قیام روستاییان در برابر استثمار

او در کتاب «حجة‌‌‌‌‌‌الله البالغة» درکی عمیق از اهمیت فرآیند تغییرات و تحولات تاریخی و همچنین مبارزات اجتماعی و اقتصادی هندوستان را به نمایش گذاشت. عدل از نظر شاه ولی‌‌‌‌الله همان میانه‌‌روی بود که شالوده همه نظام‌‌های سیاسی و اجتماعی را حفظ می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. توازن اجتماعی به نوبه خود حیات اقتصادی را قوام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بخشید و توسعه کامل جامعه سالم را تضمین می‌‌‌‌کرد.

به باور شاه ولی‌‌الله، تحمیل مالیات سنگین به اقشار درآمدزایی مانند روستاییان، تجار و پیشه‌‌‌‌وران سلامت جامعه را بر هم می‌‌‌‌زند. از نظر اقتصادی، او به عقب‌‌ماندگی و فقر مردم که بر اثر زندگی اشرافی و پرتجمل طبقات بالای جامعه و حکمرانان هند گریبانگیر آنها شده بود، توجه کرد و تا حدی با گرایش‌‌‌‌های مساوات‌‌‌‌‌‌‌‌جویانه و سوسیالیستی درصدد رفع آن مسائل بود. بدین‌‌ترتیب شاه ولی‌‌الله در «حجة‌‌‌‌‌‌‌‌الله البالغة» و برخی دیگر از آثارش، فلسفه خود را بر شالوده‌های اجتماعی و اقتصادی استوار کرد و چون با مساله خطیر زوال قدرت سیاسی مسلمانان در شبه ‌‌قاره مواجه بود، برای تشخیص و ریشه‌‌یابی بیماری‌هایی که تشکیلات سیاسی و جامعه هند در آن روزگار به آنها دچار شده بود، علل و عوامل موثر را تحلیل و پیشنهادهایی برای درمان این بیماری‌ها ارائه کرد. نویسنده کتاب «تاریخ فلسفه در اسلام» می‌‌نویسد:

«[ولی‌‌الله] مناسبات پایدار میان تولیدکنندگان و مصرف‌‌کنندگان را مورد بررسی قرار داد و حکم داد که در یک جامعه متوازن هر کس باید وسیله رفاه و سعادت خویش را فراهم سازد. سپس خاطرنشان کرد که چگونه گروه‌هایی از افراد جامعه، انگل و طفیلی شدند و بدین‌‌ترتیب توازن اجتماع را برهم زدند. این نوع تجزیه و تحلیل در بحث‌های وی، خواه وقتی که به بحث در شرایط و اوضاع اجتماعی می‌‌پردازد و خواه هنگام بررسی مصائب سیاسی و اقتصادی کاملا مشهود است. وی اندیشه‌‌ای تاریخی دارد، زیرا نمونه‌هایی از تمدن‌های بزرگ به دست می‌دهد که پیش از اسلام بودند و از سرنوشت آنها نتایج مناسب می‌گیرد.»

 نهضت مجاهدین

 پس از شاه ولی‌‌الله، فرزندانش راه و روش او را دنبال کردند و سرانجام یکی از شاگردان پسرش (شاه عبدالعزیز) به نام سیداحمد بریلوی (د. ۱۲۴۷ق/ ۱۸۳۱م) در نیمه نخست سده نوزدهم رهبری این نهضت فکری را به دست گرفت. سیداحمد متهم بود که از افکار وهابیان حجاز تاثیرپذیرفته و می‌‌کوشد اصلاح و تصفیه اسلام را در هندوستان بر طبق اصول وهابی انجام دهد؛ اما روحیات و گرایش‌‌‌‌های عمومی مسلمانان شبه‌‌ قاره با چنین خشونت و خشک‌‌اندیشی سازگار نبود. از سوی دیگر، فعالیت‌‌‌‌های او و همفکرانش موسوم به «مجاهدین» در تقابل با تاثیرگذاری آداب و اعمال دینی هندوها در روستاها بر زندگی مسلمانان دارای اهمیت بسیار است. مجاهدین، هند را «مدینه ناقصه» یا «دارالحرب» می‌‌دانستند، هم بدین لحاظ که بریتانیا بر آن استیلا یافته بود و هم بدان جهت که کفار و مشرکان با مسلمانان در آب و خاک آن سهیم بودند. رساندن این مدینه ناقصه به «مدینه تامه» یا دارالاسلام تنها از راه جهاد امکان‌‌پذیر بود و مجاهدین در این راستا به اقدامات نظامی متوسل شدند. جهاد برضد حکومت سیک‌‌ها که پنجاب و مرزهای غربی هند را تصرف کرده بودند و مسلمانان را در آن مناطق مورد آزار و اهانت قرار می‌‌دادند، همچنین دعوت از حکمرانان بخارا و افغانستان برای احیای حکومت اسلامی در هندوستان، نمونه‌هایی از اقدامات عملی مجاهدین است که تحت عنوان کلی «طریقت محمدیه»، آن را پیش می‌‌‌‌بردند. نمونه دیگر پیوستن آنان به قیام بزرگ هندی‌ها بر ضد کمپانی هند شرقی در سال ۱۲۷۴ق/ ۱۸۵۷م. بود که به فروپاشی قدرت آنان انجامید، اما گروه‌هایی از آنان در مرزهای غربی باقی ماندند و در جنگ جهانی اول به جنبش موسوم به«خلافت» پیوستند.

 هدف استراتژیک سیداحمد بریلوی، آزادی هند از سلطه بریتانیا بود. او بهترین تاکتیک را در آن دید که ابتدا منطقه‌‌ای را که هنوز انگلیسی‌‌ها به آن دست نیافته بودند، تصرف و با تشکیل حکومت اسلامی در آن منطقه، از آنجا آزادسازی باقی بخش‌های شبه قاره را آغاز کند. از این ‌‌رو، سیداحمد دو مفهوم جهاد و هجرت را در کنار هم مطرح کرد و به ساکنان مناطق تحت سلطه بریتانیا (که آن را دارالحرب می‌نامید) دستور داد که به «دارالاسلام» مهاجرت کنند؛ یعنی به منطقه شمال غربی هندوستان در نزدیکی مرزهای افغانستان که با توجه به زمینه‌های اجتماعی موجود، بهترین و مناسب‌‌‌‌‌‌‌‌ترین منطقه تشخیص داده شده بود. اما در نهایت نهضت سیداحمد در سال ۱۸۳۱م. از ارتش کمپانی هند شرقی شکست خورد. عامل اصلی شکست او، بروز اختلاف، نفاق و خیانت در صفوف داخلی نهضت مجاهدین بود که این مسائل به‌ویژه بر اثر تبلیغات سوء انگلیسی‌‌‌‌ها و سیک‌‌ها مبنی بر اینکه سیداحمد و هوادارانش وهابی هستند، بروز کرد. بنابراین برخی مسلمانان ناآگاه و قبیله خودِ سیداحمد به نهضت او خیانت کردند و برضد آن شوریدند.  اختلافات مذهبی بر سر امور جزئی به نفاق و دودستگی میان اعضای نهضت مجاهدین دامن زد و به مرگ سیداحمد و شاه ‌‌اسماعیل در نبرد بالاکوت منجر شد. در کنار این عوامل اجتماعی، جنگجویان قبایل تحمل مقاومت و اطاعت از اوامر خشک و قاطع احکام شرعی موردنظر سیداحمد را به‌‌ویژه در زمینه مسائل مالی نداشتند و از این رو بسیاری از آنان از خدمت به او خودداری کردند.

 با این حال همان‌گونه که اشاره شد نهضت سیداحمد بریلوی پس از مرگش متوقف نشد و به سایر نقاط هند نیز سرایت کرد. به عنوان نمونه مریدانش در قیام بزرگ ۱۸۵۷م. نقش فعال و مهمی ایفا کردند. شکست این قیام، فروپاشی کامل طبقات قدیمی زمین‌‌دار را در سراسر مناطق تحت کنترل بریتانیا در شبه قاره در پی داشت. جای این زمین‌‌داران را کسانی گرفتند که صادقانه به انگلیسی‌‌ها خدمت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند. طبقه جدید زمین‌‌‌‌داران از ترس قیام مجدد و سرکوب شدید آن، به طبقه‌‌‌‌ا‌‌ی ترسو، بدگمان و وابسته به مقامات و افسران محلی بریتانیایی تبدیل شدند.

 همزمان، شمار زیادی از سربازان مسلمان به مرزهای شمال غرب هند گریختند و به مجاهدانی پیوستند که در پیشاور روزگار می‌‌‌‌گذراندند. آنها از همین مناطق حملاتی برضد نیروهای بریتانیایی سازماندهی کردند، اما پس از چند حمله مقدماتی، در سال ۱۸۶۳م. به سختی شکست خوردند و در جریان محاکمات طولانی ایشان در سال‌های ۱۸۷۰-۱۸۶۴م. روابط نزدیک برخی از هواداران هندی سیداحمد با مبارزان مناطق مرزی مشخص شد و شماری به همین اتهام به‌‌دار آویخته شدند.

 جنبش تیتومیان

 همزمان با مبارزه سیداحمد بریلوی با سیک‌‌ها، «تی‌‌تومیر» (د. ۱۸۳۱م) رهبر دیگر نهضت مجاهدین، «طریقت محمدی» را در بنگال غربی رهبری می‌‌کرد. سیدمیرنثار علی، مشهور به تی‌‌‌‌تومیر یا تیتومیان‌‌ از مسلمانان‌‌ مبارز ضداستعمار و رهبر قیام‌‌های‌‌ دهقانی‌‌ در بنگال‌‌. در ۱۱۹۶ق/  ۱۷۸۲م. در منطقه چاندپور واقع در غرب‌‌ بنگال‌‌ در یک خانواده‌‌‌‌ اصیل‌‌ به ‌‌دنیا آمد. برخی‌‌ دروس‌‌ اسلامی‌‌ و زبان‌‌های فارسی و عربی را در مدرسه‌‌ای‌‌ محلی‌‌ فراگرفت‌‌. سپس به‌‌ خدمت‌‌ زمین‌‌داران‌‌ محلی‌‌ هندو درآمد، اما دیری‌‌ نپایید که‌‌ به‌‌دلیل‌‌ مقاومت‌‌ در برابر قدرت فئودال‌‌ها احتمالا در سال ۱۸۱۲م. زندانی‌‌ شد. در ۱۸۲۲م. هنگام عزیمت به حج همراه‌‌ یکی‌‌ از اعضای‌‌ خاندان‌‌ سلطنتی‌‌ دهلی‌‌ (بابریان) با سیداحمد در مکه‌‌ ملاقات‌‌ کرد. او، تی‌‌تومیر را با «طریقت‌‌ محمدیه» آشنا کرد. تی‌‌تومیر در سال ۱۲۴۳ق/ ۱۸۲۷م. در بازگشت‌‌ به‌‌ بنگال‌‌ به‌‌ فکر احیای‌‌ باورهای اصیل‌‌ اسلامی‌‌ افتاد؛ به‌‌نحوی‌‌ که‌‌ از تاثیرات‌‌ فرهنگ‌‌ محلی‌‌ و مناسک‌‌ مذهبی‌‌ هندوها به دور باشد.

او کشاورزان را به‌‌ جهاد با زمین‌‌‌‌‌‌‌‌دارانِ هندو، مسلمان‌‌، نیل‌‌کاران بریتانیایی [کشاورزانی که گیاه نیل می‌‌کاشتند] و استعمار برانگیخت‌‌ و توانست‌‌ علاوه بر جلب‌‌ فقرا و تعداد زیادی از کشاورزان و صنعت‌‌‌‌گران، گروه‌های‌‌ مقاومت مسلح‌‌ و برخی‌‌ هندوهای ناراضی را نیز با خودش همراه‌‌ سازد.   شماری‌‌ از زمین‌‌داران‌‌ و در راس‌‌ آنان‌‌ «کریشنا دیو رای‌‌» از بیم‌‌ گسترش‌‌ نفوذ تی‌تومیر و با هدف تحقیر افرادی‌‌ که‌‌ ریش داشتند یا مسجد می‌‌ساختند، مالیات‌‌های‌‌ کمرشکنی‌‌ بر کسب‌وکارهای مسلمانان بنگال وضع‌‌ کردند. تی‌‌تومیر که‌‌ از راه‌های‌‌ قانونی‌‌ نتوانسته‌‌ بود به‌‌ عدالت‌‌ دست‌‌ یابد، به‌‌ مقاومت‌‌ مسلحانه‌‌ و در نهایت به‌‌ جنگ‌‌ پرداخت. بدین‌‌ترتیب جنبش او در بنگال حرکتی روستایی و بنیادگرا را شکل داد که برنامه‌‌اش بیشتر جنبه نظامی داشت و حتی برای مدتی کنترل سه منطقه را در بنگال به دست گرفت. با این حال، توپخانه کمپانی‌‌ هند شرقی‌‌ او را که‌‌ به‌‌ قهرمان‌‌ ملی‌‌ تبدیل‌‌ شده‌‌ بود، در سال ۱۲۴۷ق/ ۱۸۳۱م. به همراه‌‌ بسیاری‌‌ از پیروانش‌‌ کشت. تی‌‌‌‌تومیر از پیشروان‌‌ علمای‌‌ مساوات‌‌طلب‌‌ بنگالی‌‌ بود و مردم‌‌ را به‌‌ نوعی‌‌ نبرد طبقاتی‌‌ بر اساس‌‌ باورهای اسلامی‌‌ فرا می‌‌خواند.

 جنبش فرائضی

 جنبش فرائضی یا فرائدی در بنگال در نیمه نخست سده نوزدهم به رهبری شریعت‌الله فرائضی یا حاجی شریعت‌الله (د. ۱۲۴۶ق/  ۱۸۳۰م) شکل گرفت، مانند نهضت سیداحمد بریلوی دیدگاه‌ها و شعارهای بنیادگرای مذهبی و در عین حال، اصلاحگرا داشت؛ اگرچه ارتباطی میان این دو جنبش که همزمان با هم در شرق هند به وقوع پیوستند، وجود نداشت. فرائضی‌‌ها بین سال‌های ۱۸۱۸ تا ۱۸۳۸م. پیروان زیادی در روستاهای شرق بنگال یافتند. جنبش فرائضی به کشاورزان و کارگران بنگالی، مانند بافندگان و روغن‌‌‌‌کشان که تحت فشار زمین‌‌‌‌داران هندو و کشاورزان بریتانیایی بودند، متوسل شد.

فرائضیان ‌مانند پیروان تی‌‌تومیر سعی داشتند علاوه‌‌ بر دور نگه‌‌ داشتن جامعه روستایی مسلمان هند از تاثیرات فرهنگ بومی هندو، شرایط کار و معیشت کشاورزان مسلمان بنگال در برابر مقرراتی که انگلیسی‌‌ها در اواخر سده هجدهم به زیان کشاورزان مسلمان وضع کرده و این مردم را به‌‌صورت کارگران مزدور زمین‌‌داران هندو درآورده بودند، تغییر داده و اصلاح کنند. فرائضیان، زمین را متعلق به خداوند و حاصل کار روی زمین را متعلق به کشاورزان می‌‌دانستند و با پرداخت مالیات مخالفت داشتند.

 پس از مرگ شریعت‌الله، فرزند او، محمدحسن یا محسن مشهور به دودومیان یا ذوذومیان

(د. ۱۲۷۷ق/ ۱۸۶۱م)، جنبش فرائضی را از یک حرکت کاملا مذهبی به جنبش مقاومت دهقانی در برابر هندوها و انگلیسی‌‌‌‌های استثمارگر مبدل کرد و بدین‌‌ترتیب، این حرکت ابعاد اجتماعی بارزتری یافت. گرایش‌‌های بنیادگرایانه فرائضیان مشابه وهابیون بود، اما با وجود برخی تاثیرپذیری‌‌‌‌های آن از وهابیت و بیست سال اقامت شریعت‌الله در حجاز، جنبش او از اساس بدون ارتباط با آموزه‌های وهابیت شکل گرفت. در واقع جنبش فرائضی که جلوه‌‌ای از ناآرامی‌‌های رو به گسترش اجتماعی - اقتصادی و نارضایتی کشاورزان و صنعتگران بنگال از شرایط تحمیلی بر آنها از سوی کمپانی هند شرقی و هندوها بود، در بُعد داخلی گرایش‌‌‌های اصلاحی داشت و با هدف جلوگیری از انحطاط مذهبی و اجتماعی مسلمانان صورت گرفت. در بُعد خارجی هم هدف آن، دفاع از جامعه اسلامی در برابر تهاجم همه‌‌جانبه بیگانگان بود. عزیز احمد، اندیشمند هندی در این زمینه می‌‌نویسد:

«[جنبش فرائضی] نیل به یک جامعه بنیادگرا مانند جامعه عصر خلفای راشدین را ترویج می‌‌کرد؛ هر چند از نظر فقهی صبغه حنفی داشت.

این جنبش همچنین رهایی روستاییان مسلمان را از فقر اقتصادی‌‌ای که از جانب فئودال‌‌های هند و تحت عنوان تجدید سازمان عواید، معروف به «قانون تعیین دائمی ۱۷۹۳م.» به‌‌وسیله لرد کورن‌‌والیس و سر جان شُور معمول شده بود، هدف قرار داد. پیروانش اساسا از میان گروه‌های روستایی بودند و به مقاومت در برابر پرداخت مالیات و حتی تصرف اراضی دولت تشویق و ترغیب می‌شدند. ذوذومیان در برخی از دهکده‌های بنگال تقریبا دولتی در برابر حکومت تشکیل داده بود.»

 با این حال، همان اختلاف‌‌ نظراتی که جنبش‌‌های قبلی را تضعیف و در نهایت به شکست کشاند، گریبانگیر جنبش فرائضی هم شد. اگرچه ذوذومیان، کشاورزان و صنعتگران مسلمان را به‌‌منظور مبارزه با زمین‌‌داران و نیل‌‌کاران بریتانیایی سازمان داد و رهبران نهضت او، هند بریتانیا را رسما «دارالحرب» می‌‌خواندند و اجازه نمی‌دادند نماز جمعه و نماز عید برگزار شود، اما دست‌کم گروهی از آنها جهاد برضد بریتانیا را واجب نمی‌‌دانستند و جهاد در باورهای ایشان جایی نداشت. همین مساله موجب شد تا جنبش فرائضی برخلاف جنبش‌‌‌‌های مسلحانه قبلی، به تدریج به میانه‌‌روی و سپس سازش با استثمارگران بریتانیایی و هندو گرایش پیدا کند و به محافظه‌‌‌‌کاران سنتی بپیوندند که از آغاز خواهان تعامل با بریتانیا و مخالف هرگونه تقابل با آن بودند.

 در نهایت با وجود تمام قیام‌‌های ضد استثماری جامعه مسلمانان هندوستان، روند پسروی فراگیر اقتصادی بین سال‌های  ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۷م. با تداوم تحکیم قدرت انگلیسی‌‌‌‌‌‌‌‌ها همراه شد و آنان شروع به حذف درآمدهای زمین‌‌داران بزرگ مسلمان کردند.  اعیان و بزرگان هندی از مالیات‌‌‌‌ها و درآمدهای ضرب سکه، خراج و عواید بازار محروم شدند.

حقوق پرداختی به خانواده شاهزادگان بین وراث متعدد تقسیم می‌شد و در رهن وام‌‌‌‌دهندگان قرار می‌گرفت. با کاهش درآمدهای اشرافی مصارف تجملی نیز کاهش یافت و نظامیان، کارمندان و پیشه‌‌‌‌وران بیکار شدند. در حالی که بعضی زمین‌‌‌‌داران و تجار غله کماکان از درآمد خوبی برخوردار بودند.

سپس با وقوع قیام ۱۸۵۷م. و سرکوب آن، اوضاع مسلمانان شبه قاره دگرگون شد. بریتانیا که بر اوضاع تسلط کامل یافته بود، می‌‌کوشید اکثریت هندو را از لحاظ فرهنگی و اقتصادی تقویت کند و اقلیت مسلمان را زیردست آن قرار دهد و به این منظور با اقداماتی مانند پشتیبانی از زمین‌‌داران هندو در برابر کشاورزان مسلمان به تقویت روحیه، ایجاد حس ملی‌‌‌‌گرایی و افزایش حیثیت اجتماعی هندوها پرداخت. مسلمانان در برابر این وضعیت تا سال‌ها هیچ‌‌گونه روش مقابله منظم و موثری نداشتند و تنها می‌‌کوشیدند اصالت و صحت دیانت‌‌شان را حفظ کنند.