خــاطــرات- خاطرات ناظمالاسلام کرمانی از انجمن سری -۱۹
نان گران، پول ملی ضعیف و مهاجرت پرشمار
مظفرالدین شاه که در اواخر عمرش به شاهی رسیده بود، توانایی و انگیزهای برای سامان دادن روزگار ایران نداشت و کارها به دست درباریان افتاده بود. در این وضع بود که گروهی از روشنفکران و علمای دین برای رهایی کشور از این شرایط انجمن سری تشکیل دادند. آنچه در چند شماره گذشته و امروز خوانده و میخوانید، از خاطرات ناظمالاسلام کرمانی است که در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان درج شده است. ادامه جلسه دهم
حالا تصور کنید ببینید آیا روزگاری بدتر از این میشود، آیا زمانی سختتر از این میشود، کدام بدبختی است که امروزه ما نداریم؟ این وضع نان است که میبینید روزی هزار تومان از نانواخانهها میگیرند و در عوض نان مخلوط به خاکه نجاری به ما میدهند و میگویند آرد حاج ترخان است. نانی که در سابق یک من دو عباسی منتها سه عباسی بود حالا باید یک من سههزار بخریم و این وضع گوشت ما که باید روزی کلی حکومت نفع از آن ببرد.
بیچاره پادشاه صدهزار تومان برای تفاوت جنس داد یک شاهی به مصرف فقرا نرسید. همه را از وجه استقراضی از شاهنشاه گرفتند و رجال دولت بین خودشان قسمت کردند. به علاوه روزی هزار تومان هم از خبازخانه میگیرند. من نمیگویم که شما از حال خودتان خبر دارید یا نه، هیچ میدانید که امروزه هر یک از افراد ما و شما را در مبلغ سه تومان گرو روسها گذاردهاند؟ هیچ میدانید که ما و شما را بنده و کنیز اجانب قرار دادهاند؟ هیچ میدانید که ما را تا هفتاد سال دیگر یا کمتر یا زیادتر بنده کفار قرار دادهاند؟ هیچ اطلاع دارید که اختیارات مطلقه شما را محدوده کردهاند؟ لیکن من میگویم که به مفاد این خبر باید در زمان این پادشاه فرج بزرگی را متوقع و منتظر بود.
کلام ذوالریاستین که به اینجا رسید بعضی از اعضا نتوانستند خودداری کنند شروع کردند به پرخاش کردن به ذوالریاستین، چه یقین کردیم که این واعظ مشارالیه ما را به مخاطره خواهد انداخت، نزدیک بود مطلب به مشاجره و منازعه منجر شود. لیکن مشارالیه اذعان و اعتراف نمود که تجاوز کرده و اقرار نموده به خطایش و گفت وقتی که از منبر پایین آمدم آقای سلطانالذاکرین آقامیرزا ابوالفتح مرا کنار کشیده و گفت من سوال نمیکنم ملا فیضالله خودش کجا است، ولی سوال میکنم که قبرش در کجا است؟
فیلسوف گفت: من این موعظه را پسندیدم باید همینطور مردم را بیدار کرد.
نگارنده گفت: دو چیز ما را نگهدار خواهد بود و هیچ امری اتفاق نخواهد افتاد، اولا، آنکه بیغرضی ذوالریاستین را همهکس میداند و قصد قربت او همه را حفظ خواهد نمود. ثانیا، آنکه مستمعین در مجلس اشخاصی بودند که با عینالدوله مراوده ندارند بلکه با او دشمن میباشند.
بالاخره اجزای انجمن صلاح در این دیدند که تا یک سال دیگر جناب ذوالریاستین منبر نرود الا در وقتی که اجزای انجمن بالصراحه ایشان را اجازه دهد و نطق ایشان را محدود نمایند.
جلسه یازدهم
روز دوشنبه ۳ ربیعالاول (۱۳۲۳) انجمن در خانه جناب ادیب بهبهانی منعقد گردید.
فیلسوف گفت: دیروز موکب مظفرالدین شاه به سمت فرنگستان حرکت نمود، آخر عینالدوله صدراعظم شاه را گول زد که مرض شاه علاج نمیشود مگر به سفر فرنگستان و کار خود را محکم و حرف خویش را پیش برد. زحمات چندین ساله حریتخواهان و مقدمات آقای بهبهانی بینتیجه ماند. تجار را به وعده و عید عودت دادند، فکری در این باب بفرمایید.
نگارنده گفت: از تفضلات خدا مایوس نباید شد، کار و تکلیف ما بیداری مردم است، تا چند ماه دیگر شاه مراجعت نماید، ما کار و تکلیف خود را انجام خواهیم داد.
اما در باب سکوت آقای بهبهانی، ولیعهد رفت منزل ایشان و قول داد که نوز را چند ماه دیگر معزول فرمایند. تجار هم قول ولیعهد را مطمئن شده، ولی بر شما واضح است که به این قول و معاهده وفا نمیکنند. امر از دو شق خارج نیست، یا وفا به قول ولیعهد میکنند، یا نمیکنند، اگر وفا کردند که همین باعث تشویق و رشک سایر ملاهای طهران میشود، آنوقت ما یکی دیگر را دیده میگوییم، دیدید که آقا سیدعبدالله چگونه رییس شد و غالب، حالا مثلا شما هم یک حرکتی بکنید تا جلو افتید و اگر وفا به عهد نکردند که همین موجب تجری و اقدام جدی آقای بهبهانی خواهد شد. از رفتن شاه به فرنگ هم مایوس نباشید، چه سوغاتی که برای ما خواهند آورد، یکی لقب گراندوکی برای عینالدوله و دیگر غذا خوردن وزرا از روی ساعت! نتیجه این سفر بغض ملت و بیدار شدن آنها است، بگذارید چشم ملت باز شود، دشمن خود را بشناسند.
یکی از اعضا گفت: در این سفر علاوه بر اینکه پول ملت ایران خرج خانمهای فرنگ خواهد شد، حقوق ملت را هم خواهند فروخت. فردا است که امتیازات خواهند داد، معاهدات خواهند بست، تا مردم را بیدار کنیم، کار از کار گذشته و آب از سر در رفته است.
آقا سیدبرهان گفت: من شنیدم که خلعت نیابت سلطنت از روسیه برای محمدعلی میرزا ولیعهد میآورند، اگر این خبر صحیح باشد دیگر کار ما یکسره خواهد شد؛ ولی فعلا باید کاری بکنیم که اتفاقی نیفتد، فردا ملت ایران مورد ملامت خارجه نشوند که ایرانیان در غیاب پادشاه خویش شورش کردند.
ذوالریاستین گفت: البته باید این ملاحظه را بنماییم، عینالدوله هم این مساله را میدانست که زود شاه را حرکت داد، لکن ما باید انجمن خود را تعطیل نکنیم و سعی نماییم در بیداری مردم، از فرستادن لوایح و مقالات به ادارات جراید مصری و غیره کوتاهی نکنیم.
آقاسیدبرهان گفت: یک لایحه حاضر شده است، اگر اجازه میدهید خوانده و چند نسخه هم از آن استنساخ شود و به اسم هریک از رجال دولت که با شاه رفتهاند یکی بفرستیم، بلکه یکی هم به اسم خود شاه و یکی هم به اسم عینالدوله و برای ادارات جراید هم ارسال داریم.
بر فرض که به شاه نرسد به دست مردم میافتد و گوشها به این مطالب آشنا خواهند شد.
ناظمالشریعه گفت: بسیار خوب است بخوانید. صورت یکی از لوایح قرائت شد، اجزای پسندیده چند پاکت به اسم هریک از جراید و رجال دولت نوشته و آن صورت را با ژلاتین متعدد نموده، یک نسخه از آن را به اداره روزنامه حبلالمتین کلکته و دیگری به اداره مظفری بوشهر و چند نسخه به مصر فرستاده شد. روزنامه مقدس حبلالمتین در شماره (۲۴) از سال ۱۳ آن را درج و منتشر کرد.
روزنامه مظفری پس از مدتی مدید آن را درج کرد، چه مقارن رسیدن لایحه به بوشهر، روزنامه مظفری به حکم عینالدوله توقیف شده بود. پس از رفع توقیف در شماره (۳) سال ششم، به اندک تغییر و تصرفی در آن مندرج گردید. صورت لایحه از این قرار است:
صورت لایحه انجمن مخفی
اگر کسی امروز مطالب و معایب ملت و دولت را که در قهوهخانههای ایران و مهمانخانههای فرنگ مطرح مذاکره است، به سمع مبارک شاهزاده اتابک اعظم نرساند و علاج نخواهد، هر آینه خیانت بزرگی به وطن خود کرده، لذا با کمال ادب شاهزاده اتابک اعظم را مخاطب ساخته، عرض مینماییم که ای مقوی اعصاب ملیه چرا در حق فرزندان مجازی پادشاه فکری نمیفرمایید؟ چرا عاقبت ملت را منظور نمیدارید؟ چرا به شکرانه نعمت خداوندی، مملکت را از ورطه خطر و گرداب هلاکت نجات نمیدهید؟ مگر نشنیدید که دولت و ثروت و قدرت و حرمت ملی از دست رفته و از یکصدوشصت کرور جمعیت مشتی چند باقی مانده و اراضی آباد ما مخروب شده و افکار آزاد ما معیوب گشته. حقوق ما را تصاحب کردهاند و حدود ما را تغاصب نموده، کلیه بلاد فاسد و بازار تجارت کاسد است؟
مگر نمیشنوید فریاد مظلومان را از دست حکام ظالم؟ مگر نمیدانید امسال پانصد نفر دختر ایرانی به ترکمان فروخته شده؟ مگر خبر ندارید که هر ساله کرورها مردم ایران به روسیه و عثمانی و هند میروند و رعیت خارجه میشوند؟ مگر اطلاع ندارید که پول ما تنزل کرده، مگر ندیدید که سرباز دولت از گرسنگی حمالی و هیزمشکنی میکند؟ مگر مطلع نیستید که عقلای مملکت و دانشمندان ملت و اشخاص با تربیت بیکار و معطل در گوشه فقر خزیده و خاکساری ورزیدهاند و مردمان جاهل و عوام دخیل امور و متصدی مهماتند و علم را مسخره میکنند و جهالت را اسباب شرافت و شرارت را مایه شهامت میدانند؟ مگر به عرض نرسیده که این مملکت کیان است و این سلسله جلیله جانشین ایشان؟ مگر عرض نکردهاند که سر حد مملکت ما پنجاب بود تا بوغاز قسطنطنیه؟
هرگاه شاهزاده اتابک محض رضای رحمانی و اقتضای مسلمانی و تقاضای دولتخواهی، فتوت و مروتی فرمایند و جمعی از دانشمندان آگاه و عقلای دولتخواه و علمای بیغرض و فیلسوفان بیمرض را گرد آورده، علاج خواهند که تکلیف چیست و چه باید کرد که دولت و ملت متحد شوند و سلطنت ایران تا وقت نشور و نفخه صور دوام گیرد؟ مملکت آباد و خیالات آزاد و اهالی شاد و اصلاحات جدیده اجرا شود؟ بدون اینکه کسی از من ملاحظه کند، یقینا جواب داده میشود که به امر خداوند معین و تاکیدات انبیاء مرسلین و اصرارات ائمه دین و به اذن ملائکه آسمان هفتمین و به اتفاق عقلای روی زمین و به اجماع مسلمین و نص قرآن مبین قانون است، قانون است، قانون است، قانون.
ارسال نظر