ثبات از طریق مصالحه

دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران ادبیات بازی برد- برد در سیاست خارجی ایران مربوط به سال‌هایی است که علی لاریجانی به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، مذاکرات راهبردی را با «خاویر سولانا» کمیسیونر سیاست خارجی اتحادیه اروپا به انجام می‌رساند. سولانا در زمره دیپلمات‌های حرفه‌ای اروپا بوده و مدتی نیز به‌عنوان دبیرکل «پیمان آتلانتیک شمالی» ایفای نقش کرده است. لاریجانی تلاش داشت تا فرآیندی را پیگیری کند که مانع از تصویب قطعنامه‌های جدید شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شود. از سوی دیگر، لاریجانی درصدد بود تا مذاکرات هسته‌ای با اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ را به موازات روند غنی‌سازی اورانیوم و ذخیره‌سازی UF۶ انجام دهد.

مذاکرات در چنین فرآیندی می‌توانست در قالب بازی برد- برد انجام پذیرد، زیرا از یک سو ایران به فعالیت‌های هسته‌ای مبادرت می‌کرد و از سوی دیگر، مقامات ایرانی با فرآیندهای مربوط به «راستی‌آزمایی»، «اعتمادسازی» و «شفاف‌سازی» فعالیت هسته‌ای در قالب نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی موافقت داشتند. نتیجه چنین فرآیندی می‌توانست «اعتمادسازی متقابل» را به وجود آورد.

اصلی‌ترین ویژگی اعتمادسازی متقابل آن است که بخشی از منافع هریک از بازیگران تامین شده و از سوی دیگر، به منافع بازیگر رقیب نیز توجه می‌شود. در چنین شرایطی است که نشانه‌هایی از «مصالحه‌گرایی» به معنای بازی برد- برد شکل می‌گیرد.

در ادبیات روابط بین‌الملل هرگاه صحبت از مصالحه‌گرایی به عمل می‌آید، از مفهومCompromise استفاده می‌شود. بین مصالحه‌گرایی و «سازش» به مفهوم Appeasement، تفاوت معنایی، محتوایی و کارکردی وجود دارد. در فضای سازش، طیف قابل توجهی از شرایط بازیگر فرادست تامین می‌شود. در حالی که در فضای مصالحه به معنای بازی برد- برد، هر یک از بازیگران تلاش می‌کنند تا به «نقطه زینی» برای نیل به منافع حداقلی دست یابند. نقطه زینی نماد کوچک‌ترین مخرج مشترک منافع بازیگران درگیر در یک بحران تلقی می‌شود.

مصالحه و بازی برد- برد عموما در شرایطی مورد توجه دولت‌ها قرار می‌گیرد که نشانه‌هایی از تنش، عدم اعتماد و سوء‌ظن در ذهنیت، ادراک و رفتار بازیگران نسبت به یکدیگر وجود دارد. تنش‌ها به خودی خود موجب گسترش بحران نمی‌شوند؛ بلکه بازیگران را آماده می‌سازد تا در صورت تلاش برای پیگیری اهداف ناسازگار، از الگوی رفتار یکجانبه، بدون توجه به منافع و رویکرد بازیگر رقیب استفاده کند. اهداف و مواضع ناسازگار، بازیگران رقیب را به سوی انجام اقدامات پرتنش از جمله تهدید، اجبار و خشونت سوق می‌دهد.

اهداف ناسازگار مانع اصلی بازی برد- برد در سیاست بین‌الملل خواهد بود. به‌طور مثال، ایالات‌متحده و جهان غرب تمایلی به غنی‌سازی اورانیوم با ظرفیت ۲۰درصد و انبارسازی UF۶ توسط ایران ندارند. علت ناسازگاری اهداف را باید سوء‌ظن بازیگران نسبت به یکدیگر دانست. در روابط بازیگرانی که اعتماد چندانی نسبت به یکدیگر ندارند، هرگونه افزایش قدرت علمی، تکنولوژیک و ابزاری هر بازیگر به‌مثابه تهدید بازیگران دیگر تلقی می‌شود. به‌عبارت دیگر، دولت‌های متخاصم که نسبت به یکدیگر سوء‌ظن دارند، عملیات جاسوسی را هدایت کرده و نیات یکدیگر را براساس توانایی بازیگر رقیب استنتاج خواهند کرد. آنان هرگونه قدرت‌سازی توسط چنین بازیگری را به‌مثابه تهدید میان‌مدت علیه خود تلقی می‌کنند.

اگرچه نتایج سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا درباره قابلیت هسته‌ای ایران یکسان بوده است، اما سخنرانی نتانیاهو در اجلاسیه مجمع عمومی ملل متحد در سال ۲۰۱۲ نشان می‌داد که «احساس فوریت» بیشتری نسبت به فرآیند غنی‌سازی ایران داراست. تفاوت‌های ادراکی نتانیاهو و باراک اوباما در برخورد با ایران بیش از آنکه مربوط به اطلاعات متفاوت درباره قابلیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران باشد، معطوف به «احساس فوریت» (Feeling of Urgency) درباره چگونگی تعامل برای کاهش قابلیت هسته‌ای ایران است. در چنین شرایطی، بازیگری به اهداف و نتایج موثرتری نائل می‌شود که در سیاست جهانی از قدرت بیشتری برخوردار باشد.

بازی برد- برد برخلاف سوء‌ظن منجر به «انصراف» (Avoidance) یا «غلبه» (Conquest) نخواهد شد. انصراف به مفهوم شرایطی است که بازیگران مواضع خود را در روند مذاکرات تغییر دهند یا اینکه تهدید کنند اگر شرایط آنان حاصل نشود، به اقدامات شدید مبادرت می‌کنند. انصراف در شرایطی ایجاد می‌شود که دو طرف مذاکره، تصور ناسازگار در مورد هدف‌ها، ارزش‌ها، منافع یا مواضع دارند. در بسیاری از گزاره‌های تحلیلی مقامات سیاسی آمریکا و همچنین نمایندگان کنگره ایالات‌متحده می‌توان نشانه‌هایی از «تهدید به انصراف» را ملاحظه کرد.

هرگاه تهدید به انصراف از سوی یکی از بازیگران انجام گیرد، نشانه آن است که چنین بازیگری از «دیپلماسی اجبار» بهره گرفته و تمایلی به پذیرش اهداف بنیادین طرف مقابل ندارد. طبیعی است که در چنین شرایطی نمی‌توان به فرآیند بازی برد- برد امیدوار بود، زیرا یکی از بازیگران درصدد غلبه است. اگر یکی از بازیگران به این جمع‌بندی برسد که کسب توافق حتی به صورت پذیرش شرایط بازیگر رقیب، مطلوب‌تر از ادامه اختلاف است، در آن شرایط مذاکره ادامه می‌یابد، اما چنین مذاکراتی نیز همراه با نشانه‌هایی از چانه‌زنی و توافق میان طرف‌های متخاصم است.

در نهایت می‌توان به این موضوع اشاره داشت که در بازی برد- برد هر دو طرف توافق می‌کنند که از اهداف، مواضع، تقاضاها یا اقدامات اولیه خود تا حدودی چشم‌پوشی کنند. الزامی وجود ندارد که میزان چشم‌پوشی طرفین از اهداف بنیادین خود با یکدیگر متقارن و هم‌تراز باشد. هرگونه راه‌حلی که به موجب آن زمینه برای نادیده گرفتن مواضع اولیه کشورها باشد را می‌توان در قالب بازی برد- برد دانست.

به‌طور مثال، مواضع گروه ۱+۵ معطوف به تحریم‌های تصاعدیابنده علیه ایران بوده یا اینکه ایران بر ارتقای مقیاس غنی‌سازی اورانیوم تاکید داشته است. اگر مواضع آنان در روند مذاکرات تغییر پیدا کند و حتی یکی از بازیگران به منافع و نتایج مطلوب‌تری نائل شود، در آن شرایط نشانه‌هایی از بازی برد- برد به وجود می‌آید.

مساله اصلی در نگرش معطوف به بازی برد- برد آن است که هر دو طرف دریابند بهای ادامه اختلاف یا چشم‌پوشی از اهداف بوده یا اینکه منجر به درگیری نظامی می‌شود. اگر جلوه‌هایی از «بن‌بست نظامی» (Military Stalemate) وجود داشته باشد یا اینکه هر دو طرف فاقد منافع یا اراده لازم برای غلبه بر طرف مقابل از طریق زور باشند، در آن شرایط زمینه برای مصالحه‌گرایی و ظهور بازی برد- برد به وجود می‌آید. تا زمانی که یکی از طرفین بر این موضوع تاکید داشته باشد که قادر خواهد بود تا به تمامی اهداف خود از طریق مقاومت یا شدت تهدیدات نائل شود، نشانه‌ای از موفقیت در بازی برد- برد وجود ندارد.