اوپک: کارتلی مقتدر یا شیر بییال و دم و اشکم؟
دکترمحمد مروتی محقق پسادکتری اقتصاد دانشگاه استنفورد اوپک یا کارتل کشورهای نفتی مثال کلاسیک یک تبانی در بازار و کارتل است که در اکثر کتب درسی اقتصاد به آن اشاره میشود۱. ولی آیا حقیقتا این کارتل قدرتمند و موثر است؟ آیا به راستی قیمت نفت در جلسات اوپک تعیین میشود؟ اگر قیمت نفت در دست اوپک نیست، پس کیست که قیمت نفت را تعیین میکند؟ تبانی (collusion) در یک بازار که در سازمانی به نام کارتل متجلی میشود به معنای آن است که تعدادی از تولیدکنندگان مهم با هم توافق کنند که با محدود کردن عرضه، قیمتها را بالاتر از قیمت پیش از تبانی نگاه دارند.
دکترمحمد مروتی محقق پسادکتری اقتصاد دانشگاه استنفورد اوپک یا کارتل کشورهای نفتی مثال کلاسیک یک تبانی در بازار و کارتل است که در اکثر کتب درسی اقتصاد به آن اشاره میشود۱. ولی آیا حقیقتا این کارتل قدرتمند و موثر است؟ آیا به راستی قیمت نفت در جلسات اوپک تعیین میشود؟ اگر قیمت نفت در دست اوپک نیست، پس کیست که قیمت نفت را تعیین میکند؟ تبانی (collusion) در یک بازار که در سازمانی به نام کارتل متجلی میشود به معنای آن است که تعدادی از تولیدکنندگان مهم با هم توافق کنند که با محدود کردن عرضه، قیمتها را بالاتر از قیمت پیش از تبانی نگاه دارند. در چنین شرایطی هر یک از اعضای کارتل میتوانند با تخطی از توافق پیشین خود، عرضه خود را زیاد کنند و در نتیجه میتوانند در قیمتهای بالای حاصل از تبانی، درآمد زیادی نصیب خود کنند. در نتیجه در اکثر اوقات هر یک از اعضای کارتل انگیزه دارند که از توافق حاصلشده تخطی کنند و همه با هم این کار را خواهند کرد و کارتل از هم خواهد پاشید.
از منظر تئوری اقتصاد، دو شرط اساسی برای پایداری و موثربودن کارتل وجود دارد: اولین شرط آن است که اعضای کارتل بهقدر کافی صبور و آینده نگر باشند تا منافع بلندمدت قیمتهای بالا را بر منافع کوتاهمدت ناشی از تقلب ترجیح دهند. شرط دوم آن است که سایر اعضای کارتل ابزار موثری برای جریمه و مجازات عضو متخلف داشته باشند. معمولا یکی از ابزارهای رایج برای مجازات متخلف در کارتل آن است که سایر اعضا توافق میکنند که در صورت تخلف هر یک از اعضا، همگی با افزایش عرضه خود، قیمتها را بشکنند. در این حالت لازمه کارآمدی تهدید برای مجازات متخلف آن است که سایر اعضا ظرفیت مازاد برای افزایش تولید خود داشته باشند.
کارتل اوپک مدتها است که از این دو شرط لازم برای کارآمدی تهی است. اکثر کشورهای نفتی به شدت به درآمدهای نفتی وابسته هستند و درصورت کاهش قیمت نفت دچار کسری بودجه میشوند. از این رو است که در اکثر اوقات، دقیقا زمانی که نیاز به صبر و خویشتنداری است، آنها در بیشترین فشار داخلی برای افزایش تولید هستند؛ بنابراین این کشورها فاقد خویشتنداری لازم برای حمایت از سهمیه تعیین شده در اجلاس اوپک هستند. از سوی دیگر کشورهای اوپک معمولا مازاد ظرفیت ندارند و در حال تولید با حداکثر ظرفیت هستند. اکثر آنها تحت فشارهای بودجهای قرار دارند و هنگامی که درآمدهای نفتی کم است، امکان ایجاد ظرفیت اضافی برای تولید ندارند و ابزاری برای تهدید موثر تخطیگران از سهمیه توافقی را ندارند. به محض افزایش قیمت نفت و با ورود سیل درآمدهای نفتی، شروع به سرمایهگذاری برای افزایش ظرفیت تولید میکنند و با آماده شدن ظرفیتهای جدید شروع به افزایش تولید میکنند؛ چرا که همگی مطلع هستند که دیگر تولیدکنندگان هم ظرفیت زیادی برای افزایش شدید تولید و جریمه آنها ندارند. به این ترتیب است که همه اعضای اوپک میدانند که هیچیک از اعضای اوپک اراده و ظرفیتی برای مجازات متخلفان از سهمیه توافق شده را ندارند۲ و به این ترتیب است که اوپک در واقع به شیر بی یال و دم و اشکم تبدیل میشود.
بخش دیگری از ناکارآمدی کارتل اوپک ناشی از سهم بازار آن است. سهم بازار اوپک از کل تولید نفت جهانی حدود ۴۰درصد است. در صورتی که اعضای اوپک بخواهند با کاهش تولید قیمتها را بالا نگاه دارند، توسعه میدانهای نفتی در کشورهای غیراوپک، منابع نامتعارف و مناطق صعبالوصول نظیر قطب شمال و مناطق فوق عمیق دریا به صرفه شده و سرمایهگذاری روی آنها شدت میگیرد و تولید کشورهای غیر اوپک بهتدریج و با اندکی تاخیر، افزایش مییابد و این به معنای کم شدن سهم اوپک و کاهش اثرگذاری آن است. بهعنوان مثال چنانچه در نمودار زیر پیدا است، در دوره ۱۹۸۶-۱۹۸۰ کشورهای اوپک تولید خود را از ۳۰ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۱۶ میلیون بشکه در روز کاهش دادهاند و توانستهاند سطح عمومی قیمت نفت را بالا نگه دارند. در همین دوران است که کشورهای غیر عضو اوپک از این فرصت استفاده کرده و تولید خود را افزایش دادهاند و به عبارت دیگر سهم بازار اوپک را تصاحب کردهاند. بهعنوان مثال طی همین دوران ۶ ساله تولید روزانه عربستان از حدود ۱۰ میلیون بشکه در روز به زیر ۴ میلیون بشکه در روز رسیده بود. در ژانویه ۱۹۸۶ عربستان دست از حمایت از سهمیهبندی اوپک برداشت و تولید خود را به شدت افزایش داد و همین امر زمینهساز کاهش شدید قیمت نفت در آن زمان شد.
سوال مهم آن است که پس قیمت نفت چگونه تعیین میشود و چرا جلسات اوپک معمولا همراه با تغییرات قیمت نفت است؟ جواب آن است که قیمت نفت، مانند هر کالای دیگری، توسط عرضه و تقاضا و در بازار تعیین میشود. اوپک به شرطی میتواند قیمتها را تغییر دهد که بتواند در عرضه یا تقاضا تغییر موثری ایجاد کند. مصرفکنندگان مختلف دائما مترصد کسب اطلاعات جدید در مورد شرایط عرضه و تقاضای نفت هستند. از این رو است که هر گونه اطلاعات جدیدی که در مورد آینده عرضه یا تغییرات تقاضا به فعالان بازار میرسد در تصمیمهای خرید و ذخیرهسازی احتمالی آنان موثر است. جلسات اوپک هم، همانند انتشار اطلاعات بازار بورس آمریکا یا انتشار آمار رشد اقتصادی چین، محتوی اطلاعات مفید در مورد عرضه و تقاضای احتمالی در آینده نزدیک است و از این رو به همان نسبت به فعالان بازار علامت اندکی میدهد ولی نباید در مورد سهم آن در بازار نفت اغراق کرد. توجه به این نکته جالب است که آمریکا و روسیه، که هر یک حدودا به اندازه عربستان سعودی، بزرگترین تولیدکننده اوپک، نفت تولید میکنند در جلسات اوپک حضوری ندارند.
جمعبندی
کشورهای اوپک حدود ۴۰درصد از تولید نفت جهان را در اختیار دارند و کاهش تولیدشان متناظر با افزایش تولید سایر عرضهکنندگان خواهد بود. از سوی دیگر کشورهای اوپک اقتصادهایی وابسته به نفت دارند و معمولا با حداکثر توان تولید کرده و ظرفیت مازادی برای مجازات متخلفان از سهمیه توافقی اوپک ندارند. از سوی دیگر به دلیل وابستگی بودجه آنها به درآمد نفت، در زمانهای کاهش قیمت نفت کمترین خویشتنداری ممکن جهت رعایت سهمیههای مصوب اوپک را دارند. بنابراین ساختار بازار نفت و کشورهای عضو اوپک به نحوی است که اصولا دایره اثرگذاری اوپک بسیار محدود است و به خلاف تصور عامه، نقش چندان موثری در بازارهای نفت ندارد و در واقع به شیر بییال و دم و اشکمی تبدیل شده است.
پینوشتها:
۱- بخشی از این اهمیت ناشی از آن است که تبانی در بازار در کشورهای توسعهیافته به عنوان تخلف محسوب شده و قابل پیگرد است و از این رو مثال عینی تبانی در بازار را در خود این کشورها نمیتوان یافت!
۲- در این میان عمدتا عربستان سعودی از جمله استثناها است چرا که عموما ظرفیت تولید مازاد دارد.
ارسال نظر