مفهوم نصف جهانی در آینه بازآفرینی

بروز چالش‌های محیط زیستی در اصفهآن‌همراه با فرونشست و کمبود آب و آلودگی شدید هوا، تصویر مخابره شده از اصفهان را بسیار متفاوت‌تر ازآنچه درگذشته دیده می‌شد نشان می‌دهد. این تصویر جدید اعتبار اصفهان را دچار چالش تبلیغی در خارج و داخل می‌کند. هرچند اخبار منتشرشده از این ناحیه نیز انگیزه سفرهای مجدد و سرمایه‌گذاری و حتی زندگی برای شهروندان در این نقطه را دچار مشکل کرده است. بی‌توجهی به اماکن تاریخی و نگرانی‌هایی که بابت بقای سی‌وسه‌پل و نقش‌جهان از بابت پروژه‌های عمرانی شهر شنیده می‌شود نیز آینده تاریخی این شهر را به خطر انداخته است.

مسئله نگران‌کننده‌تر بحث جوانان این است. جوانان و نوجوانانی که به‌نوعی اصفهان واقعی را هیچ‌گاه ندیده‌اند. جوانی که متولد میانه دهه هفتادتا به امروز است، هیچ‌گاه جریان جاری دائمی زاینده‌رود را ندیده و زاینده‌رود صرفا رودی فصلی و موقتی برای مسافران نشان داده‌شده است. بااین‌وجود تمایل شهر دوستی و حس تعلق به این رودخانه کاهش‌یافته و نگاه یک شهروند اصفهانی متولد دهه شصت به قبل با نگاه دهه هفتادی‌ها به این‌طرف کاملا متفاوت است. عدم پیوند معنایی با بناهای تاریخی و گذرها و معابرمعروف نیز به این حس عدم تعلق دامن زده است.

در طبیعت اصفهان نیز شاهد چنین برخوردی هستیم، طبیعتی که تنها ناژوان برای آن در سطح شهر باقی‌مانده و آن‌هم در حالت کاملا بی‌تفاوت رهاشده است، هرچند برخی پروژه‌های تفریحی در آن ناحیه را نمی‌توان نادیده گرفت اما طبیعت و طبیعت‌گردی صرفا به یک تله سیژ خلاصه نمی‌شود.

در مباحث فرهنگی و هنری نیز اصفهان سابقه مفصل و دارای مکاتب عمیق در موسیقی و نقاشی و مرمت و معماری بود که حالا گرد فراموشی تاریخی بر قامت آن‌ها نشسته است. تنها رویداد شیخ بهایی و جشنواره کودک و نوجوان که به شکل انجام‌وظیفه برگزار می‌شود، نمی‌تواند نسل جوان را با رویدادها شهری پیوند دهد.

بااین‌وجود اصفهان برای یک دهه هشتادی، صرفا چند خیابان و محله و خانه است که در هر شهر دیگری پیدا می‌شود و برند اصفهان چندان نقش پررنگی در ذهن‌ها ندارد. اگرچه برخی خدمات شهری مانند پاکیزگی شهر، مدرن بودن نسبی شهر و نظم جاری در آن قابل‌مقایسه با دیگر شهرها نیست و امتیازی قابل‌تقدیر برای اصفهان است اما اگر قرار بر مقایسه  فنی و تجهیزاتی و تجملاتی میان شهرها باشد، تهران در داخل و کلان‌شهرهای مطرح در کشورهای منطقه بسیار گزینه‌های بهتری برای زیستن نسبت به این نقطه تلقی می‌شوند. آنچه یک شهروند را در یک نقطه نگه می‌دارد و او را رضایتمند از زندگی در کلان‌شهر می‌کند، فقط امکانات شهری نیست. بلکه حس تعلق به شهر نیز باید در شهروندان بیدار شود. حس تعلقی که باعث می‌شود نگهداری از شهر بر دوش شهرداری نباشد و شهروندان نیز به وظایف شهروندی خود با این تفکر که شهر متعلق به ماست، عمل کنند. توسعه و گسترش اقتصادی و ظاهری شهر و تأسیس پاساژها و مال‌ها و مراکز تفریحی امری بسیار لازم برای ایجاد حس رضایتمندی و تقویت روحیه مردم شهر است اما این مسئله امری لازم است و کافی نیست. در این نقطه نیز اگر شهروندان به مقام مقایسه بایستند، اصفهان چندان مقام قابل قبولی در مراکز تفریحی و تجاری کسب نمی‌کند.

حس عدم تعلق به شهر در نوجوانان و جوانان، به علت عدم بازتاب دقیق هویت شهر در زندگی روزمره  آن‌ها، احساس و میل مهاجرت در این افراد با تقویت می‌کند، مهاجرت شهر به شهر و حتی کشور که در این شرایط با راحتی خیال صورت می‌گیرد. اگر زمانی برخی تعلقات شهری مقابل میل مهاجرت می‌ایستاد و مشکلات و چالش‌های اقتصادی باانگیزه‌های نسبی تحمل می‌شد، حالا دیگر این مرز از بین رفته است. اگر گاهی در مسیر گذرهای مانند چهارباغ و پارک شهید رجایی و میدان جلفا و مرداویج شاهد برخی رفتارهای جوانان و نوجوانان هستیم که تعبیر به هنجارشکنی می‌شود،  باید نگاهی تاریخی به سیر تعلق‌خاطر فرهنگی و تاریخی آن‌ها به شهر داشت که یک شهر بدون نمادهای معرف خود چگونه بر روحیه و رفتار جوانان خود تاثیر می‌گذارد.

اصفهان نیاز به بازآفرینی معانی ازدست‌رفته  خود دارد. معانی که زمانی به شکل ثابت در سطح شهر قابل رویت و تجربه بود اما حالا فقط روایات آن به گوش می‌رسد و گاهی دعواهای آن در رسانه‌ها بازتاب می‌یابد. از دست رفتن زاینده‌رود و دعواهایی که هیچ‌کدام تاکنون به ثمر نرسیده، صرفا یک رودخانه را به خشکی نکشانده بلکه روحیه و حس تعلق جوانان شهر به این نقطه را نیز هدف قرار داده است.