دو هدف تاکتیکی ترامپ

داوری دو طرف از رفتار طرف دیگر تحت‌تاثیر تصویرهایی که در ذهن هریک از دو طرف شکل گرفته است صورت می‌گیرد، مفاهیمی چون امنیت، صلح، تروریسم، نظم بین‌المللی، حقوق بشر، پایبندی به اخلاق و تعهدات با تصویرهای متفاوتی که هریک از دو طرف در ذهن خود می‌سازد، تعریف شده و قابل‌انطباق بر یک تصویر واحد مشترک نیست. از این‌رو چگونگی تعامل این دو کشور که تصویرهای منفی و تاریک از یکدیگر در ذهن دارند معمولا با واسطه رویدادها و علایق کشورهای دیگر صورت می‌گیرد. حضور کشورهایی چون چین، فدراسیون روسیه و اتحادیه اروپا، امکان تعامل بین ایران و آمریکا را در موضوع خاص فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران فراهم کرد.

ادامه مسیر در جاده برجام نیز بستگی به چگونگی حضور و مشارکت بازیگرانی دارد که قادر هستند نقش پل را در مناسبات بین دو کشور ایفا کنند. در قضیه سفارت آمریکا، دولت الجزایر این وظیفه را برعهده گرفت و بیانیه الجزایر پایه‌گذار طولانی‌ترین مناسبات حقوقی بین ایران و ایالات متحده آمریکا شد. شاید کمتر کسی تصور می‌کرد که دیوان داوری ایران و ایالات متحده آمریکا به مدت بیش از ۳۵ سال نقش‌های سیاسی ناشی از گروگان‌گیری را در مسیر حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات مدیریت کند، تجربه همکاری حقوقی طولانی‌مدت ایران و آمریکا در قالب دیوان داوری امکان شناخت بهتر دو کشور از یکدیگر را فراهم آورده است. هرچند که دیوان داوری یک نهاد حقوقی است با این وجود تحت‌تاثیر بیانیه سیاسی الجزایر و حضور پررنگ نمایندگان دو کشور در مدیریت مالی، اجرایی و سیاسی دیوان داوری امکان برقراری نوعی مناسبات دیپلماتیک در سطح محدود را فراهم کرده است. دو کشور تجارب دیگری را نیز در کارنامه مناسبات پرتنش خود کسب کرده‌اند.

رویدادهای عراق،‌افغانستان، سوریه، ضرورت همکاری را به دو کشور دیکته کرده است. دو کشور در پیگیری سیاست‌های واقع‌گرایانه در حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات تدابیر سنجیده‌ای به‌‌‌کار گرفته‌اند؛ بحران ناشی از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران بر فراز آب‌های خلیج‌فارس توسط نیروی دریایی آمریکا با مراجعه به دیوان بین‌المللی دادگستری و سپس با مصالحه و سازش حل و فصل شد. قضیه سکوهای نفتی نیز از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری حل و فصل شد. موقعیت جهانی آمریکا که در منطقه حضور پررنگی دارد و موقعیت منطقه‌ای ایران که آن را به یک بازیگر تاثیرگذار تبدیل کرده است، الزاماتی از همزیستی و تعامل در عین رقابت و تعارض را به هر دو کشور دیکته کرده است، به‌طوری‌که نوعی از مناسبات همسایگی را به دو طرف تحمیل کرده است (مناسبات ویژه آمریکا با عراق و افغانستان) برای ایجاد امنیت و توسعه پایدار در منطقه‌ای که ایران در آن یکی از بازیگران تاثیرگذار آن است، نیاز به همکاری و تعامل بین دو کشور بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. ارتقای سطح تنش بین دو کشور به ضرر صلح و امنیت بین‌المللی و منافع ملی دو کشور است. برخلاف ادعای دولت ترامپ، تضعیف و نقض برجام، منافع ملی آمریکا را تامین نمی‌کند.

خروج آمریکا از برجام، علاوه بر زیر سوال بردن اعتبار آمریکا و ایجاد شکاف بین اتحادیه اروپا، چین و روسیه از یک‌طرف و ایالات‌متحده آمریکا از طرف دیگر بخشی از سیستم امنیت بین‌المللی را که بر پایه شورای‌امنیت استوار است، دچار آشوب و آشفتگی و اختلاف بین اعضای دائم، این شورا را زمین‌گیر خواهد کرد و وضعیت آنارشیک هرچه بیشتر کشورها را به ماجراجویی‌های خطرناک سوق خواهد داد. قطار اقتصاد جهانی را از ریل خارج خواهد کرد، در چنین شرایطی آمریکا که برای رونق اقتصادی نیازمند ثبات در جهان است، بیشتر متضرر می‌شود. به‌نظر می‌رسد که آمریکا بدون هماهنگی با شرکای سیاسی- اقتصادی خود تهدید خروج از برجام را اجرایی نخواهد کرد. شرکای اروپایی ایالات متحده آمریکا و به‌علاوه چین و روسیه، نه‌تنها هیچ منفعتی از نابودی نظم برجامی نمی‌برند، بلکه منافع اقتصادی آنها در تجارت با ایران نیز به خطر می‌افتد. اروپایی‌ها در فرصت‌های مختلف اعلام کرده‌اند که ایران باید از منافع برجام بهره‌مند شود. بهره‌مندی ایران از منافع برجام از طریق لغو تحریم‌ها و گسترش مناسبات اقتصادی با کشورهای دیگر تامین می‌شود. از ‌آنجا که اتحادیه اروپا بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران محسوب می‌شود، از این‌رو بهره‌مندی ایران از منافع برجام یعنی تامین منافع اقتصادی اروپا در چارچوب ظرفیت‌های برجام، با گسترش هرچه بیشتر مناسبات تجاری خروج آمریکا از برجام، فقط نقض قطعنامه ۲۲۳۱ محسوب نمی‌شود بلکه آمریکا با این اقدام نظم بین‌المللی را به چالش کشیده و منافع استراتژیک خود در همکاری با اروپا، چین و روسیه را به خطر می‌اندازد. به‌نظر نمی‌رسد که خروج آمریکا از برجام هیچ منفعتی برای دولت ترامپ به دنبال داشته باشد. نه‌تنها کوچک‌ترین کمکی به سیاست خارجی آمریکا نمی‌کند بلکه هیچ کمکی به حل مشکلات داخلی دولت ترامپ نیز نمی‌کند. آیا ترامپ حاضر است تنها و تنها برای دلخوشی و جلب رضایت نتانیاهو یک اشتباه تاریخی علیه منافع ملی آمریکا مرتکب شود؟ من این باور را ندارم. حمایت دولت آمریکا از اسرائیل در چارچوب حفظ و حمایت از منافع ملی آمریکا صورت می‌گیرد.

آمریکا دارای نهادها و تاسیسات قدرتمند تصمیم‌سازی است که اجازه خطای بزرگ به ترامپ را نمی‌دهد. در این صورت تهدید اخیر ترامپ به خروج از برجام را چگونه باید درک کرد. هرچند که خروج از برجام منافع ملی آمریکا را تامین نمی‌کند، ولی فعال کردن همه ظرفیت‌های برجام که گسترش مناسبات تجاری ایران و کشورهای اروپایی و چین را فراهم می‌کند نیز به نفع آمریکا نیست؛ چراکه آمریکا در قالب منظومه تحریم‌های خود محدودیت‌های زیادی برای اتباع آمریکا در ورود به بازار ایران ایجاد کرده است. رفع موانع از سر راه فعالیت‌های اقتصادی ایران و اروپا (چین و روسیه و...) به خودی خود زمینه را برای ورود اتباع آمریکایی به بازار ایران فراهم نمی‌کند. آمریکا در ارزیابی‌های خود به این نتیجه  رسیده است که فعال شدن همه ظرفیت‌های برجام منافع اقتصادی اروپا و چین را به ضرر آمریکا تامین می‌کند و ترامپ که به‌شدت به دنبال کسب منافع اقتصادی بیشتر برای آمریکاست از نتایج برجام راضی نیست، بنابراین به دنبال استفاده از فرصت‌ها برای برهم زدن شرایط موجود به ضرر اروپا و چین است. آمریکا با آگاهی کامل نسبت به علایق و سیاست‌های اروپا، چین و روسیه برای حفظ برجام، این را فرصتی برای چانه‌زنی می‌داند. آمریکا با تهدید بر خروج و پافشاری قدرت‌های دیگر، حفظ برجام را یک فرصت برای چانه‌زنی تلقی می‌کند. موضع جدید آمریکا بسیار هوشمندانه است. آمریکا با تهدید به خروج، مسیر چانه‌زنی و سازش با اروپا را باز کرده است. در این سناریو، اروپا باید ایران را وادار به عقب‌نشینی کند تا آمریکا به حضور در برجام رضایت دهد. ولی این تمام ماجرا نیست. در فرآیند چانه‌زنی و سازش، اروپا و آمریکا باید فرمول مناسبی برای رعایت حقوق آمریکا و اختصاص و لحاظ کردن سهم آمریکا از بازار ایران پیدا کنند. آمریکا با هوشمندی یک بازی دو سر برد را طراحی کرده است که «الف، یا اصلاح برجام؛ لحاظ کردن فعالیت‌های موشکی و حرکت به سوی برجام دو و سه (حقوق بشر، تروریسم و سیاست‌های منطقه‌ای ایران) است یا با تهدید به خروج و دفع‌الوقت فضای بین‌المللی را چنان ملتهب کند که نظام پولی و بانکی جهان و فعالان اقتصادی از ترس گرفتار شدن در دام تحریم‌های آمریکا، سیاست صبر و انتظار را پیشه کنند و عملا بازار ایران را از رونق بیندازند و برجام ر ا از ظرفیت‌ها و امتیازات اقتصادی به کلی تهی کنند. این سناریو بدون نقض یا خروج از برجام و پرداختن کوچک‌ترین هزینه‌ای، موجبات فروپاشی برجام را فراهم می‌کند. فروپاشی برجام علاوه بر افزایش مشکلات اقتصادی، فضای روانی جامعه را هم ممکن است تحت‌تاثیر قرار دهد و ایران را که با اقتصادی آفت‌زده، ناکارآمد و آلوده به فساد مزمن دست و پنجه نرم می‌کند، به‌سوی وضعیت‌های دشواری سوق دهد. در این سناریو، هزینه آمریکا تقریبا صفر و هزینه تحمیلی به ایران در صورت عدم آمادگی برای پیشگیری  و مقابله می‌تواند سنگین باشد. چنانچه با فروپاشی برجام ایران فعالیت‌های هسته‌ای قبل از برجام را از سر بگیرد به آمریکا این فرصت را خواهد داد که علاوه بر استفاده مجدد از ظرفیت‌های شورای حکام و شورای امنیت، با متحدان اروپایی خود پیرامون دغدغه‌های مشترکشان (مبارزه با تروریسم، حقوق بشر و صلح و ثبات در جهان و منطقه) به اجماع و توافق استراتژیک برسند و ایران در مسیر دستیابی به اهداف خود دیگر نتواند از شکاف بین‌ آمریکا و اروپا سود ببرد.

به نظر می‌رسد که کارشناسان کاخ سفید در چگونگی استفاده از ظرفیت‌ها برای برجام علیه ایران به جمع‌بندی رسیده‌اند آمریکا هزینه‌ خروج یکجانبه از برجام را نخواهد پرداخت و یکی از دو سناریوی، فروپاشی برجام یا اصلاح آن را تعقیب خواهد کرد که هر دو به ضرر ایران و به نفع آمریکا است. ادامه وضعیت کژدار و مریز کنونی هم به نفع ایران نیست. تحت این شرایط ایران باید خود را برای رویارویی با سناریوی بدتر آماده کند. ایران در طراحی سیاست رویارویی با سناریوهای مختلف آمریکا باید از افتادن در مسیر ریل‌گذاری شده آمریکا که عدم تمرکز روی مسائل داخلی است پرهیز کند. و تمامی توان،‌ امکانات و منابع خود را برای رفع موانع اقتصاد مولد و کار آفرین به‌کار بگیرد.

معضلات اقتصادی ایران که بر بستر فساد گسترده و عمیق و نظام‌مند به تهدید اصلی امنیت ملی تبدیل شده است محصول سیاست‌های نسنجیده تنگ‌نظرانه، پوپولیستی و شعار زده دیروز است و بنابراین تکرار این سیاست‌ها با آداب و آیین‌ و ادبیات جدید راهگشا نیست.

ایران بیش از هر زمان دیگر به یک راهبرد ملی توسعه پایدار نیازمند است. برای طراحی و اجرای این راهبرد ملی که خلاقیت و شجاعت بسیار می‌طلبد باید فضا را برای گفت‌وگوی فراگیر و سازنده ملی فراهم کرد. برای رویارویی با سیاست‌های آمریکا و متحدانشان در آسیب‌رسانی به حاکمیت ملی، هیچ گزینه‌ای جز هموار کردن مسیر همبستگی ملی از طریق مشارکت فعال و مسوولانه ایرانیان در تصمیم‌گیری‌های ملی از طریق گفت‌وگوی فراگیر و سازنده وجود ندارد. به جای پرداخت هزینه سنگین رویارویی با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا، باید آماده پرداخت هزینه رفع موانع گفت‌وگوی فراگیر ملی شد. مشکلات کشور راه‌حل ملی دارد که متکی بر عزم، اراده، همبستگی و مسوولیت‌پذیری تک‌تک ایرانیان است. نهادهای حاکمیتی که مسوولیت سنگینی در ایجاد وضعیت فعلی دارند نمی‌توانند بدون بسیج تمامی منابع و امکانات ملی از جمله فراهم کردن زمینه مشارکت فعال و مسوولانه تک‌تک ایرانیان در طراحی و اجرای سیاست‌های ملی، با قابلیت عبور از بحران فعلی همزمان با سناریوهای مخرب آمریکا و متحدانش از یکسو و مشکلات اقتصادی مقابله کرده و راه به سوی روشنایی و شادابی بگشایند.