تحلیل نوبلیست ۲۰۱۳ از ریشههای نوسان قیمتی «شدید» سهام
۱۲ محور تحلیل «رابرت شیلر» از فراز و فرود قیمت سهام در آمریکا بر مبنای «مالیه رفتاری»، میتواند بخشی از «نوسانات شدید»
قیمت سهام در بسیاری از کشورها را تبیین کند
حسین صبوری کارخانه * اصطلاح «حباب» در علم مالی بهطور کلی به وضعیتی اشاره دارد که قیمت یک دارایی با اختلاف قابل توجهی از قیمت و ارزش بنیادین آن دارایی بالاتر باشد. در طول دوره یک حباب، قیمتها برای یک دارایی مالی یا یک گروه از داراییهای مالی به صورت قابل توجهی متورم میشود و در نتیجه، رابطه اندکی بین ارزش ذاتی آن گروه از داراییها با قیمت آنها در بازار وجود دارد. اصطلاحاتی از قبیل «حباب قیمت دارایی»، «حباب مالی» یا «حباب سفته بازی» همگی به جای حباب قیمتی مورد استفاده قرار میگیرند و اختصارا نیز «حباب» نامیده میشود.
اصلیترین مشخصه حباب، وجود بیاعتقادی و بیاعتنایی شدید در بین اکثر مشارکتکنندگان در بازار در طول مرحله ایجاد حباب است. باید توجه داشت تشخیص اینکه چه موقع مشارکتکنندگان در بازار روشهای منطقی و قاعدهمند ارزشگذاری سهام شرکتها را کنار گذاشته و دچار رفتارهای سوداگرانه میشوند، کار مشکل و پیچیدهای است. همچنین، تجربه گذشته نشان میدهد معمولا حبابها زمانی شناسایی شدهاند که ترکیده باشند.
در اکثر موارد، حبابهای قیمتی معمولا همراه با سقوط شدید قیمت اوراق بهادار بوده است. بهعلاوه، میزان خسارت ناشی از ترکیدن یک حباب بستگی به میزان گرفتاری هر یک از بخشهای اقتصاد و همچنین میزان گستردگی مشارکت در بازارها دارد. برای مثال، ترکیدن حباب دهه ۱۹۸۰ در ژاپن منجر شد تا دوره رکود طولانی اقتصاد این کشور را در بر بگیرد. اما بهدلیل اینکه سفتهبازی تا بخش عمدهای محدود به مرزهای کشور ژاپن شده بود، این ترکیدن حباب منجر به گسترش این بحران به خارج از مرزهای این کشور نشد. از طرف دیگر، ترکیدن حباب قیمت بازار در ایالات متحده آمریکا طی سال ۲۰۰۸ منجر شد که اقتصاد جهان به شدت صدمه ببیند زیرا که اغلب بانکها و نهادهای مالی در آمریکا و اروپا صدها میلیارد دلار وامهای رهنی با پشتوانه اوراق رهنی را نزد خودشان نگه داشته بودند. در هفته اول ژانویه ۲۰۰۹ بیش از ۱۲ موسسه مالی بزرگ در جهان حدود نیمی از ارزششان را از دست دادند. همچنین کساد اقتصادی بهوجود آمده موجب شد تا برخی دیگر از کسب و کارها در صنایع گوناگون یا به سمت ورشکستگی بروند یا بهدنبال منابع مالی جهت فرار از این وضعیت باشند.
تحلیل «رابرت شیلر» از «حباب» بازارهای مالی
در نوشتار حاضر تلاش میشود تا بهمنظور ارائه تصویر روشنی از دلایل و چگونگی ایجاد حباب در بازار سهام، نظرات رابرت شیلر، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۳ در خصوص عوامل ایجاد حباب که در کتابی با عنوان شادمانی نامعقول
«Irrational Exuberance» و با تاکید بر حباب بازار سهام آمریکا در دهه ۱۹۹۰ و حباب بازار مسکن و سهام این کشور در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ توسط وی به رشته تحریر درآمده است ویرایش نخست این کتاب در سال ۲۰۰۰ منتشر شده است) مورد بررسی قرار گیرد.
بخش قابل توجهی از مطالب ارائه شده در این کتاب در گستره دانش مالی رفتاری و اقتصاد رفتاری قرار میگیرد. «مالیه رفتاری» نیز به عنوان شاخهای از تحلیلهای تکنیکال دستهبندی میشود. هماکنون، این کتاب به عنوان یکی از منابع امتحانی آزمون
(CMT(Chartered Market Technician- بهحساب میآید. دانش مالی رفتاری تلاشی برای فهم رفتار سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی در زمانهایی است که در بازار سهام، اوراق قرضه، مسکن و سایر اوراق بهادار سرمایهگذاری میکنند. چه چیزی افراد را به خرید یا فروش اوراق بهادار ترغیب میکند؟ سرمایهگذاران بر چه اساسی ریسک یا ضررهای خود را میپذیرند؟ حبابهای سفتهبازی به چه دلیل ایجاد میشوند و از بین میروند؟ رابرت شیلر در کتاب خود به دنبال پاسخگویی به این سوالات، با تمرکز بر بازار سهام آمریکا و وضعیت آن در اواخر دهه ۱۹۹۰ است.
شیلر در این کتاب پس از ارائه فصل نخستین در خصوص روند تاریخی نسبت قیمت به درآمد در بازار سهام آمریکا و حبابهای تاریخی در این بازار، در فصول بعدی به موضوع عوامل تشکیلدهنده حباب در بازار سهام میپردازد. شیلر این عوامل را به ۱۲ عامل اساسی تقسیم مینماید و اشاره میکند که در کنار عوامل بنیادین افزایش قیمت سهام (رشد درآمد یا کاهش هزینه شرکتها) عواملی مهم همچون عوامل فرهنگی، روانشناختی، جمعیت شناختی و... وجود دارند که در پشت پرده تمام جریانات ایجاد حباب در بازارهای دارایی قرار دارند.
شیلر با معرفی و تکیه بر همین عوامل بود که توانست در سال ۲۰۰۰ تشکیل و ریزش حباب در بازار سهام آمریکا را به خوبی پیشبینی کند. همچنین در ویرایش دوم کتاب خود که در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد، با افزودن فصلی در خصوص حباب بازار مسکن به نسخه اولیه این کتاب، به درستی ایجاد حباب در این بازار و بازار سهام و ریزش آن در اواخر سال ۲۰۰۷ را پیشبینی کرد. این کتاب که کتابی بسیار مفید در زمینه چگونگی تشکیل و ریزش حبابها در بازارهای سهام و دارایی است، یکی از معتبرترین و مهمترین کتابها در این حوزه به شمار میرود که بهزودی نیز ترجمه این کتاب به بازار عرضه خواهد شد.
شیلر در این کتاب به خوبی نشان میدهد که در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵، ارزشگذاریهای انجام شده با استفاده از نسبت قیمت به درآمد در مقایسه با دیگر دورههای رونق بازار سهام آمریکا در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۲۹ و ۱۹۶۶ بسیار بالاتر بوده است. در واقع، شیلر تلاش کرده تا یکسری از عواملی را که به ایجاد و افزایش جو سفتهبازی در بازارهای سهام و مسکن کمک میکنند، شناسایی و معرفی نماید. بر این اساس نیز، ۱۲ عامل کلان را که به عنوان عوامل اصلی محرک رونق بازار سهام و مسکن در سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ و ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ موثر بودهاند معرفی میکند. همچنین، چرایی انتخاب این عوامل به همراه مکانیزم اثرگذاری هر یک از این عوامل بر جو سفتهبازی و رونق بازارهای سهام و مسکن به صورت مفصل مورد بررسی قرار میگیرد. تاثیر متغیرهای روانشناختی و فرهنگی بر مشارکت هرچه بیشتر مردم در بازار سهام و ایجاد جو شادمانی نامعقول در بازارها، روشهای جلوگیری و کاهش اثرات چنین رفتارهای غیرعقلانی در بازارهای مالی، از دیگرموضوعات ارائه شده در این کتاب است. همانطور که در نمودار زیر نشان داده شده است، رابرت شیلر در زمان انتشار دو ویرایش اول و دوم کتاب خود، تحلیلی
درست از ایجاد حباب و پیشبینی ریزش آن داشته است. نام کتاب نیز از نطق معروف آلن گرینسپن رئیس سابق فدرال رزرو آمریکا در خصوص وضعیت بازار سهام این کشور در سال ۱۹۹۶ اقتباس شده است. آلن گرینسپن در نطق مورخ ۵ دسامبر سال ۱۹۹۶ و در بحبوحه حباب بازار سهام آمریکا (معروف به حباب داتکامها یا همان شرکتهای اینترنتی) چنین گفت: «واضح است که تداوم کنونی نرخ تورم پایین اشاره به وجود عدم اطمینان اندک نسبت به وضعیت آتی (ریسک اندک) و پایینتر بودن رقم صرف ریسک نیز نشان از لزوم ارزشگذاری هرچه بیشتر شرکتها و در نتیجه قیمتهای بالاتر برای سهام و دیگر طبقه داراییها دارد. این موضوع را میتوان از رابطه تاریخی معکوس بین نسبت قیمت به درآمد در بازار سهام و نرخ تورم به خوبی مشاهده نمود. اما اکنون سوال این است که چطور میتوان از وجود جو «شادمانی و افراط نامعقول» در بازار سهام که میتواند اثرات مخرب و غیرمنتظره همانند آنچه در ژاپن طی دهه گذشته اتفاق افتاد، آگاه شد و با آن مقابله کرد؟»
شیلر در بررسیهای نخستین فصل کتاب خود (ویرایش سال ۲۰۰۰) به این نتیجه میرسد که میزان افزایش نسبتهای قیمت به درآمد در بازار سهام آمریکا در سال ۱۹۹۹ به بالاترین سطح تاریخی خود رسیده بود، بهطوری که این میزان به هیچ وجه در طول سه حباب اصلی بازار سهام آمریکا در سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۲۹ و ۱۹۰۱ نیز مشاهده نشده است. در نمودار شماره یک، وضعیت نسبت قیمت به درآمد در بازار سهام آمریکا برای سالهای ۱۸۸۰ تا ۲۰۰۰ نشان داده شده است. همانطور که ملاحظه میگردد، این نسبت در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۴۰ واحد رسیده بود و این در حالی بود که بالاترین سطح تاریخی این نسبت تا قبل از سال ۲۰۰۰ معادل ۳۳ واحد و آن هم در سال ۱۹۲۹ بوده است.
۱۲ عامل ساختاری ایجادکننده «حباب سفتهبازی» در آمریکا
همانطور که اشاره شد، شیلر در این کتاب، ۱۲ عامل ساختاری را که موجب افزایش قیمت سهام در بازار سهام آمریکا از سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ شده بود، معرفی میکند. عواملی که او به عنوان عوامل ساختاری ایجادکننده حباب در بازارهای دارایی (و بهخصوص سهام) معرفی میکند، به شرح زیر هستند:
۱- گسترش بازار آزاد و تقویت جامعه مدنی
شیلر بر این باور است که گسترش نظام سرمایهداری و تقویت جامعه مدنی یکی از عوامل تقویتکننده و ترغیبکننده سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در بازار سهام است. او بر این باور است که دهه ۱۹۹۰، جوامعی که تا قبل از این در بلوک شرق و تحت عنوان جوامع و کشورهای کمونیستی دستهبندی میشدند از سال ۱۹۹۱ با فروریزی دیوار برلین، به سمت نظام سرمایهداری سوق یافتند. روسیه و چین دو کشور مهم از بین تمامی این کشورها بودند که ید طولانی در برقراری نظام کمونیستی داشتند. بر همین اساس نیز کوچکسازی شرکتها و کاهش اتحادیههای کارگری موجب ترغیب مردم به این موضوع شد که اکنون دیگر سرنوشتشان در دست خودشان است و روح کارآفرینی را پایه ریزی کردند. شرکتها نیز بهتدریج میزان حقوق و مزایای کارکنان خود رابه عملکرد کارکنان و جبران آن از طریق گزینههای مختلف دارایی علیالخصوص سهام گره زده بودند.
۲- تغییرات سیاسی و فرهنگی
عوامل سیاسی و فرهنگی یکی دیگر از عوامل ساختاری بودند که در جهت موافق موفقیت کسبوکارها در حال تغییر بودند. طی سالیان سال افزایش ارزشهای ماتریالیستی رو به گسترش بوده است. بنا بر نظر وی، مردم در دهه ۱۹۹۰ پول را به عنوان عاملی مهم در موفقیتهایشان میدیدند و این در حالی است که این اهمیت در دهه ۱۹۷۰ بسیار کمرنگتر بود، نگاه جامعه نسبت به کارآفرینان موفق و صاحبان موفق کسبوکارها در مقایسه با دانشمندان به شدت مثبتتر و بهتر شده بود. در سال ۱۹۹۵ کنگره آمریکا که در دست جمهوری خواهان بود اقدام به کاهش مالیات بر بازده سرمایه در سال ۱۹۹۷ نمود. خیلی زود نیز کاهشهای بعدی در این نرخ مالیات اعلام شد. این کاهش نرخ مالیات و انتظار کاهش هرچه بیشتر آن در ماههای آتی خود عاملی بسیار قدرتمند در جهت خرید سهام بود.
۳- تغییرات تکنولوژیک مخصوصا در IT
این عامل موجب ایجاد دوران جدیدی در تاریخ بشر شد. زمانی که برای اولین بار در اوایل دهه ۱۹۸۰ اولین تلفنهای همراه معرفی شدند، هنوز بازار پررونق سهام آمریکا قدمهای نخستین خود را میپیمود. اینترنت در اواسط دهه ۱۹۹۰ ظهور کرد و طی پنج سال بعد رشد خیرهکنندهای داشت. سرمایهگذاران نیز این انقلاب تکنولوژیک به وجود آمده را بهعنوان دلیلی برای تغییر همه چیز و افزایش ارزش سهام شرکتها و در نتیجه آن افزایش ارزش بازار سهام آمریکا میدانستند.
۴- سیاستهای پولی
یکی دیگر از عوامل ترغیبکننده این حبابهای سفتهبازی است. سیاستهای پولی بانک مرکزی آمریکا موجب خارج شدن موضوع و فاکتور ریسک از مرکز محاسبات سرمایهگذاران شده بود. به تعبیری دیگر، فدرال رزرو آمریکا از هیچ اقدام عاجلی برای ترغیب رونق به وجود آمده در بازار سهام طی سالهای ۱۹۹۹-۱۹۹۵ فروگذاری نکرد و نرخهای بهره تا سال ۱۹۹۹ به هیچ وجه افزایش نیافت.
۵- اثر نسل رونق زاد و ولد
پس از اتمام جنگ جهانی دوم شاهد افزایش قابل توجه نرخ زادوولد در سراسر اروپا و آمریکا بودیم، نتیجه اینکه اکثر نوزادان متولد شده پس از جنگ جهانی دوم، در دهه ۱۹۹۰ در سنین بین ۵۵-۳۵ سال قرار داشتند. با این وجود، شیلر با استفاده از دادههای تاریخی نشان میدهد که همبستگی بین رونق زاد و ولد و رونق بازار سهام وجود ندارد. در حقیقت، شیلر بر این باور است که رونق زاد و ولد همزمان با عرضه اینترنت و افزایش دسترسی هرچه بیشتر مردم به این شبکه جهانی، عاملی در جهت متورم کردن بازار سهام بوده است.
۶- تغییر محسوس حوزه کاری رسانههای اقتصادی در دهه ۱۹۹۰
این فاکتور بدون شک عاملی مهم در جذابیت هرچه بیشتر بازار سهام و مشارکت هرچه بیشتر مردم در آن بوده است. روزنامهها و رسانهها بهمنظور جذب هرچه بیشتر خوانندگان، تصویر خوشنمایی از بازار به مردم نشان میدادند.
این رسانهها اقدام به ایجاد شبکهها و صفحات اختصاصی بازار سهام و بازارهای مالی نمودند که اخبار بازار را به صورت دقیقه به دقیقه در اختیار شنوندگان و خوانندگان خود قرار میدادند. اخبار ناخوشایند و بد جای خود را به اخبار خوب داد. این نمایش خوب از جانب رسانهها خود موجب تبلیغ هرچه بیشتر و قانع کردن مردم به سرمایهگذاری در بازار سهام شد. این رسانهها یک بار دیگر در سال ۲۰۰۵ موجب ترغیب مردم به سرمایهگذاری در بازار مستغلات آمریکا شدند.
۷- پیشبینی خوشبینانهتر از واقع تحلیلگران
شیلر بر این باور است خوشبینانهتر شدن پیشبینیهای تحلیلگران و از حد خارج شدن آن در اواخر دهه ۱۹۹۰ یکی از دلایل مهم افزایش قیمتها و ایجاد حباب در بازار سهام آمریکا بود. بنا بر آمار منتشر شده در سال ۱۹۸۹ سهم تعداد توصیههای به فروش نسبت به توصیه خرید تنها ۱/۹ درصد و در سال ۱۹۹۹ به یک درصد رسیده بود. تحلیلگران عمدتا نسبت به توصیه به فروش سهام دودل شده بودند؛ چرا که منافع تحلیلگران با منافع بانکهای سرمایهگذاری و شرکتها گره خورده بود. شرکتها با شیوههای ممکن تحلیلگران را ترغیب به عدم توصیه به فروش سهام شرکت خود میکردند. گاهی اوقات این منافع زمانی که عرضه و تعهد پذیرهنویسی سهام یا اوراق قرضه یک شرکت توسط بانکهای سرمایهگذاری باید انجام میشد، منافع کارشناسان این بانکهای سرمایهگذاری در راستای عدم توصیه به فروش سهام شرکتهای مزبور بود.
ادامه در صفحه ۲۹
ادامه از صفحه ۲۸
این جو در این دوره به شدت بر فضای کارشناسی سیطره یافته بود. همچنین یکی دیگر از دلایل عدم علاقه کارشناسان و تحلیلگران به توصیه به فروش سهام شرکتها، عدم دسترسی به اطلاعات این شرکتها در صورت توصیه به فروش سهام آنها بود.
۸- رشد خیرهکننده صندوقهای بازنشستگی مشارکتمحور
از دیگر عوامل تاثیرگذار بر افزایش شاخص بازار سهام و در نتیجه آن حباب در بازار سهام آمریکا این عامل به حساب میآید. کاهش در اتحادیههای کارگری و همچنین کاهش تعداد شرکتهای صنعتی بزرگ (غولهای خودروسازی و...) خود عاملی قوی در جهت ایجاد چنین صندوقهایی بود. همچنین تمایل هرچه بیشتر مردم به عدم دریافت سود ثابت و تمایل به مشارکت در کنترل و مدیریت منابع مالی پرداخت شده به صندوقهای بازنشستگی خود یکی دیگر از عوامل تشکیل و افزایش صندوقهای بازنشستگی مشارکتمحور بود. این صندوقهای مشارکتمحور در مقایسه با صندوقهای بازنشستگی با سود و درآمد ثابت دارای حق انتخاب بیشتر و افزایش هرچه بیشتر سهم سهام در داراییهای صندوق بودند و بنابراین این موضوع خود را در افزایش هرچه بیشتر سهم سهام در ترکیب داراییهای این صندوقها نشان داد.
۹- افزایش قابل توجه صندوقهای سرمایهگذاری مشترک (Mutual Fund)
از سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۸، تعداد صندوقهای سرمایهگذاری مشترک با روندی بیسابقه از ۳۴۰ صندوق به ۳۵۱۳ صندوق افزایش یافت. به تعبیر دیگر، اکنون تعداد صندوقهای ایجادشده از فهرست شرکتهای موجود در بازار بورس نیویورک نیز بیشتر شده بود. صندوقهای سرمایهگذاری مشترک کم کم به جزو ثابتی از سیاست مدیریت سرمایهگذاری در صندوقهای بازنشستگی (۴۰۱(k)) مبدل شده بود. با انتقال منابع مالی صندوقهای بازنشستگی به صندوقهای سرمایهگذاری مشترک اکنون دیگر سرمایهگذاران حقیقی فرصت را برای سرمایهگذاری در بازار سهام غنیمت شمردند و این خود عامل مهمی دیگر در جهت ایجاد حباب در بازار سهام شد.
۱۰- اثر تورم باثبات و ناچیز بر ایجاد توهم ثروت و کامیابی
پس از تجربه تورم شتابان دهه ۱۹۷۰، نرخ تورم در آمریکا از سال ۱۹۸۲ روند باثباتی را دنبال کرده بود. مطالعات شیلر در این زمینه نشان میدهد که مردم عادی، تورم را به عنوان شاخص نشاندهنده سطح موفقیت اقتصادی و رفاه اجتماعی میدانند. چنین درکی از شاخص مهمی چون تورم، خود عاملی مهم در جهت تقویت انتظارات مثبت برای اقتصاد و در نتیجه آن بازار سهام در آمریکا بوده است.
۱۱- افزایش قابل توجه حجم مبادلات بازار سهام
این عامل نیز خود عاملی دیگر در جهت ایجاد حباب در بازار سهام آمریکا به شمار میآید. افزایش بازدهی در بازار سهام در مقایسه با سایر بازارها در کنار کاهش شدید کارمزدهای معاملاتی عاملی مهم در جهت افزایش قابل توجه حجم معاملات در این بازار بود. افزایش قابل توجه حجم معاملات برخط نیز معاملات کوتاهمدت و همچنین فرصت شناسایی سودهای قابل توجه در مدت زمانی اندک را تسهیل کرد که این خود نیز عاملی دیگر در جهت افزایش حجم معاملات شد.
۱۲- افزایش میل مردم به قماربازی و سفتهبازیها
همزمان با قانونی اعلام شدن قماربازی و شرطبندیهای تجاری توسط دولت آمریکا، میزان ریسکپذیری و تمایل به سفتهبازی در بین آحاد مردم رو به افزایش نهاده بود. بازیکنان پوکر به ستارگان مبدل شده بودند و جوایز سهمگین لاتاریها روبه افزایش بود. برخط شدن شرطبندیها دیگر رخداد مهم در این حوزه بود که موجب افزایش سطح ریسکپذیری در بین آحاد مردم شده بود.
مکانیزم توسعه و بسط عوامل ۱۲گانه
عوامل ساختاری که در سطور پیشین فهرست مختصری از آنها ارائه شد، به عنوان تنها عوامل ایجادکننده حباب در بازار داراییها بهحساب نمیآیند و عوامل دیگری در این میان نقش دارند. اما یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در این زمینه، مکانیزم بسط و توسعه و تشدید اثرات این عوامل بر بازار سهام است که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد.
در خصوص بازار سهام آمریکا و وضعیت آن در دهه ۱۹۹۰ تغییری اساسی در تمایل سرمایهگذاران به سمت سهام ایجاد شده بود. از اواخر دهه ۱۹۹۰، گزینه سهام به عنوان یک گزینه سرمایهگذاری بلندمدتی اطلاق میشد که کم ریسک با بازدهی مناسب و مطمئن است. جرمی سگال در سال ۱۹۹۴ کتابی با عنوان «سهمهایی برای بلندمدت» منتشر کرد. ویرایشهای دوم تا چهارم این کتاب نیز در طول سالهای ۱۹۹۸، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷ مجددا منتشر شد.
اما نگاهی به عملکرد بازار سهام آمریکا نشان میدهد که اگر کسی در آن روزها (مثلا سال ۲۰۰۰) پول خود را در بازار سهام (بهعنوان نمونه شاخص S&P۵۰۰) سرمایهگذاری میکرد، در سال ۲۰۱۱ بازدهی سرمایهگذاری وی منفی میشد. در سال ۲۰۱۱ سطح شاخص S&P۵۰۰ در مقایسه با سطح این شاخص در سال ۲۰۰۰ یعنی زمان اوج آن (۱۵۵۰ واحد) کمتر شده بود.
همانطور که از جملات بالا استنباط میشود، شیلر بر این اعتقاد است که توجه عمومی به بازار سهام در دهه ۱۹۹۰ به سطوح جدیدی رسیده بود. افزایش در سطح اعتماد عمومی موجب سرازیر شدن جریان پولی به سمت بازار سهام شد. رسانهها نیز در این بین با پوشش گسترده این تغییرات، بذر رونق هرچه بیشتر را میکاشتند.
افزایش مداوم در قیمتهای سهام زمینه تداوم و حفظ توجه عموم به سهام را فراهم کرده بود. مادامی که رسانهها از افزایش در بازار سهام سخن میگفتند، پولهای جدید و تازه راه خود را به سمت بازار سهام باز میکردند و قیمتها را هرچه بیشتر افزایش میدادند. قیمتهای بالاتر سهام منجر به انتشار اخبار بیشتر و انتشار اخبار بیشتر منجر به افزایش هرچه بیشتر سرمایهگذاری در بازار سهام شده بود. این توجه و تمایل به سرمایهگذاری در بازار سهام خود عاملی در جهت افزایش هرچه بیشتر قیمتها بود. مردم خود با عملکرد و درک خودشان تخم هیجانی کردن و تمایل هرچه بیشتر به سرمایهگذاری بیشتر در بازار سهام را کاشته و این حلقه همینطور ادامه مییابد.
نقش رسانهها و عوامل فرهنگی در زمینه بسط و توسعه اثرات عوامل ۱۲ گانه حبابهای سفتهبازی نقشی پررنگ و قابل توجه است. روزنامهها، شبکههای تلویزیونی، رادیو و رسانههای اینترنتی با یکدیگر بر سر جلب توجه مردم رقابت میکنند. داستانهای احساسی و مهیج با صدای نیشدار به نظر جذابتر از تحلیلهای خاکستری با اعداد و ارقام واقعی است. جدای از بیاعتنایی به جزئیات خبر، رسانههای خبری همیشه دلایل منطقی مشخصی برای بالا رفتن شاخص بازار سهام جور میکنند. رسانهها همیشه وقایع خبری یا بهانههای مختلفی برای توجیه حرکت بازار سهام جفت و جور میکنند هرچند این دلایل بویی از واقعیت نیز نداشته باشند.
شیلر بر این باور است که خبرهای منتشر شده از تغییرات قیمتی در بازار سهام، خود بر رفتار سرمایهگذاران تاثیرگذار است. در مطالعهای که توسط رابرت شیلر در این رابطه انجام شده است، بعد از ریزش بازار سهام در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷، شیلر تمام وقایع خبری را که به نظر موثر در این موضع بودند جمعآوری کرد. خبرهایی که در ۱۴ اکتبر همین سال در خصوص کاهش قیمتها بود نیز جزء این فهرست بود. در حقیقت در آن زمان، این تنها خبر مهم و بزرگ در مورد کاهش شاخص صنعتی داوجونز بود. تعجببرانگیزتر اینکه، تمامی داستانهای مرتبط با کاهشهای قیمتی گذشته در بازار سهام در دل دیگر وقایع مهم گم شده بودند.
این خلاصهای از تحلیل نوبلیست ۲۰۱۳ از فراز و فرود بازار سهام آمریکا بود. اینکه این چارچوب تحلیلی تا چه حد در مورد کشورهای دیگر مصداق دارد، بحثی جداگانه را میطلبد!
* کارشناس بازار سرمایه
(hosseinsaburi@yahoo.com)
ارسال نظر