خــاطــرات ـخاطرات ناظمالاسلام کرمانی-۵
داستان کارخانه صابونپزی
هدف مردم و رهبران آنان از ایجاد حکومت مشروطه پایان دادن به قدرت فردی و تسلط جبارانه سلیقههای شخصی صاحبان قدرت بود که در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» نوشته ناظمالاسلام کرمانی به شرح گوشهای از وقایع آن سالها در گوشه و کنار ایران پرداخته شده است- در این کتاب بیان میشود که مردم ایران در دفاع از مشروطه نوپا چقدر زحمت کشیدند و جانفشانی کردند، اما پس از گذر چند سال به علل گوناگون آنچه که قرار بود از مشروطه حاصل شود، نشد و مشروطه راه دیگری در پیش گرفت و استبداد جامه دیگری به تن کرد. ناظمالاسلام در این کتاب به شرح وقایعی میپردازد که طی این سالها رخ داده که یکی از آنها تشکیل انجمن مخفی است که برخی از افراد آگاه و دلسوز برای سروسامان دادن به اوضاع تشکیل دادند. آنچه در پی میآید خلاصهای از جلسه دوم این انجمن مخفی است:
روز جمعه بیست و ششم ذیالحجه هزار و سیصد و بیست و دو که مطابق بود با سوم مارس ماه فرانسه ۱۹۰۵ در خانه جناب ذوالریاستین کرمانی انجمن منعقد گردید سربازان راه صلاح و فلاح وطن در حالتی که از همه چیز جز حب وطن وارسته و کمر غیرتمندی و مردانگی برای نجات ملت اسلامیه و هموطنان عزیز خود محکم بسته با دلی پرخون و سری پرشور اجتماع فرمودند بعد از صرف غذا و قلیان میزبان محترم چنین فرمود:آقایان و برادران عزیز بدانید که تا افراد ملت عالم نشوند حقوق خود را نخواهند دانست و تا عموم مردم حقوق خود را ندانند امید اصلاح نداشته باشید ملاحظه فرمایید در هیچ مملکتی از ماکولات و مشروبات عمومی به هیچ اسم دیناری نمیگیرند و این مملکت ما برعکس است آنچه فشار میآورند به فقرا و ضعفا است و هرچه اخذ مینمایند از حقوق فقرا میباشد ناصرالدین شاه لعنتنامه نوشته و فرمان با صحه چاپ کرده و منتشر نمودند و سنگ لعنتنامه را به دیوار مسجد شاه طهران نصب نمودهاند که از نان و گوشت که غذای عمومی است مالیات نگیرند، اما این ایام عینالدوله صدراعظم ایران روزی هزار تومان به اسم تعارف از خبازخانه و قصابخانه طهران میگیرد که نان و گوشت به هر قیمتی که بخواهند بفروشند میگویند اعلیحضرت مظفرالدین شاه گمرک داخله را بخشیده لکن حاکم حقالحکومه میخواهد دم دروازه از هرچه وارد شود به اسم حقالحکومه و تعارف و رشوه به سختی مطالبه میکنند بلکه به اسامی مختلفه و عناوین متفرقه یا به اسم حقالحکومه یا به نام حقالصداره یا به عنوان حق کدخدا یا به اسم قپانداری یک جا دم دروازه و یکجا میدان و سراها به هر اسم و رسم که بتوانند از مردم میگیرند مگر آنکه صاحب مال یکی از روسا و رجال دولت باشد یا بستگی به آنها یا از آنها نوشته در دست داشته باشد اگر صدراعظمی هم عمل خیری نماید و تخفیفی صادر کند صدراعظم بعد از او آن را نسخ مینماید و قبول این ظلمها به واسطه جهالت ما میباشد.نگارنده گفت: چند روز قبل از این آقا سید مرتضی باسمهچی مدعی شد که کارخانه صابونپزی دایر کند و صابون به عمل آورد که مثل صابون خارجه باشد و ارزانتر از صابون متعارفی هم بفروشد امتیاز هم نمیخواست فقط اذنی میخواست که صابونپزها مانع او نشوند مالیات دیوان را هم میداد نمونه صابون را هم به انواع مختلفه به من داد من هم صابون آن را خدمت آقای طباطبایی ارائه دادم جناب معظم فرمود عریضه کند به عینالدوله چون این عمل خدمتی است به مملکت و رفع احتیاج داخله را از خارجه میکند. لذا از او معاونت میکنم.
ارسال نظر