یادداشت
جای خالی زنان بر صندلی مدیریتهای کلیدی بانکها
بهرغم حضور نسبتا گستردهای که در دو-سه دهه اخیر زنان تحصیلکرده ما در عرصههای مختلف مدیریتی پیدا کردهاند، قراین موجود نشان میدهد که هنوز پارهای موانع ساختاری جامانده از پارهای تفکرات سنتی، بر سر راه بروز استعدادهای بالقوه این گروه از بانوان جامعه برای تصدی مسوولیتهای کلیدی و حساس مدیریتی در نظام بانکی و دیگر نهادهای پولی و مالی کشور وجود دارد.
غلامرضا کیامهر
بهرغم حضور نسبتا گستردهای که در دو-سه دهه اخیر زنان تحصیلکرده ما در عرصههای مختلف مدیریتی پیدا کردهاند، قراین موجود نشان میدهد که هنوز پارهای موانع ساختاری جامانده از پارهای تفکرات سنتی، بر سر راه بروز استعدادهای بالقوه این گروه از بانوان جامعه برای تصدی مسوولیتهای کلیدی و حساس مدیریتی در نظام بانکی و دیگر نهادهای پولی و مالی کشور وجود دارد. خود این واقعیت که با وجود تعداد قابل ملاحظه زنان دارای تحصیلات عالی در رشتههای اقتصادی، مالی و بازرگانی، تاکنون یک زن ایرانی بر صندلی مدیریت عامل یا ریاست هیاتمدیره یک بانک دولتی یا خصوصی تکیه نزده است، بهترین گواه بر نادیده انگاشتن استعداد و توانمند کردن زنان جامعه برای تصدی این قبیل مسوولیتهای حساس است و این در حالی است که امروزه درصد بالایی از نیروهای شاغل در بانکهای ما را چه در شعب و چه در تشکیلات ستادی بانکها، زنان تشکیل میدهند و گزافه نیست، اگر گفته شود در هر یک از عرصههای بانکی که زنان حضور چشمگیرتری دارند، دقت و سرعت عمل آنها در انجام امور موجبات جلب رضایت هر چه بیشتر مراجعان را فراهم کرده و در عین حال فضای کمتنشتر و احترامآمیز بیشتری بر محیطهای کاری حاکم کرده است. گرچه طرح این نکته به هیچ وجه نافی زحمات و تلاشهای مردان شاغل در نظام بانکی ما نیست، اما این واقعیتی است که هر کس در صحت آن تردید داشته باشد، میتواند همچون صاحب این قلم با صرف اندکی وقت و انجام مقداری مطالعات میدانی به آن دست پیدا کند.
شاید بخشی از علت وجود چنین وضعیتی در تشکیلات نظام بانکی و یا در دیگر سازمانها و موسسات خدماتی، ناشی از خصیصه ذاتی و غریزی زن ایرانی است که در مقام همسری و مادری هم معمولا بیش از اغلب مادران احساس تعهد و مسوولیت میکند و سخاوتمندی بیشتری در راه گرهگشایی از مشکلات و انجام وظیفه از خود بروز میدهند.
قبول داریم که در حال حاضر درصدی از مدیران میانی یا روسای شعب بانکهای ما را زنان تشکیل میدهند که صاحب این قلم یک نمونه برجسته از این قبیل بانوان شایسته در حوزه مدیریت نظام بانکی را که ریاست یکی از شعب بزرگ و پرمشتری یکی از بانکهای دولتی را برعهده دارد، در یک از یادداشتهای خود که چند ماه پیش در همین صفحه بانک و بیمه دنیایاقتصاد به چاپ رساند، با ذکر نام به خوانندگان معرفی کرد و تلاش و جد و جهد وی را در اداره امور آن شعبه و راهاندازی کار مشتریان مورد تقدیر و ستایش قرار داد. به احتمال قریب به یقین نمونههای زیادی از این قبیل بانوان تحصیلکرده و توانمند که شایستگی تصدی مسوولیتهای بزرگی را در تشکیلات بانکی ما دارند، میتوان سراع گرفت که متاسفانه به دلیل وجود همان تفکرات سنتی و موانع ساختاری حاکم بر نظام بانکی تاکنون به قدر کافی فرصت ابراز وجود به این قبیل زنان توانمند و شایسته داده نشده است.
قصد و منظور نویسنده از طرح این موضوع، اصلا ربطی به مقوله برابری حقوق زن و مرد که متاسفانه به صورت خام و ناشیانهای در تریبونهای مختلف به میان کشیده میشود و در واقع مصداق همان دفاع بد از یک پدیده خوب محسوب میشود، ندارد؛ چون سپردن مسوولیتهای حساس و سنگین مدیریتی به افراد را باید صرفا در حوزه شایستهسالاری و بدون توجه به مرزبندیهای جنسیتی مورد توجه و ارزیابی قرارداد و دقیقا به همین دلیل است که صاحب این قلم معتقد است زنانی که از تحصیلات عالی و صلاحیت و شایستگی لازم برخوردارند، باید از حقوق برابر با مردان برای نشستن بر صندلی مدیریتهایی به مراتب بالاتر از آنچه که در حال حاضر مشاهده میکنیم، برخوردار شوند.
این که ریاست چند شعبه از هزاران شعبه بانکهای دولتی یا خصوصی یا مدیریت روابط عمومی یا چند واحد ستادی در تشکیلات گسترده بانکها به تعداد انگشتشماری از بانوان شاغل در بانکها سپرده شود، هدف شایستهسالاری در حوزههای کلیدی و حساس مدیریتی بانکهای ما را محقق نخواهد ساخت.
مدیران ارشد نظام بانکی ما باید این واقعیت را بپذیرند که یکی از عوامل تعیین کننده در اصلاح ساختار نظام بانکی کشور اجرای دقیق اصل شایسته سالاری در انتخاب مدیران بدون کمترین توجه به مرزبندیهای سنتی جنسیتی است.
kiamehr@hotmait.com
ارسال نظر