بورس و سیاست‏‏‌های شتاب‏‏‌زده اقتصادی

مطالعات بسیاری وجود ارتباط بین عدم‌قطعیت سیاست‌های اقتصادی با نرخ بازدهی سهام در بازار سهام را تایید کرده‌اند. از سوی دیگر در کنار مفروضات اساسی در تعیین عوامل اثر‌گذار بر بازده سهم، دولت‌‌‌ها نیز به‌عنوان ناظر و سیاستگذار عمده در مباحث اساسی اقتصادی نقش پررنگی در بازار سرمایه‌ دارند. یکی از وظایف دولت، ارائه برنامه‌‌‌هایی است که با اثرگذاری بر متغیرهای کلان اقتصادی بتواند به بازار سرمایه رونق بخشد.

یکی از مهم‌ترین چالش‌های اقتصادی ایران به‌عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه طی سال‌های اخیر این بوده که همواره با کسری بودجه دولت مواجه بوده و در این راستا برای حل این مشکل سیاست‌های شتابزده فراوانی در حوزه مالی و پولی توسط دولت و مقامات پولی کشور اتخاذ شده که منجر به رشد ناهماهنگ نقدینگی با رشد تولید شده است؛ تا جایی که طبق آمار رسمی رشد نقدینگی در کشور چندبرابر رشد تولید بوده است.

سیاست‌های پولی و مالی پیش‌بینی‌شده می‌توانند اثر مثبتی بر شاخص کل قیمت سهام در بورس اوراق بهادر داشته باشند؛ اما برعکس سیاست‌های پولی و مالی پیش‌بینی‌نشده، از جمله بی‌ثباتی در رشد حجم نقدینگی سبب سردرگمی فعالان اقتصادی شده و اثری متفاوت بر شاخص کل قیمت سهام دارند. نوسانات نامرتب و بی‌ثباتی‌ها در رشد حجم نقدینگی دارای اثر روانی منفی بر شکل‌گیری انتظارات و میل به سرمایه‌گذاری است. به‌خصوص اگر این نوسانات ناشی از کسری بودجه دولت باشد که در ایران نیز عموما چنین شرایطی برقرار است. بازار سرمایه ایران در زمانی که نااطمینانی‌های اقتصادی کمی آرام گرفته، شتاب بیشتری یافته است. اکثر اقتصاددانان معتقدند که عمده‌ترین زیان‌های ناشی از سیاست‌های اقتصادی از طریق ایجاد نااطمینانی است. نااطمینانی به وضعیتی اشاره دارد که در آن احتمال وقوع حوادث آتی را نمی‌توان مشخص کرد. بنابراین بررسی اثر نااطمینانی سیاست‌های اقتصادی بر بازار سهام اهمیت و ضرورت خواهد داشت.  با توجه به مطالب عنوان‌شده، تاکنون پژوهش‌‌‌های متعددی در خصوص تاثیرگذاری سیاست‌‌‌های اقتصادی بر بازار سهام صورت گرفته است؛ اما در زمینه تاثیر بیش از حد چالش‌های اقتصادی پیش‌بینی‌نشده بر بازارسهام مطالعه جامعی در کشور صورت نگرفته که در این یادداشت سعی شده است نکاتی پیرامون این موضوع ذکر شود. چالش‌‌‌های اقتصادی سبب ایجاد تغییراتی در پارامترهای اقتصادی نظیر حجم پول، تورم و قیمت دلار می‌شود که این تغییرات، موجب تغییر قیمت سهام و کالاها می‌شود.

از طرف دیگر می‌‌‌دانیم که احساسات سرمایه‌گذاران و سهامداران در تمامی بازارها ایجادکننده چرخه‌‌‌های رونق و رکود است. این احساسات جمعی یا معلول طمع و خوش‌بینی یا ترس و بدبینی سهامداران نسبت به آن بازار و پارامترهای اقتصادی است که به دنبال آن حباب مثبت و منفی در قیمت سهام نمایان می‌‌‌شود. با نگاهی عمیق به جامعه سهامداری متوجه می‌‌‌شویم که اغلب سرمایه‌گذاران به دلیل کمبود سواد مالی و آگاهی کافی نسبت به چالش‌‌‌ها اقتصادی و مسائل بنیادی دچار خطای تحلیل می‌‌‌شوند که همین خطاها عدم‌تعادل در قیمت سهام را در پی خواهد داشت. ناگفته نماند که بی‌خردی‌‌‌ها و خطاهای تحلیل دارای اثرات کوتاه‌‌‌مدت و میان‌‌‌مدت هستند و بازارها در بلندمدت به سمت نقاط تعادلی خود حرکت می‌کنند. اما گاهی اثرات کوتاه‌مدت و میان‌مدت حاصل از چالش‌‌‌های اقتصادی در بازار سرمایه شدید‌تر از حالت نرمال می‌شود. این امر دلایلی دارد که به اختصار به آنها اشاره می‌کنم:

۱-نداشتن سواد مالی کافی تعداد زیادی از سهامداران و نا‌آگاهی آنها از چالش‌‌‌های اقتصادی کشور و مسائل بنیادی که همین عدم‌آگاهی موجب عکس‌‌‌العمل شدید و بیش از حد آنها می‌شود.

۲-عدم‌اطمینان مردم و اهالی بازار به ثبات سیاست‌های اقتصادی متولیان بازار که موجب شکل‌گیری نگاه کوتاه‌مدت بین سرمایه‌گذاران و به طبع آن اقدامات هیجانی ناشی از همین تفکر شده است.

۳-توجیه‌نشدن اهالی بازار نسبت به چرخه‌های بازار و اینکه مردم بدانند ریزش و اصلاح هم جزئی از ذات طبیعی بازار است.

۴-کم‌عمق بودن بازار سرمایه که باعث می‌شود هر چالش کوچکی به تکانه‌های عظیم در این بازار منجر شود.

۵-حضور دسته‌های مختلف سرمایه‌گذاران که با هر مبلغی می‌توانند در این بازار مشارکت کنند. این امر در کنار نکات بسیار مثبتی که دارد باعث می‌شود به دلیل امکان مشاهده لحظه‌ای ارزش سهام، هیجان نامتعارفی میان آنها حکم‌فرما باشد و در تصمیمات آنها تاثیرگذار شود.

خالی از لطف نیست به این نکته مهم هم اشاره کنیم که بازار سرمایه از هوشمندی بالایی برخوردار است که باعث می‌شود اتفاقات سیاسی و اقتصادی را گاه پیشخور کند؛ به این صورت که اگر یک‌چالش اقتصادی‌ به تغییر پارادایمی مانند تغییر نرخ دلار منجر شود، بازار سرمایه گاه زودتر به استقبال اثر این تغییر می‌رود که اصطلاحا به آن پیشخور شدن تغییرات آتی گفته می‌شود. به‌طور مثال در سال‌های ۹۷ تا ۹۹ شاهد رشد چندبرابری شاخص کل و طی سه‌سال پس از آن شاهد رشد افسارگسیخته نرخ دلار بودیم که نشان می‌دهد رشد شاخص طی آن مدت در حال پیشخور کردن رشد دلار در سال‌های آتی بوده است؛ چرا که صنایع دلاری نقش محوری را در بازار سرمایه ما ایفا می‌کنند.

در نهایت به نظر می‌رسد که اگر سیاستگذاران اقتصادی شرایط را قابل پیش‌بینی‌تر کنند و از طرفی سرمایه‌گذاران نسبت به افزایش سواد مالی و آگاهی خود و همچنین بلندمدت کردن افق سرمایه‌گذاری خود اقدام کنند، می‌توانیم شاهد باشیم که چالش‌های اقتصادی تاثیرات قابل کنترل‌تری بر بازار سرمایه کشورمان داشته باشند که نتیجه آن سرازیر شدن سرمایه‌ها به سمت بازار سهام و در نهایت رشد و شکوفایی بیشتر تولید است.