هوش مصنوعی و اقتصاد

فیلیپ آگیون، سلن آنتونین و سیمون بونل (۲۰۱۹) نشان می‌دهند که هوش مصنوعی می‌تواند با جایگزینی نیروی کار با سرمایه، هم در تولید کالاها و خدمات و هم در تولید ایده‌ها، رشد اقتصادی را تحریک کند. با این حال، اگر هوش مصنوعی با سیاست رقابت نامناسب ترکیب شود، ممکن است از رشد جلوگیری کند. این مطالعه همچنین تاثیر روباتیک‌سازی و ماشینی شدن بر اشتغال در فرانسه در دوره ۱۹۹۴تا۲۰۱۴ را بررسی می‌کند. بر اساس تجزیه و تحلیل تجربی بر داده‌ها در فرانسه، ابتدا نشان می‌دهند که روباتیک‌سازی، اشتغال کل را در سطح منطقه‌ای کاهش می‌دهد و دوم اینکه کارگران با سطح تحصیلات کمتر بیشتر از کارگران تحصیل‌کرده تحت تاثیر آن قرار می‌گیرند. این یافته نشان می‌دهد که سیاست‌های نامناسب بازار کار و آموزش تاثیر مثبتی را که هوش مصنوعی و اتوماسیون می‌تواند بر اشتغال داشته باشد، کاهش می‌دهد. فیلیپ آگیون همچنین در یک نشست مجازی در فدرال‌رزرو سان‌فرانسیسکو درباره اثرات هوش مصنوعی بر رشد و اشتغال صحبت کرده است.

هوش مصنوعی با ما یا علیه ما؟

 هوش مصنوعی (AI) معمولا به‌عنوان توانایی یک ماشین برای تقلید از رفتار هوشمند انسان تعریف می‌شود. از سال۱۸۲۰ اقتصادها شاهد چندین انقلاب تکنولوژیک بوده‌اند که منجر به اتوماسیون مشاغلی شده است که قبلا توسط نیروی کار انجام می‌شد. ابتدا انقلاب موتور بخار در قرن هجدهم، سپس انقلاب موتور احتراقی در اوایل قرن بیستم و سپس انقلاب‌های نیمه‌هادی و فناوری اطلاعات در دهه‌های ۱۹۷۰-۱۹۸۰ رخ داد. با این حال، هوش مصنوعی با خودکار کردن کارهایی مانند رانندگی ماشین، ارائه توصیه‌های پزشکی یا انجام بازی‌های شطرنج یک گام فراتر می‌رود؛ درحالی‌که ما فکر می‌کردیم هرگز نمی‌توان آنها را خودکار کرد.

حال، اگر از کسی بپرسند که تاثیرات هوش مصنوعی بر رشد و اشتغال چیست، در نگاه اول پاسخ این خواهد بود؛ هوش مصنوعی برای رشد خوب است؛ زیرا بهره‌وری را تقویت می‌کند اما برای اشتغال بد است؛ زیرا ماشین‌ها را جایگزین نیروی کار می‌کند. با این حال، ما استدلال خواهیم کرد که موضوع پیچیده‌تر است و تاثیرات هوش مصنوعی بر رشد و اشتغال به‌طور اساسی به محیط سازمانی و سیاسی بستگی دارد. اجازه دهید ابتدا تاثیر هوش مصنوعی بر رشد را در نظر بگیریم. از زمان بحران مالی۲۰۰۸، چشم‌انداز کاهش پایدار در رشد بهره‌وری، به منبع نگرانی برای اقتصاددانان و مشاوران سیاسی تبدیل شده است. یک پاسخ به دیدگاه بدبینانه رابرت گوردون (نگاه کنید به گوردون، ۲۰۱۲) این است که انقلاب هوش مصنوعی به نجات ما خواهد آمد و ما را در مسیر رشد پایدار قرار خواهد داد.

در واقع، هوش مصنوعی می‌تواند با جایگزینی نیروی کار که در عرضه محدود است، با سرمایه که در عرضه نامحدود است، چه در تولید کالاها و خدمات و چه در تولید ایده، رشد را تحریک کند. با این حال هوش مصنوعی در صورت ترکیب با نهادهای نامناسب، به‌ویژه با سیاست رقابت نامناسب، ممکن است مانع رشد شود. برای مثال توسعه تکنولوژی در کنار توسعه رقابت و کاهش قدرت انحصاری می‌تواند اثرات مثبت هوش مصنوعی را افزایش دهد. به‌طور مشابه انقلاب هوش مصنوعی لزوما تاثیر منفی بر اشتغال ندارد و به نظر می‌رسد که تاثیر اتوماسیون بر اشتغال نیروی کار ماهر مثبت باشد. از طرفی آن دسته از کارخانه‌هایی که روباتیک‌سازی می‌کنند، منجر به افزایش اشتغال می‌شوند که نشان می‌دهد اصطکاک‌های بازار کار باید در مرکز هر رابطه منفی بین اتوماسیون و اشتغال کل وجود داشته باشد.

این به نوبه خود به اهمیت سیاست‌های آموزش و بازار کار در تعیین تاثیر اتوماسیون بر اشتغال کل اشاره می‌کند. یک سیستم آموزشی بهتر و یک سیاست بازار کار موثرتر، تاثیر مثبت اتوماسیون را بر اشتغال افزایش می‌دهد. ادبیات موجود مختصر است؛ زیرا هوش مصنوعی تنها در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و داده‌های گسترده تجربی اشتغال هنوز دردسترس نیست. بنابراین در حال حاضر انجام یک کار جدی درباره تاثیر بالقوه هوش مصنوعی بر اشتغال غیرممکن است. از این رو، مطالعات تجربی بر اتوماسیون به معنای گسترده و تاثیر آن بر اشتغال متمرکز شده‌اند. چندین پیامد اتوماسیون و هوش مصنوعی که ممکن است بر بازار کار تاثیر بگذارد، عبارتند از:  

- افزایش شکاف دستمزد به‌دلیل بازدهی بالاتر تحصیلات (کاتز و مورفی، ۱۹۹۲).

- افزایش بیکاری: بیکاری تکنولوژیک افزایش می‌یابد (لوکاس و پرسکات، ۱۹۷۴).

- تولید و مشاغل معمولی به‌دلیل اتوماسیون ناپدید می‌شوند (جایموویچ و سیو، ۲۰۱۲). بودری و همکاران (۲۰۱۳) نشان می‌دهند که در این شرایط تقاضای کمتری برای کارگران واجد شرایط وجود دارد؛ بنابراین «مجبور» می‌شوند تا مشاغل فاقد صلاحیت را بپذیرند؛ درحالی‌که کارگران غیر واجد شرایط ممکن است از بازار کار اخراج شوند.

- قطبی شدن بازار کار، اتوماسیون باعث ایجاد مشاغل با مهارت بالا و مهارت خیلی پایین می‌شود؛ درحالی‌که مشاغل با مهارت متوسط را از بین می‌برد. آتور و دورن (۲۰۱۳) بر تغییر ساختاری در بازار کار تمرکز می‌کنند و نشان می‌دهند مشاغل با درآمد متوسط در بخش تولید با مشاغل کم‌درآمد در بخش خدمات جایگزین می‌شوند که کمتر توسط اتوماسیون تهدید می‌شوند.

اصلاحات نهادی و سیاستی مناسب که پیش‌تر توسط عجم اوغلو و رابینسون هم مطرح شده بود در اینجا همچنان نقش مهمی را ایفا می‌کند. به نظر می‌رسد آینده هوش مصنوعی و اثرات آن بیشتر توسط نهادها و سیاست‌ها تعیین می‌شود. آگیون نیز همانند عجم اوغلو بر محیط نهادی-سازمانی و سیاست‌ها متمرکز است.