تحقق اقتصاد مقاومتی با حمایت بانکها از شرکتهای دانشبنیان
دکتر مسعود کیماسی رئیس مرکز تحقیقات و برنامهریزی بانک ملت با ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی در انتهای سال گذشته، موجی از تلاشها و مطالعات جهت تبیین موضوع و ترسیم نقشه راه برای حصول به اهداف این سیاستها صورت گرفته است. این سیاستها مشتمل بر ۲۴ بند است که در دو بند نخست آن بهصورت ویژه به توسعه کارآفرینی در کشور و ایجاد زمینهها و بسترهای مناسب جهت تحقق اقتصاد دانشبنیان به عنوان زیربنایی در تحقق اقتصاد مقاومتی توجه شده است. بهعبارتی تحقق اقتصاد دانشبنیان با توجه به استفاده از ظرفیتهای تخصصی و مهارتی نیروهای دانش آموخته داخل کشور میتواند در مستحکم کردن پایههای اقتصاد کشور مفید واقع شود.
دکتر مسعود کیماسی رئیس مرکز تحقیقات و برنامهریزی بانک ملت با ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی در انتهای سال گذشته، موجی از تلاشها و مطالعات جهت تبیین موضوع و ترسیم نقشه راه برای حصول به اهداف این سیاستها صورت گرفته است. این سیاستها مشتمل بر ۲۴ بند است که در دو بند نخست آن بهصورت ویژه به توسعه کارآفرینی در کشور و ایجاد زمینهها و بسترهای مناسب جهت تحقق اقتصاد دانشبنیان به عنوان زیربنایی در تحقق اقتصاد مقاومتی توجه شده است. بهعبارتی تحقق اقتصاد دانشبنیان با توجه به استفاده از ظرفیتهای تخصصی و مهارتی نیروهای دانش آموخته داخل کشور میتواند در مستحکم کردن پایههای اقتصاد کشور مفید واقع شود. با توجه به نقش اساسی شرکتهای دانشبنیان در تحقق چنین اقتصادی راهکارهایی جهت ارتقا و بهبود عملکرد این شرکتها توسط نظام بانکی ارائه شده است. عنوان «اقتصاد دانشبنیان» در ابتدا توسط سازمان همکاری اقتصادی توسعه (OECD) مطرح شد که بر نقش مهم دانش و تکنولوژی در اقتصاد تاکید میکند. برای این اقتصاد تعاریف متعددی توسط سازمانها و موسسات مختلف ارائه شده است که همگی آنها بر ثروت آفرینی دانش در یک اقتصاد تاکید دارد.
جهت دستیابی به اقتصاد دانشبنیان صرفا توجه به تحقیق و توسعه و آموزش کفایت نمیکند؛ بلکه میزان بهرهبرداری از منابع دانشی یک اقتصاد مهم است. بهعبارت دیگر، کاربردی کردن دانش و بهرهبرداری موثر از آن در جهت ارتقای ظرفیتها، تحقق یک اقتصاد دانشبنیان را ممکن میسازد. در همینجا است که نقش شرکتهای دانشبنیان در شکلگیری چنین اقتصادی نمود مییابد. این شرکتها هم در تحقق اقتصاد دانشبنیان و هم در مدل اقتصاد مقاومتی نقش و کاربرد دارند. براساس ماده یک قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان، «شرکتها و موسسات دانشبنیان شرکت یا موسسه خصوصی یا تعاونی هستند که بهمنظور همافزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشبنیان، تحقق اهداف علمی و اقتصادی (شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری) و تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه (شامل طراحی و تولید کالا و خدمات) در حوزه فناوریهای برتر و با ارزش افزوده فراوان، بهویژه در تولید نرمافزارهای مربوط تشکیل میشود.»
تعداد شرکتها و موسسات مشمول استفاده از مزایای «قانون حمایت از شرکتها و موسسات دانشبنیان و تجاریسازی نوآوریها و اختراعات» معرفیشده از سوی کارگروه ارزیابی و تشخیص صلاحیت شرکتها و موسسات دانشبنیان تا انتهای تیرماه سال ۱۳۹۳ بالغ بر۳۷۲ شرکت بوده است که نشان دهنده نیاز به توجه هر چه بیشتر به گسترش کمی و کیفی این شرکتها است. براساس آمار بانک جهانی میزان صادرات محصولات دانشبنیان در سال ۲۰۱۱ در جهان نزدیک به هزار و ۹۳۳ میلیارد دلار بوده است و در همین سال میزان صادرات محصولات دانشبنیان ایران تقریبا ۶۵۲ میلیون دلار با سهم ۰۳/ ۰ درصد از کل این بازار در جهان بوده است .
در سال ۲۰۱۲ نیز براساس آمار بانک جهانی سهم چین از بازار جهان ۵۰۵ میلیارد دلار و سهم آمریکا ۱۴۸ میلیارد دلار بوده است در شرایطی که سهم ایران تنها حدود ۹۰۰ میلیون دلار بوده است. در همین سال ترکیه با رقم ۱۹۷۹ میلیون دلار، صادراتی تقریبا بیش از دو برابر ایران داشته است.
بهطور کلی، با توجه به مصاحبههای صورت پذیرفته با مدیران شرکتهای دانشبنیان، چالشهای اصلی که شرکتهای دانشبنیان در ابتدای راه خود با آن مواجهند در دو گروه قابل طبقهبندی است: اولا- نیازمندیهای مالی این شرکتها و ثانیا- عدم توانمندی آنها در مدیریت کسبوکار که اقدامات مقتضی در هر حوزه میتواند به گسترش و ارتقای این بخش در کشور کمک کند.
با توجه به نقش اساسی نظام بانکی در اقتصاد ایران، انجام اقدامات مقتضی توسط نهادهای مالی و پولی کشور در هر یک از دو مورد بالا جهت حمایت از شرکتهای دانشبنیان به نوبه خود میتواند در تحقق اقتصاد مقاومتی نقشآفرینی کند. در واقع بانکها میتوانند از طریق توسعه اقتصاد دانشبنیان یک شریک استراتژیک مهم در توسعه اقتصاد مقاومتی کشور باشند.
در خصوص تامین مالی این شرکتها، یک راهکار این است که بانکها راسا در این مورد اقدام کنند. بهعبارتی، باتوجه به نقش اصلی بانکها که تامین مالی است میتوان این شرکتها را در تامین مالی در دو بخش تولید و مصرف محصولات دانشبنیان حمایت کرد (بانکها میتوانند مشوقهای تسهیلاتی را برای مصرفکنندگان تولیدات داخلی قرار دهند). لیکن به دلیل ریسک بالای این طرحها، ورود به این حوزه برای بانکها مخاطرات خاص خود را به دنبال خواهد داشت و به همین دلیل در دنیا نهادهایی خاص برای ورود به این حوزه شکل گرفته است که تحتعنوان سرمایهگذاری خطرپذیر Venture Capital طبقهبندی شدهاند و شامل شرکتها، صندوقها و بانکهایی است که در این حوزه فعالیت میکنند.
در تعریف سرمایه مخاطرهپذیر میتوان بیان کرد، سرمایهای است که به همراه کمکهای مدیریتی در اختیار شرکتهای نوپای دانشبنیان قرار میگیرد. صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر از جمله نهادهای فعال در این حوزه هستند که این صندوقها در امر سرمایهگذاری روی ایدههای نوین، متخصص هستند. عمده منابع مالی این صندوقها عموما توسط صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه، بنیادها، شرکتها، ثروتمندان و سرمایهگذاران خارجی تامین میشود. شرکتهایی مانند Microsoft، Federal Express، Apple، Compaq و Intel از جمله شرکتهایی هستند که در مراحل اولیه رشد خود از چنین منابع مالی تامین شده و توانستند سایر مراحل رشد را به سرعت طی کنند. بهطور کلی میتوان گفت صندوقهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر شرکتهای سرمایهپذیر خود را در موارد زیر حمایت میکنند:
* هدایت و نظارت شرکت دانشبنیان
*تزریق نقدینگی و حمایت مالی از شرکت
* ارزیابی دورهای بازده و ریسک سرمایهگذاری شرکت دانشبنیان تا زمان خروج از شرکت
* دریافت بازده سرمایهگذاری انجام شده در شرکت و خروج در زمان مناسب از شرکت
در اقتصاد ایران، بانکها از جمله نهادهایی هستند که حجم زیادی از داراییهای کشور به آنها اختصاص مییابد. در سال ۱۳۹۱ از میان ۱۰ شرکت برتر کشور از نظر داراییها، بانکها ۸ جایگاه را به خود اختصاص دادهاند، از اینرو با توجه به حجم بالای داراییهای نظام بانکی در اقتصاد ایران، حرکت بانکها به سمت راهاندازی یا حمایت از ایجاد چنین نهادهایی میتواند یک گام اساسی برای رشد و ارتقای دانش و نوآوری در کشور محسوب شود. همانطور که تجربه جهانی در این خصوص نشاندهنده حضور بانکها در این عرصه است. در آلمان تامین ۵۸ درصد از کل منابع خطرپذیر توسط بانکهای آلمانی (بهویژه در مرحله گسترش شرکتها و مرحله توسعه محصول)، ۷/ ۱۱ درصد توسط صندوقهای بازنشستگی و ۳/ ۱۱ درصد توسط شرکتهای بیمه تامین شده است. در انگلستان سهم صندوقهای بازنشستگی ۸/ ۳۲ درصد از کل منابع مالی خطرپذیر است و سهم شرکتهای بیمه و بانکها به ترتیب ۶/ ۲۰ درصد و ۱۶ درصد است.
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، از دیگر چالشهای اصلی پیش روی شرکتهای دانشبنیان، نداشتن تجربه مدیریتی و همچنین عدم شناخت کافی از بازارهای داخلی و بینالمللی است. در بررسیهای صورت پذیرفته مشخص شده است که عمده دلیل شکست کسبوکارهای نوپای دانشبنیان در مباحث مرتبط با مدیریت است، نه در تکنولوژی. از اینرو در دنیا، نهادهای مرتبط با صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر همانگونه که پیش از این نیز ذکر شد، علاوهبر ارائه خدمات مالی به شرکتهای سرمایهپذیر، خدماتی دیگر در خصوص مدیریت کسبوکار نیز ارائه میدهند؛ بنابراین نظام پولی و بانکی کشور نیز از طریق ظرفیتهای فعلی خود در خصوص نیروی متخصص در حوزههای مختلف کسبوکار میتواند نقش بسزایی ایفا کند. ارائه چنین خدماتی اولا میتواند از طریق راهاندازی یا تخصیص یک واحد مجزا برای بخش سرمایهگذاری خطرپذیر در بانک باشد. در این خصوص میتوان به تجربه بانک Barclays اشاره کرد که در داخل ساختار بانکداری شرکتی، واحدی برای سرمایهگذاری خطرپذیر در نظر گرفته و هدف آن ارائه خدمات در این حوزه به مشتریان فعلی بانک است. ثانیا، نقشآفرینی بانکها میتواند از طریق حمایت از نهادهای مرتبط با سرمایهگذاری خطرپذیر باشد. این نهادها میتوانند علاوهبر نقش مهمی که در تامین مالی این شرکتها ایفا میکنند با داشتن نیروی انسانی متخصص در حوزههای مختلف از جمله بازاریابی داخلی و بینالملل، مدیریت کسبوکار و امور مالی، این شرکتها را در طول چرخه زندگی آنها از مرحله آغازین تا ورود به بازارهای جهانی در امور مشاورهای نیز مورد حمایت قرار دهند.
با توجه به ارتباطات تنگاتنگ بانکهای کشور با سایر بخشهای بازار مالی شامل بازار سرمایه و بازار بیمه، بانکهای کشور از ظرفیتها و بسترهای مناسب نسبت به سایر بخشهای اقتصاد جهت ورود به حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر برخوردارند. بهعبارتی این اتصال به سایر بازارهای مالی امکان متنوعسازی و توزیع ریسکهای مرتبط با این بخش را برای بانکها بهصورت سهلتری فراهم میآورد.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه بهطور متوسط سهم نظام بانکی از تامین مالی طی سالهای ۱۳۹۰-۱۳۸۶ معادل ۹۰ درصد کل تامین مالی کشور بوده است، میتوان انتظار داشت که فعالان بزرگ اقتصادی کشور به نوعی از مشتریان بانکها هستند و تعاملات گستردهای با نظام بانکی دارند که بخشی از این مشتریان میتوانند به عنوان فرشتگان کسبوکار در تحقق اقتصاد دانشبنیان ایفای نقش کنند. در این خصوص نیاز به یک حلقه واسط ارتباطی جهت ارتباط این سرمایهگذاران و شرکتهای دانشبنیان است که بانکهای کشور با توجه به اعتباری که نزد جامعه دارند، میتوانند این مهم را محقق کنند. بنابراین با مهیا کردن شرایط برای نظام مالی و بانکی کشور جهت همکاری بیشتر با شرکتهای دانشبنیان میتوان به تحقق اقتصاد مقاومتی از طریق اقتصاد دانشبنیان کمک قابل توجهی کرد.
ارسال نظر