زیادی به ایران ارائه کرد که تنها در دو مورد توافق نهایی حاصل شد. موافقت نخست در مورد کمک مالی بود و دیگری حفظ ایران در جناح دول متفق و نیمه متحارب. پیشنهاد اول که به شیوه استمهال بود کم و بیش از ماه‌های مارس و نوامبر ۱۹۱۵ شروع شد و پیشنهاد دوم، در زمان حکومت سپهسالار و تحت عنوان قرارداد ماه اوت ۱۹۱۶ تحقق یافت. اینکه فکر کمک مالی به صورت استمهال برای حفظ حاکمیت و بی‌طرفی ایران در جنگ از چه زمانی جنبه عینی یافت معلوم نیست، حتی تا مدت‌ها پس از پایان جنگ بزرگ، مقامات حکومت هند و وزارت امور خارجه بریتانیا همچنان با طرح توجیهات گوناگون و متناقض بر پیچیدگی قضیه استمهال می‌افزودند. مقصود از استمهال آن بود که وجه نقدی در اختیار حکومت ایران گذاشته شود، بدون آن که بتوان آن را به طور رسمی وام خواند. خزانه مملکت خالی بود و دستگاه دولت دچار رکود کامل. از آنجایی که طبق اصل بیست‌وپنجم قانون اساسی ایران، اخذ وام مستلزم تصویب مجلس شورای ملی بود و نمایندگان ناسیونالیست اکثریت مجلس را در دست داشتند، نه حکومت و نه متفقین مایل نبودند به خاطر کمک مالی به ایران خود را درگیر بحث‌های بی‌پایان و اتهامات گروه‌های ریز و درشت سیاسی و مطبوعات هتاک وابسته به آنها کنند؛ بنابراین به ترفندی به نام «موراتریوم» متوسل شدند.

دو دولت در برابر دریافت درآمد گمرکات، سود حاصل از وام‌های اعطایی خویش را به حالت تعلیق درآوردند و به صورت ماهانه، برابر مجموع درآمد گمرکی ایران، پول به خزانه واریز می‌کردند. وقتی قضیه نادیده گرفتن و فریب دادن مجلس برملا شد، مقامات وزارت امور خارجه بریتانیا و حکومت هند دچار دردسر تازه‌ای شدند. انبوه مکاتبات لندن و دیوان هند گویای ابعاد آن ندانم‌کاری سیاسی است. وزارت دارایی بریتانیا و وزیر مختار آن کشور در تهران سعی کردند تا هدف از پرداخت چنین پولی را آشکار سازند. کوششی که تحقق آن یازده ماه به درازا کشید و سرانجام نیز نتوانست گرهی از مشکلات حکومت ایران باز کند. پرداخت‌های ماهانه از ماه اکتبر شروع شد که به دو صورت انجام می‌گرفت: از محل سال‌های گذشته دویست و چهل هزار پوند و از بابت ماهانه سی هزار پوند یا دویست هزار تومان که روسیه و انگلیس هر یک نیمی از آن را فراهم می‌آوردند. سقوط نسبی ارزش پوند در برابر تومان (هر پوند پنج تومان و نیم) باعث افزایش مبلغ پرداختی از طرف دو دولت متحد شد. این مبالغ پس از تایید وزیر مختار انگلیس در تهران از سوی بانک شاهنشاهی پرداخت و تا ماه مه ۱۹۱۷ به درخواست هر کابینه‌ای که در ایران بر سر کار بود به حساب ایران واریز می‌شد. وقتی روس‌ها از اوایل سال ۱۹۱۶ از ادای سهم خویش خودداری ورزیدند، تمام مبلغ از سوی انگلیس در اختیار حکومت وقت قرار می‌گرفت. در سال ۱۹۱۸ که وزارت امور خارجه بریتانیا و حکومت هند امیدوار بودند کابینه‌ای پیرو سیاست‌های خود و طرفدار اصلاحات را در ایران به قدرت برسانند، یکصد هزار تومان بر مبلغ استمهال افزودند. در واقع از سپتامبر ۱۹۱۸ بریتانیا با تادیه سی هزار پوند (هرپوند ۵/۵ تومان) و یکصد و‌پنجاه هزار تومان بابت مبالغ عقب‌افتاده استمهال ماهانه حدود سیصد و پنجاه هزار تومان به خزانه ایران واریز می‌کرد. این مبلغ برابر بود با حداقل نیاز حکومت ایران برای ادامه حیات خویش.

در یازدهم ژانویه سرگئی دیمیترویویچ سازانف که پس از به قدرت رسیدن بلشویک‌ها به غرب گریخت و در حکومت ضدانقلابی دریاسالار الکساندر کولچاک به وزارت امور خارجه منصوب شد، به جورج بوکانان سیاستمدار کهنه‌کار انگلیسی که زمانی نمایندگی بریتانیا در سنت پطرزبورگ را به عهده داشت، نسبت به ماهیت روابط دوکشور اظهار ناخرسندی کرد. سازانف به بوکانان خاطرنشان می‌سازد که مقصود از قرارداد ۱۹۰۷ آن بود که دولت‌های آنان در منطقه متعلق به دیگری حق مداخله نداشته باشند. بوکانان که آدم خجول و افتاده‌ای بود در این فکر فرو می‌رود که سازانف توجهی به اصل قضیه ندارد؛ چراکه روسیه با امضای قرارداد ۱۹۰۷ ملزم به رعایت تمامیت ارضی ایران بود. بوکانان سپس می‌گوید: «ما در آن موقع اصلا قصد برتری بخشیدن به موقعیت روسیه در شمال ایران را نداشتیم. اگر روسیه فقط به حساسیت مشروع حکومت ایران توجه نشان دهد، می‌فهمد که ما بدون یک کلمه اعتراض با منافع آنان مخالفتی نداریم.»

بوکانان با تاکید به سازانف متذکر می‌شود که ایرانیان دستخوش احساسات ضد روسی نیستند. به هر حال بوکانان و گری هر دو مطمئن بودند که قصد حمایت بی‌چون و چرا از ایران را ندارند. گری در هجدهم ژانویه سعی کرد تا موضوع را کاملا روشن سازد. او می‌خواست سازانف درک کند که هدفش ممانعت از بروز خصومتی است که دشمنانشان از آن بهره‌برداری خواهند کرد:«تنها دلمشغولی من آن است که بدانم پیش گرفتن چه سیاستی در ایران موجب تقویت ما در صحنه نبرد می‌شود. مساله ایران در مدت جنگ، مگر در جایی که آن را تحت‌‌شعاع قرار دهد، اصلا برای من اهمیت ندارد.»سیاستی که چه در هند و چه در لندن مخالفان پرشوری داشت.

ادوارد گری که در فکر تضمین منافع روسیه و انگلیس در ایران بود، آمادگی داشت حتی آن را با پول بخرد. حکومت ایران در تنگنای مالی به سر می‌برد و زمانی که از سر استیصال دست یاری به سوی امپراتوری دراز کرد، یکصد هزار پوند در اختیارش نهاده شد. گری سپس نوشت:«از نظر سیاسی چاره‌ای نداشتم که برای حفظ ایران در طرف خودمان، علی‌الحساب صد هزار پوند پرداخت کنم.» او سپس به روس‌ها پیشنهاد می‌کند مانند انگلیسی‌ها برای بی‌طرف نگاه داشتن ایران بهای لازم را بپردازد و کمک مالی در اختیار ایران بگذارد، اما سازانف گوشش بدهکار این حرف‌ها نبود. عدم توجهی که رسیدن به راه‌حل مشترک در ایران را ناممکن می‌ساخت.

لرد کرو وزیر امور هند، کسی که پایتخت کشور را از کلکته به دهلی انتقال داد، در یادداشتی به وزارت خارجه بریتانیا نوشت که هر چند روس‌ها پس از بازگشت به تبریز در اواخر ژانویه رفتار معقولی از خود نشان داده‌اند، ولی باید در برابر آنان ایستاد و ترک‌ها را از آذربایجان بیرون کرد. سخن کرو حرف تازه‌ای نبود و از سال‌های اولیه سده بیستم از دهان کارگزاران حکومت هند به گوش می‌رسید. مخالفت لرد کرزن در جلسه ششم فوریه ۱۹۰۸ مجلس لردان در مورد قرارداد ۱۹۰۷ کشورش با روسیه چندان بی‌ربط نبود. او هم مانند هنری ویلاک حدود نود سال قبل هشدار داد که این قرارداد سیاست دیرین آسیایی ما را فدای مقتضیات دیپلماسی اروپا خواهد کرد و خیانت به اعتمادی است که ایرانیان به مدت نیم سده به انگلیسیان داشتند.برتراند راسل که از مخالفان سرسخت قرارداد ۱۹۰۷ بود «تنها راه نجات ایران را تضعیف دولت‌های قدرتمند اروپایی در جنگ با یکدیگر می‌دانست، جنگی که باعث رهایی ایران و سایر کشورهای عقب‌مانده از زیر یوغ سرمایه‌داران و دولت‌های به اصطلاح متمدن خواهد شد.» با این وصف سازانف سرسختی نشان می‌داد و از حمایت ایران خودداری می‌ورزید. او اعتقاد داشت که مستوفی‌الممالک عنصری ضدروسی است و مایل بود که پیش از پرداخت هر وجهی کابینه او ساقط شود. هر چند انگلیسیان دلیلی برای ابراز علاقه به مستوفی‌الممالک و کابینه‌اش نداشتند، ولی وزارت امور خارجه جانشین شایسته‌ای برای او نمی‌شناخت و نگران آن بود که کابینه جدید متشکل از طرفداران دوآتشه‌تر آلمان‌ها و دموکرات‌ها زمام امور را به دست گیرد. این چنین بود که همکاری و همفکری روس و انگلیس به بن‌بست رسید، هرچند هنوز راه خروجی وجود داشت.

تصاویری از جنگ جهانی اول