پرسش امروز
پیامدهای اقتصادی جنگ غزه
هادی خسروشاهین: روابط بینالملل دو رو دارد: جنگ و صلح. این دو چهره از دیرباز تا به امروز پابهپای هم به پیش آمدهاند تا نشان داده باشند هنوز رنگ جهان خاکستری است و نسبیت بر آن حکم میراند. روابط بینالملل به دلیل همین دوروییاش همواره از رفتارهای قانونمند و اقتدار مرکزی فرار کرده و به جای آن، دو اصل قانونمندیهای رفتاری و وضعیت آنارشیک را با جان و دل پذیرا بوده است. از این حیث فرقی نمیکند که زمان را تا کجا به عقب بازگردانیم؛ در هر مقطعی، تاریخ با دو چهره با مخاطبانش سخن گفته و این واقعیت را تولستوی در قرن ۱۹ در رمان خود جنگ و صلح به خوبی ترسیم کرده است و بیان همین واقعیتها نیز کتاب او را به یک متن فراتاریخی و فرازمانی تبدیل میکند و به آن اعتبار میبخشد، چرا که جهان با وجود همه پیشرفتها در استقرار نظامهای دموکراتیک و جهانی شدن حقوق و ارزشهای بشری و همچنین بنیان گذاشتن نهادهای ملتزم به حقوق بینالمللی هنوز از اجرای بسیاری از قواعد و ارزشهای انسانی عاجز مانده است و شاید از این بعد جنگهای قرن بیست و یکمی با نزاعهای خونینی که تولستوی از نزدیک شاهد وقوع آن بود تفاوت چندانی ندارد.
هادی خسروشاهین: روابط بینالملل دو رو دارد: جنگ و صلح. این دو چهره از دیرباز تا به امروز پابهپای هم به پیش آمدهاند تا نشان داده باشند هنوز رنگ جهان خاکستری است و نسبیت بر آن حکم میراند. روابط بینالملل به دلیل همین دوروییاش همواره از رفتارهای قانونمند و اقتدار مرکزی فرار کرده و به جای آن، دو اصل قانونمندیهای رفتاری و وضعیت آنارشیک را با جان و دل پذیرا بوده است. از این حیث فرقی نمیکند که زمان را تا کجا به عقب بازگردانیم؛ در هر مقطعی، تاریخ با دو چهره با مخاطبانش سخن گفته و این واقعیت را تولستوی در قرن ۱۹ در رمان خود جنگ و صلح به خوبی ترسیم کرده است و بیان همین واقعیتها نیز کتاب او را به یک متن فراتاریخی و فرازمانی تبدیل میکند و به آن اعتبار میبخشد، چرا که جهان با وجود همه پیشرفتها در استقرار نظامهای دموکراتیک و جهانی شدن حقوق و ارزشهای بشری و همچنین بنیان گذاشتن نهادهای ملتزم به حقوق بینالمللی هنوز از اجرای بسیاری از قواعد و ارزشهای انسانی عاجز مانده است و شاید از این بعد جنگهای قرن بیست و یکمی با نزاعهای خونینی که تولستوی از نزدیک شاهد وقوع آن بود تفاوت چندانی ندارد. اگر دیروز ناپلئون صرفنظر از هر گونه قاعده اخلاقی و هنجاری بنا را بر توسعه مرزهای امپراتوری خود گذاشته بود و با قساوت و سنگدلی تمام به روسیه حمله کرد، امروز نیز اسرائیل در جهانی حیات و ممات دارد که بر اساس اصل سگ هار و دیوانه پاسخ کاه را با کوخ میدهد و تمامی قواعد مربوط به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو را زیرپا میگذارد.
اما با وجود همه این پرسشها و نارساییها در روابط بینالملل، تعبیر و تحلیل جنگها بدون در نظر داشتن صلح و همکاریها در یک بستر تاریخی به کاری عبث و بیهوده میماند. در واقع صفحات تاریخ روابط بینالملل را نه فقط جنگهای بزرگ سیاه کردهاند و نه صرفا کنفرانسها و گردهماییهای منتج به صلح. اگر تاریخ روابط بینالملل در قرن ۱۷ میزبان جنگهای سی ساله مذهبی بوده است، در پس آن کنفراس صلح وستفالیا را نیز به چشم خود دیده است. همانطور در قرن ۱۹ پس از نبردهای خونین قدرتهای اروپایی، روابط بینالملل روی دیگر خود را در کنگره وین به نمایش گذاشته است... این اتفاق حتی در دو جنگ جهانی در قرن بیستم نیز روی داده تا این اتفاق به قاعده همیشگی در نظام جهانی تبدیل شود. عبور از این قاعده و خروج از دایره این تصاویر پارادوکسی و متضاد نه میسر است و نه مقدور؛ آنچنان که به نظر میرسد باید جنگ را روی دیگر صلح و صلح را روی دیگر جنگ بنامیم. اما با این همه، جنگ و صلح نه در اصل و جوهر که در فرع و عرض تفاوتهای قابلفهم با گذشتههای خود دارند. اگر در قرن ۱۹ تصویر غالب با جنگ بود و در حاشیه صلح مینشست، در قرن ۲۱ صلح غالب شده است و جنگ مغلوب. در چنین غلبهای هم ارزشهای انسانی و اخلاقی همهگیر، تعبیر و تفسیر از منافع ملی را دچار دگردیسی کردهاند. اگر تا پایان دوره جنگ سرد منافع ملی با مقوله امنیت عجین شده بود و در پی آن پیروزی در جنگ تامینکننده امنیت پایدار بود و شکست، به معنای درهم پیچیدن نسخه شفابخش امنیت برای ملتها، با فروپاشی نظام دوقطبی، منافع اقتصادی جانشین منافع امنیتی شد تا کاربرد جنگ در دنیای جدید مضیقتر و محدودتر از گذشته شود. محصول چنین جابهجایی گفتمانی نیز تاکید بر همکاری، همگرایی و رقابت بود تا همه اینها جایگزین واقعیتهای دیگر روابط بینالملل یعنی ستیز، واگرایی و تضاد شوند. چراکه اقتصاد، توسعه و رشد اقتصادی جهان آرام طلب میکند و آشوب و نزاع را برنمیتابد، در چنین بستر گفتمانی، نقش افکار عمومی و رسانهها در به تصویر کشاندن چهره کریه جنگ، هنجارها و ارزشهای اخلاقی، انسانی و بشردوستانه را ارتقای منزلت داد تا کار برای جنگطلبان در شعلهور ساختن آتش ستیز و تضاد اندکی دشوارتر شود. در چارچوب چنین اتمسفر و فضای تحرکی، بازیگران دولتی مجبور شدند برای به راه انداختن جنگ، پسوند بشردوستانه به آن اضافه کنند و با به روز کردن تکنولوژی تجهیزات جنگی خود شمار تلفات انسانی در نبردها را کاهش دهند تا از لبه تیغ انتقادات گروههای ضدجنگ و افکار عمومی بینالمللی به سلامت بگذرند. شاید به دلیل همین تغییر و تحولات در ویژگیها و شاخصهای جنگ و صلح باشد که امروز در جنگ غزه، اسرائیل مجبور است به دلیل بیقاعدگی در رفتار و غلبه امنیت بر اقتصاد تاوان سنگینی نه در ابعاد نظامی و اقتصادی که در حوزههای دیپلماسی عمومی و افکار عمومی بینالملل پرداخت کند.
اگر در جهان دیروز ایماژ و تصویر را تعداد کلاهکهای هستهای، کیفیت هواپیماهای جنگی و نیروی زمینی پرتعداد میساخت، در جهان امروز تصویر و قدرت نرم براساس تولید ناخالص داخلی، میزان توسعهیافتگی و همچنین رعایت هنجارها و ارزشهای بینالمللی شکل میگیرد و از این حیث رژیم اسرائیل با به راه انداختن جنگهای تکراری، تصویرسازی پلشت و کثیفی از خود ارائه کرده است.
برنده و بازنده جنگ اخیر غزه نیز در چارچوب فضای گفتمانی جدید در روابط بینالمللی نه براساس میزان خسارت نظامی و استراتژیک تعریف میشود و نه بر مبنای معیارها و مکانیسمهای قدرت، بلکه باید بنیان شناسایی برنده و بازنده را در چنین نزاع خونینی فتح قلوب افکار عمومی بینالمللی دانست که از این جهت اسرائیل را باید از هماکنون بازنده بزرگ خواند؛ بازندهای که طعم باخت را در میانمدت و بلندمدت در حوزههای اقتصادی و سیاسی نیز خواهد چشید. شاید در چارچوب گفتمان بدیع روابط بینالملل بهتر باشد اقتصاد را در صدر تحلیل خود از وقایع غزه قرار دهیم، هر چند که دو طرف نزاع تلاش کرده باشند امنیت را به جای اقتصاد بگذارند. «دنیای اقتصاد» نیز در پرونده پیشرو چنین کرده و جنگ غزه را از زاویه تبعات و پیامدهای اقتصادی آن برای طرفین نزاع و همچنین منطقه خاورمیانه مورد بررسی قرار داده است.
ارسال نظر