این بنیاد به علت زیان‌دهی شرکت، تصمیم به‌فروش آن گرفت. بهبهانیان، حسابدار دربار، توسط مهندس حسین ستوده، از مدیران کارخانه بیک، با علی‌اکبر رفوگران تماس گرفت تا کارخانه را به آنها (که در حوزه تجارت و تولید خودکار تخصص داشتند) واگذار کند. وی کارخانه را به‌صورت نقد و نسیه خرید. در آغاز پدر و برادرش عباس، با خرید به‌شدت مخالف بودند. سرانجام پدرش رضایت داد که علی‌اکبر رفوگران بـه تنهایی کارخانه را بخرد و پس از سودآوری آن را واگذار کند.

فقدان دانش فنی در تولید مداد مرغوب عامل زیان‌دهی شرکت بود. مالک شرکت علی‌اکبر رفوگران بود. او حیدرزاده، مدیر داخلی کارخانه را به‌عنوان مدیرعامل شرکت منصوب کرد. حیدرزاده داماد محمود رضایی (سهامدار عمده مس سرچشمه فولاد اهواز و تراکتورسازی در آن زمان) بود. وی یک ماه به‌کارکنان مرخصی باحقوق داد تا درباره مشکلات راه‌اندازی کارخانه مطالعه کنند.

رفوگران به این نتیجه رسید‌که بدون کمک یک مداد ساز باسابقه خارجی، کاری از پیش نمی‌برد. در آن زمان، مداد سوسمار‌نشان از کارخانه فابرکاستل (در نورنبرگ آلمان) وارد می‌شد و مارک آن بسیار مشهور بود. وی به فکر تولید آن در ایران افتاد؛ از این‌رو به آلمان رفت تا با راضی‌کردن رؤسای فابرکاستل آلمان، امتیاز ساخت آن را بگیرد. نمایندگی انحصاری توزیع مداد در ایران با عمویش حاج محمدباقر تحریریان بود. رفوگران در آنجا توانست اعتماد شرکت مذکور را برای تولید تحت‌لیسانس آن به‌دست آورد. قرار شد مغز مداد را از آنها بخرد و برای تولید مداد مبلغی بابت رویالتی بپردازد. همچنین یک هفته در کارخانه آلمانی ماند، تا در مورد نحوه تولید مداد، مطالعه کند. پس از آن، سرپرست کادر فنی کارخانه در آلمان را با حدود دو‌برابر و نیم حقوقش، (ماهی ۱۰هزار مارک) همراه با خانه و ماشین رایگان به ایران آورد و به مدت دو سال‌استخدام کرد تا شرکتش را راه‌اندازی کند. در سال‌۱۳۷۷ رفوگران با مشارکت شرکت بیک فرانسه کارخانه‌ای برای تولید نوک خودکار بیک در شهرستان فیروزکوه احداث کرد. هدف از ایجاد این کارخانه تامین مواد اولیه مورد‌نیاز و ایجاد زمینه برای صادر‌کردن به کشورهای همجوار بود. تولید خودکار و مداد به‌قدری مرغوب بود که بازار تهران تا مدت‌ها نمی‌دانست کالای خریداری‌شده، ساخت کارخانه رفوگران است. پس از مدتی کارگران ایرانی به‌خوبی امور فنی را فراگرفتند و پس از رفتن کارشناس آلمانی، مداد سوسمار با همان کیفیت ساخت آلمان در ایران تولید می‌شد. مداد سوسمار که در کارخانه رفوگران تولید می‌شد به دلیل مرغوبیت و پایین‌بودن قیمت، همچون خودکار بیک مقام اول فروش را در بازارهای داخلی به‌دست آورد. علی‌اکبر رفوگران، پس از انقلاب این کارخانه را به برادرش، عباس واگذار کرد. سهامداران کارخانه فرزندان عباس (منصور و جواد) و مدیرعامل آن منصور بود؛ تا اینکه یک کارخانه مدادسازی در یزد، نمایندگی مداد سوسمار را به‌دست آورد. او با کارخانه استدلر آلمانی قرارداد بست که بسیار هم موفق بود. رفوگران، سعی کرد فعالیت خود را از عرصه نوشت‌افزار به سایر زمینه‌های تولیدی گسترش دهد؛ از این‌رو در سال‌۱۳۷۵ کارخانه عطر بیک را از فرانسه خریداری کرد. علت این کار آن بود که مخارج گمرکی برای واردات عطر به ایران زیاد بود و کاهش قیمت با تولید آن در ایران امکان‌پذیر می‌شد. همچنین کشور ایران جمعیت جوان زیادی داشت که بسیاری از آنها قدرت خرید عطرهای گران‌قیمت خارجی را نداشتند.

بسیاری از همکاران وی معتقد بودند نمی‌شود چنین چیزی را در ایران تهیه کرد؛ حتی صاحب بیک فرانسه هم فکر می‌کرد این کار در ایران موفقیت‌آمیز نخواهد بود؛ اما رفوگران با کمک خواهر‌زاده‌اش مهندس کاتوزیان موافقت بیک را جلب کرد تا این عطر در ایران تولید شود. او باور داشت می‌تواند این محصول را باکیفیت عطرهای گران‌قیمت خارجی ولی با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید کند. بعد از پیروزی انقلاب اتفاقات تلخی برای این کارخانه رخ‌داد. وی حس پدری را داشت که فرزندش را از دست داده باشد. آن روزها خودکار بیک در ایران حرف اول را می‌زد؛ اما بعدها خودکارهای خارجی جای تولید داخلی را گرفت و کارخانه بیـک بـا تولید کمی به فعالیت خود ادامه داد.

کل ماجرا از زبان ناطق‌نوری رئیس مجلس شورای‌اسلامی پیشین خواندنی است: «برادران تحریریان (علی‌اکبر و جعفر رفوگران) از محترمان تهران، شکایتی به دفتر رهبری داده بودند و ایشان پرونده را [به این جانب]  برای پیگیری دادند و نوشتند خدا کند که این‌گونه که این‌ها (تحریریان) می‌گویند درست نباشد؛ و الا وای بر من، وای بر ما، اگر این درست باشد، اگر این ظلم‌ها در کشور شود، در قیامت چه پاسخی خواهیم داد و خواسته بودند که گزارش اقداماتی که انجام می‌دهید را به من ارائه کنید.

تعزیرات با بچه‌های وزارت اینها را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد‌نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند به‌شدت اذیت کرده‌بودند؛ به‌خصوص وقتی به اینها گفته بودند که می‌خواهیم جلوی کارگرها شما را شلاق بزنیم، شکنجه روحی شده‌بودند و اینها با وجودی که افراد مذهبی و متدینی بودند، تحت‌فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده‌بودند؛ که البته مامورین مانع این کار شدند و آنها خودکشی نکردند.»