تکنیکال یا فاندامنتال؟ (۴)
احسان حاجی مدرس و تحلیلگر بازار سرمایه سوال اصلی اینجا است که کدام یک از انواع تحلیل مسیر درست فعالیت در بازار سهام را نشان خواهد داد؟ در سه شماره گذشته بهطور اجمال از تفاوتهای احتمالی روش بررسی بنیادی یک شرکت با وقایع بازار و اتفاقات روزمره آن سخن به میان آمد. یعنی تحلیل فاندامنتال اصولا وظیفه ارزشگذاری یا محاسبه ارزش واقعی یک شرکت را به عهده دارد، در صورتی که ارزش ذاتی یک شرکت به میزان قابل توجهی بالاتر از قیمت جاری آن در بازار باشد مسلما موقعیت مناسبی جهت خرید پیش روی شما قرار خواهد داد و بالعکس.
احسان حاجی مدرس و تحلیلگر بازار سرمایه سوال اصلی اینجا است که کدام یک از انواع تحلیل مسیر درست فعالیت در بازار سهام را نشان خواهد داد؟ در سه شماره گذشته بهطور اجمال از تفاوتهای احتمالی روش بررسی بنیادی یک شرکت با وقایع بازار و اتفاقات روزمره آن سخن به میان آمد. یعنی تحلیل فاندامنتال اصولا وظیفه ارزشگذاری یا محاسبه ارزش واقعی یک شرکت را به عهده دارد، در صورتی که ارزش ذاتی یک شرکت به میزان قابل توجهی بالاتر از قیمت جاری آن در بازار باشد مسلما موقعیت مناسبی جهت خرید پیش روی شما قرار خواهد داد و بالعکس. زیرا فرض اساسی در این مدل این است که قیمت سهم در هر حالتی به سمت ارزش ذاتی خود حرکت میکند. نمودار زیر مسیر حرکت و تفاوت ارزش ذاتی و قیمت بازار را برای یکی از شاخصهای بورس نشان میدهد.
اما نکته اساسی ما در این مدل، برآورد زمانی و منطقی بودن افراد است. مطمئنا و نهایتا در بلندمدت قیمت سهم به سمت ارزش ذاتی خود میل خواهد کرد، بنابراین در سرمایهگذاریهای بلندمدت (حداقل بیش از یک سال) بیشک تحلیل بنیادی اساسیترین نقش را در تصمیمگیری سرمایهگذار ایفا میکند، اما آیا سرمایهگذاران بازار همگی بازههای یکسان را مدنظر قرار میدهند؟!
از سوی دیگر عنوان شد که فرض اساسی در تحلیل بنیادی این است که سرمایهگذاران همگی عاقلانه و براساس منطق تصمیم میگیرند. در مدل تصمیمگیری عاقلانه
(Rational Decision-Making Model)، تصمیمات طی یک فرآیند ۶ مرحلهای اتخاذ میشوند: ۱. تعریف مساله، ۲. شناسایی معیار تصمیمگیری، ۳. وزن دادن به معیارها ۴. مشخص کردن گزینهها، ۵. ارزیابی گزینهها ۶. انتخاب بهترین گزینه.
مدل تصمیمگیری عاقلانه بر پایه چند فرضیه استوار است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد؛تصمیم گیرنده اطلاعات کاملی در اختیار داشته، قادر است گزینههای مختلف را بدون جانبداری شناسایی کرده و سودمندترین گزینه را انتخاب کند.
در حقیقت علاقه اقتصاددانان به مفهوم انسان اقتصادی عقلایی نیز دو دلیل اساسی دارد: اول اینکه انسان اقتصادی، تجزیه و تحلیل اقتصادی را نسبتا آسان میکند و دوم اینکه انسان اقتصادی این امکان را برای اقتصاددانان فراهم میسازد که یافتههای خود را کمی کرده، بهتر پردازش و درک آن را ساده کند. زیرا صرفا در شرایطی که انسانها کاملا عقلایی رفتار کنند، به فکر حداکثر کردن منفعت باشند و برمبنای اطلاعات کامل تصمیمگیری کنند، امکان کمی کردن رفتار آنها فراهم میشود.
اما همان طور که حدس زدهاید در دنیای واقعی بیشتر تصمیمات بر اساس مدل عاقلانه اتخاذ نمیشود. مردم بر اساس عقلانیت محدود تصمیمگیری میکنند. بنابراین در عالم واقعیت ما با بازاری سر و کار داریم که تصمیم گیرندگان (سرمایهگذاران) لزوما افراد منطقی نیستند و این موضوع کار تحلیل بازار را بسیار پیچیده خواهد کرد.
اینجا است که غیر از تحلیل اساسی و ارزشمند فاندامنتال نیاز به مدلهای تصمیمگیری دیگری نیز احساس میشود. عنوانهایی نظیر تحلیل تکنیکال، تحلیل ذهنی، تحلیل بازاری یا در نهایت تحلیل مالی رفتاری خروجیهای این خلأ در بازار هستند.
ادامه دارد...
ارسال نظر