یادداشت
عدالت، اقتصاد و سیاست
مفهوم عدالت بهرغم جذابیتی که دارد، موضوع عقلی و علمی دشواری است که فروکاستن آن به مباحث صرفا عاطفی و احساسی به فهم درست آن لطمه میزند و در نتیجه تحقق آن را ناممکن میسازد.
دکتر موسی غنینژاد
مفهوم عدالت بهرغم جذابیتی که دارد، موضوع عقلی و علمی دشواری است که فروکاستن آن به مباحث صرفا عاطفی و احساسی به فهم درست آن لطمه میزند و در نتیجه تحقق آن را ناممکن میسازد. همه انسانها به گونهای احساسی و عاطفی به شدت از بیعدالتی و ظلم بیزارند و با اینکه ممکن است اغلب تصور روشنی از مفهوم عدالت نداشته باشند، با این حال آن را فضیلتی بزرگ، اگر نگوییم بزرگترین فضیلت، میدانند. اما واقعیت این است که مفهوم عدالت بهرغم جذابیتی که دارد، موضوع عقلی و علمی دشواری است که فروکاستن آن به مباحث صرفا عاطفی و احساسی به فهم درست آن لطمه میزند و در نتیجه تحقق آن را ناممکن میسازد. بدون رویکرد عقلی و علمی معینی نمیتوان تصور سازگاری از مفهوم عدالت به دست داد. در هم آمیختن دو رویکرد احساسی و عقلی اغلب به نتایج متناقضی میانجامد.
خریدار یک کالا ممکن است گرانیقیمت آن را نسبت به درآمد ناچیز خود حمل بر بیعدالتی کند اما اغلب خبر ندارد که در آن سوی معامله، فروشنده همان کالا ممکن است از اینکه مجبور شده جنس خود را در بازار به قیمت کمتر از هزینه تولید آن بفروشد از ارزانی همان قیمت و ظلمی که بر وی رفته شکایت سر دهد. هر دو طرف معامله، بازار را متهم به بیعدالتی میکنند و احتمالا خواهان دخالت حکومت در تعیین قیمت عادلانه هستند اما دولت با چه معیاری میتواند قیمت بازار را تغییر دهد؟ فیصله دادن به این گونه دعواها، مستلزم ارائه رویکردی بیطرفانه از عدالت است که هر دو طرف آن را بپذیرند. قواعد عرفی حاکم بر هر جامعه کم و بیش دارای این خصلت بیطرفانهاند اما در دنیای پرشتاب امروزی که جوامع را به سرعت متحول میسازد این قواعد نمیتوانند حلال همه مشکلات باشند.
جذابیت آرمان عدالت برای عامه مردم اغلب موجب میشود که سیاستمداران برای کسب محبوبیت و قدرت برای خود به استفاده ابزاری از آن روی آورند. احزاب دولتمدار و چپگرا در دنیای امروز تحقق عدالت را در گرو باز توزیع درآمد و ثروت از طریق افزایش مالیاتها میدانند و احزاب راستگرا اغلب کاهش مالیاتها را توصیه میکنند چون معتقدند مالیات خود نوعی سلب مالکیت و در نتیجه امری غیرعادلانه است و باید آن را به حداقل ممکن کاهش داد. به هر حال، هر دو دسته در چارچوب نظریه عدالت معینی از سیاستهای خود دفاع میکنند و میکوشند رایدهندگان را به درستی رویکرد خود متقاعد سازند. در این میان گروه سومی نیز وجود دارد که هر دوی این احزاب را به عنوان پاسداران وضع موجود به شدت مورد انتقاد قرار میدهد بدون اینکه موضع نظری خود را از عدالت به روشنی بیان نماید. این از ویژگی گروههای پوپولیستی است که چون رویکرد تئوریک سازگاری از آن خود ندارند تحقق آرمانهای عدالتخواهانه چپ و راست را یک جا وعده میدهند. سیاستمداران پوپولیست به جای بحث درباره اندیشههای درست یا نادرست، به افشاگری نیتهای بدخواهانه و ظالمانه مخالفان خود میپردازند، آنها در گفتار خود از عدالت از شعارهای احساسی فراتر نمیروند زیرا با ورود به عرصه عقلانیت، تناقضهای فکریشان برملا میگردد. عدالت اغلب قربانی سیاستمداران قدرتطلب چپ و راست بوده است اما باید اذعان کرد که پوپولیستها در استفاده ابزاری از این آرمان والا گوی سبقت را از همه رقیبان بردهاند.
ارسال نظر