پرسش و پاسخ
اصول موفقیت در بازار سهام
پرسش از آقای صدوقی شبستری از طریق پست الکترونیک: قواعد مهم برای انجام سرمایهگذاری موفق در بازار سهام چیست؟
شروین شهریاری
پرسش از آقای صدوقی شبستری از طریق پست الکترونیک: قواعد مهم برای انجام سرمایهگذاری موفق در بازار سهام چیست؟ پاسخ: به طور کلی فعالیت موفقیتآمیز در بازار سرمایه همانند سایر حوزههای شغلی نیازمند صرف زمان و پیگیری مستمر است؛ بنابراین بر خلاف تصور عمومی، فعالیت در بازار سرمایه یک تخصص است و به افراد غیرحرفهای توصیه میشود که به منظور کسب بازده مطلوب از بازار سهام، به طور مستقیم وارد عرصه فعالیت نشوند و سرمایهگذاری را به طور غیر مستقیم از طریق صندوقهای مشترک انجام دهند. با این مقدمه، در ادامه برخی اصول اولیه به منظور موفقیت در مراحل آغازین ورود به بازار سرمایه مورد اشاره قرار گرفته است.
۱- یک استراتژی مشخص انتخاب و روی آن تمرکز کنید: سرمایهگذاری که روش مشخصی برای خرید سهام نداشته باشد، ممکن است در بلندمدت با زیان مواجه شود. دو روش معمول برای انجام سرمایهگذاری در بازار سهام، روشهای تکنیکال و فاندامنتال هستند. به طور خلاصه میتوان گفت در تحلیل بنیادی، تحلیلگر با استفاده از دادههای صورتهای مالی و تجزیه و تحلیل آنها و بررسی پارامترهای اقتصادی موثر و اخبار و طرحهای توسعه یک شرکت، وضعیت سهام آن را مورد بررسی قرار میدهد. طرفداران نظریه بنیادی معتقدند که «قیمت در بلندمدت به سوی ارزش ذاتی میل میکند.» بنابراین هرگاه در فرآیند ارزشگذاری بنیادی سهام، فاصله یا شکاف بین ارزش با قیمت روز ملاحظه کنند، از این مساله برای نتیجهگیری در مورد ارزندگی یا عدمارزندگی و متعاقب آن خرید یا فروش سهام استفاده میکنند. به این ترتیب در تحلیل بنیادی آنچه اهمیت دارد، تشخیص صنایع برتر از لحاظ رشد سودآوری و پس از آن تعیین شرکتهایی است که در صنایع مذکور دارای وضعیت مناسبی هستند. تحلیل بنیادی معمولا بر اطلاعات صورتهای مالی تمرکز دارد و از این طریق میتواند ارزشگذاری سهام مختلف را انجام دهد.اما تحلیل تکنیکی با مطالعه قیمتهای گذشته و حجم مبادلات، حرکتهای آینده قیمت سهم را پیشبینی میکند. اساس این تحلیلها بر استفاده از نمودار و رابطههای ریاضی متمرکز است تا به این نحو با کشف روندهای تغییر قیمت، فرصتهای خرید و فروش مشخص شود؛ بنابراین میتوان گفت: «تحلیل تکنیکی، فرآیند مطالعه و تحلیل قیمتهای تاریخی سهام در جهت تعیین قیمتهای احتمالی آینده است». در خصوص موفقیت این روشها باید گفت که در هر دو زمینه، نمونههای بسیار موفق از افراد تحلیلگر و سرمایهگذار چه در زمینه بنیادی و چه تکنیکی در بازارهای مالی جهان وجود دارد و از آنجا که اساسا منشا ایجاد دو روش با یکدیگر متفاوت است، نمیتوان برتری خاصی برای هر یک از دو روش نسبت به دیگری قائل شد.
به عنوان یک رهنمود کلی، روشی ترکیبی را میتوان مطرح کرد که از نظر نگارنده برای فعالیت سرمایهگذاران در بازار سهام راهگشا است؛ براساس این روش، ابتدا ارزندگی سهام یک شرکت با روش تحلیل بنیادی مورد تایید قرار میگیرد و سپس با تحلیل تکنیکال زمان مناسب خرید یا فروش تشخیص داده میشود. به این ترتیب گستره بررسی تکنیکی، تنها بر سهام شرکتهایی محدود میشود که با پارامترهای تحلیل بنیادی قبلا تایید شدهاند. البته بهکارگیری این روش نیازمند تسلط نسبی بر مباحث تحلیل بنیادی و تکنیکی به صورت توامان میباشد.
۲- دید بلندمدت داشته باشید: درگیر شدن در دیدگاه کوتاهمدت و فرآیند نوسانگیری در بازار سهام علاوه بر نیاز به مهارت و دقت زیاد و لزوم ارتباط نزدیک با معامله گران شرکتهای کارگزاری، اضطراب مضاعفی را بر فرد تحمیل میکند و در صورتی که درصد بزرگی از کل سرمایه به این استراتژی اختصاص یابد، اغلب نتیجه مطلوبی را عاید سرمایهگذار نمیکند. نوسانگیری باعث میشود مبالغی تحت عنوان کارمزد، مالیات و... پرداخت شوند که هر چند ممکن است کوچک به نظر برسد، اما با تکرار این روند، تبدیل به ارقام هنگفتی در بلندمدت میشوند. فردی که با نوسانات بازار همراه است، قیمتهای لحظهای و صفهای خرید و فروش را دنبال میکند و تصمیمات خود را نیز بر همین مبنا اتخاذ میکند. تفاوت اصلی در اینجا این است که معاملات سرمایهگذاران حرفهای براساس رشد یا کاهش ارزش برآوردی آنها از سهام یک شرکت انجام میشود؛ اما نوسانگیران در روشی معکوس، بر اساس رشد یا کاهش قیمت سهم، تصمیمات خرید و فروش را اتخاذ میکنند. واقعیت این است که قواعد نوسانگیری آسان و سریع است و با جو بازار تغییر میکند، اما قوانین سرمایهگذاری حرفهای، پیچیده است و فرد باید با تلاش و صرف وقت زیاد، دانش حسابداری و تحلیل بنیادی و تکنیکی را در خود تقویت کند. به همین علت است که تعداد نوسانگیران در بازار سرمایه زیاد و تعداد سرمایهگذاران حرفهای بسیار کم است، اما مطالعه تاریخچه سرمایهگذاران موفق نشان میدهد که دنباله روی از جو بازار باعث کسب سودهای کلان نمیشود و بازدهیهای بزرگ معمولابا خرید و نگهداری سهام ارزنده و ارزان در افق زمانی بلندمدت اتفاق میافتند.
۳- زمان ورود و خروج را مشخص کنید: بسیاری از سرمایهگذاران سهام مرغوب بازار را به درستی تشخیص میدهند اما در تعیین زمان سرمایهگذاری اشتباه میکنند. اگر سرمایهگذار زمان صحیح برای ورود و خروج به سرمایهگذاریهای مختلف را تشخیص ندهد، پس از مدتی با زیان و کاهش سرمایه مواجه میشود.
خرید سهام در کف قیمت و فروش در سقف قیمتی از نظر تئوریک ایده معقولی است، ولی اجرای آن در عمل به علت وجود «طمع» و «ترس» در سرمایهگذاران مشکل است. واقعیت این است که نوسانات در بازار سهام معمولا فریبنده و اغواکننده هستند. وقتی بازار در مسیر صعود قرار میگیرد، بیش از هر چیز اخبار مثبت و دلگرم کننده توسط عوامل بازار (رسانهها، کارگزاران، فعالان روزانه تالار معاملات و...) منتشر میشود و سرمایهگذاران را تشویق به خرید هر چه بیشتر سهام میکند. اصولا تشکیل حباب در بازارهای سهام نیز از همین روند پیروی میکند. هر چه قیمتها بیشتر رشد میکند، حجم معاملات نیز افزایش مییابد، زیرا انگیزه عرضه در بسیاری از سهامداران (به ویژه نهادهای حقوقی، دولت و...) تقویت میشود. از سوی دیگر خوشبینی مورد اشاره باعث میشود تا سرمایهگذاران به خرید هر چه بیشتر سهام روی آورند و به تدریج سبد سرمایهگذاران مملو از سهامی میشود که اکثرا قیمتشان از ارزش ذاتی بیشتر است. در اینجا یک پدیده متناقض رخ میدهد؛ هر مقدار نقدینگی در بازار نایابتر میشود (صرف خرید سهام میشود) انتظار و خوشبینی نسبت به تشدید روند صعودی نیز بیشتر میشود. این روند در نهایت منجر به ایجاد شکاف بین عرضه و تقاضا و آغاز روند نزولی بازار میشود. با چرخش بازار معمولا حجم عرضهها بسیار زیاد میشود، زیرا تعداد زیادی از سرمایهگذاران وجود دارند که در قیمتهای پایینتر خرید کرده و خواهان شناسایی سود و فرار از تبعات آغاز یک روند نزولی هستند. طبیعی است که اتخاذ تصمیم فروش در زمانی که همه خریدار هستند، اقدامی بسیار دشوار و نیازمند شجاعت فراوان است، اما تاریخچه بورسها، مملو از خاطراتی است که در آن سرمایهگذاران حرفهای به طمع اندکی سود بیشتر (با خرید یا عدمفروش سهام گران) ضررهای هنگفتی متحمل شدهاند. همچنین در بازارهای نزولی همواره ترس از ضرر بیشتر وجود دارد و این مساله اتخاذ تصمیم خرید را دشوار میکند، اما باید دانست جو بازارهای نزولی معمولا موقعیتهای استثنایی زیادی ایجاد میکند که برندگان این موقعیتها، در نهایت خریداران پر تجربه هستند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که کنترل نوسانات بازار از عهده سرمایهگذاران خارج است، اما تدوین استراتژی سرمایهگذاری و تعیین نقاط دقیق ورود و خروج به لحاظ قیمتی و پایبند بودن به آن کاری است که از عهده تکتک افراد ساخته است و در صورتی که این روش جایگزین تقلید از عرف بازار و نوسانات روزمره آن شود، میتوان به کسب بازدهی معقول و رضایت بخش در طول زمان امیدوار بود.
۴- به شایعات بازار اتکا نکنید: تجربه نشان میدهد که در جریان فراز و فرود بازار سهام، اغلب بیش از هر چیز شایعات، اخبار و تحلیلهای «نادرست» به سرمایهگذاران مخابره میشود. بسیاری از تحلیلگران و منابع خبری ممکن است در زمان اوج قیمت بنابر دیدگاه خود سرمایهگذاران را خواسته یا ناخواسته تشویق به خرید کنند یا در شرایط افت قیمت سهام، اخباری به بازار میرسد که از به کف رسیدن قیمتها و آغاز رشد سهام در آینده نزدیک خبر میدهد. به ویژه در مورد سهام شرکتهایی که بعدها سقوطهای سنگین را تجربه کردهاند. در این شرایط به طور مکرر چنین شایعاتی منتشر شده که تنها گذشت زمان، نادرستی آنها را ثابت کرده است؛ بنابراین مهمترین اصل سرمایهگذاری در هر بازار مالی از نظر نگارنده این است که سرمایهگذار شخصا با مبانی علمی سرمایهگذاری آشنا شود و بتواند در بازار با استراتژی خود و نه بر مبنای توصیه دیگران عمل کند. البته ممکن است در برخی موارد تکیه بر صحبتهای دیگران سودآور باشد، ولی این عمل فرد را از تبدیل شدن به یک سرمایهگذار آگاه باز میدارد و این آگاهی تنها رمز موفقیت در بلندمدت است.
۵- سبد سهام تشکیل دهید: اصل مهمی که هر سرمایهگذار بازار سهام باید مد نظر قرار دهد، متنوع کردن سرمایهگذاریها و تشکیل سبد سهام (پرتفوی) به منظور کنترل ریسک سرمایهگذاری است. به این ترتیب روشی که سرمایهگذار در پیش میگیرد مبتنی بر تشکیل یک سبد از سهامی است که مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته است. اگر چه شاید به نظر برسد ایجاد تنوع در سرمایهگذاری، بازدهی را محدود میکند، اما تجربه نشان داده است که در بلندمدت کفه ترازوی بازدهی پایدار به نفع کسانی است که به جای تمرکز بر تک سهمها، سبد سهام تشکیل دادهاند. شایان ذکر است روشهای زیادی برای تشکیل سبد سهام وجود دارد که آنچه ذیلا مورد اشاره قرار میگیرد تنها یک روش پیشنهادی بر مبنای دیدگاه فاندامنتال است.
اول: انتخاب صنایع برتر، دوم: تعیین سهم سرمایهگذاری هر یک از صنایع در سبد و سوم: انتخاب یک یا چند شرکت از صنایع منتخب.
در انتخاب صنایع باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد:۱ - مطالعه بازدهی متوسط صنعت در چند سال گذشته که محاسبه این بازدهی میتواند با استخراج دادههای تاریخی شاخص صنعت مربوطه (از سایتهای اطلاعرسانی) انجام پذیرد ۲ - محاسبه متوسط حاشیه سود صنعت در چند سال اخیر و روند تغییرات آن ۳ - روند عرضه و تقاضا در تولیدات صنعت، رقبا، قیمت و نحوه نرخگذاری محصولات و ... ۴ - روند تغییرات سود دهی میانگین شرکتهای صنعت ۵ - مطالعه ریسکهای سیستماتیک صنعت (ریسک سیاسی- ریسک تغییر نرخ بهره- ریسک تغییرات نرخ ارز -ریسک تصمیمات دولتی و …).
با توجه به عوامل فوق چند صنعت برای سرمایهگذاری انتخاب میشود و با توجه به مطلوبیت هر صنعت براساس نتایج بررسیهای فوق، درصد تخصیص سرمایه به هر کدام تعیین میشود. سپس در هر صنعت منتخب، یک یا چند شرکت برای سرمایهگذاری انتخاب میشود.
در انتخاب شرکتهای برتر، علاوه بر عوامل فوق، باید مواردی همچون قابلیت نقدشوندگی، میزان سهام شناور آزاد، ترکیب سهامداران، ثبات نسبی سودآوری در سالهای گذشته و طرحهای توسعه شرکت نیز باید مدنظر قرار گیرد. علاوه بر آن، بررسی روند تغییرات حجم فروش و سودآوری و بازده قیمت سهام شرکت در گذشته نیز اهمیت زیادی دارد. گام آخر نیز به منظور انتخاب سهام برتر از صنایع منتخب میتواند تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی، ضریب بتا (ریسک سیستماتیک) و مقایسه نسبت P/E شرکتها در یک صنعت باشد. بدیهی است که هر سرمایهگذار برای طی موفقیتآمیز مراحل فوق، نیازمند مجهز شدن به دانش بنیادی تحلیل سهام است.
در پایان خاطرنشان میسازد توصیههای فوق به صورت عمومی مطرح شده و نمیتوانند در کلیه شرایط مبنای تصمیمگیری قرار گیرند.
Shahriary_sh@Yahoo.com
ارسال نظر