ترجمه فصل 6 کتاب «تحریم چگونه کار می‌کند»/بخش دوم

رونمایی آمریکا از سلاح تحریم علیه ایران/ پاتک تهران به واشنگتن

کدخبر: ۶۲۳۹۸۰
اقتصادنیوز:طی چهار دهه گذشته، تحریم های اقتصادی یکی از مشخصه های سیاست ایران و آمریکا بوده است. کتاب «تحریم چگونه کار می کند» به طور مفصل این موضوع را بررسی کرده است. در این مطلب بخش اول ترجمه فصل ششم آن را می‌خوانید. نویسندگان در فصل ششم این کتاب به هزینه‌های تحریم برای ایران و جهان پرداخته‌اند. نویسندگان در ایران کتاب تشریح کرده‌اند که تحریم‌ها به جای این‌که «جایگزینی برای جنگ» ارائه دهند، می‌توانند عامل جنگ باشند. تحریم‌ها نه تنها اهداف تحریم‌کنندگان را تأمین نکردند بلکه نتیجه معکوس داشتند. بخش دوم ترجمه فصل ششم این کتاب را می‌خوانید؛
رونمایی آمریکا از سلاح تحریم علیه ایران/ پاتک تهران به واشنگتن

ایران ابتدا از خروج آمریکا از برجام و تحریم‌های جدید آن شوکه شد. این به این دلیل نبود که ایرانی‌ها دیدگاهی خیرخواهانه از نیات رئیس‌جمهور ترامپ داشتند. در عوض، ناباوری آنها ناشی از محاسبه آنها بود که ایالات‌متحده در توافق باقی می‌ماند زیرا می‌تواند از سازوکار‌های توافق برای اعمال فشار بر ایران استفاده کند. واشنگتن با خروج از توافق، این مزیت را کنار گذاشت. دولت ترامپ احتمالاً انتظار داشت که خروج این کشور باعث می‌شود ایران به سرعت واکنش متقابل نشان دهد و همچنین از توافق خارج شود و بدون توافق، ایران منزوی و بی‌پناه خواهد شد.

تحریم 1

واشنگتن با مشاهده ناآرامی‌ها در اواخر سال 2017 و اوایل سال 2018، ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است و در نتیجه برهم زدن توافق هسته‌ای و افزایش فشار اقتصادی باعث تسریع فروپاشی آن می‌شود. در کوتاه‌مدت، واشنگتن به متحدان اروپایی نگران خود اطمینان داد که ایران در عرض چند ماه به دنبال توافق خواهد بود و به لطف قدرت تحریم‌ها، کل موضوع به‌سرعت حل خواهد شد. فرضیات ترامپ نادرست بود. تهران مصمم بود که با خروج از برجام و تن دادن به مذاکرات جدید، ترامپ را به‌سرعت پیروز نکند. و آنها دو دلیل خوب برای این کار داشتند. اول، موفقیت سریع، میل واشنگتن را برای یک توافق قوی‌تر برآورده نمی‌کند، بلکه اشتهای واشنگتن را برای اعمال تحریم‌ها برای درخواست چیزی فراتر از توافق هسته‌ای -در واقع تغییر رژیم- افزایش می‌دهد.

pompeo

براساس ترجمه تجارت فردا از فصل 6 این کتاب، اگر ایران به‌سرعت پای میز مذاکره می‌رفت، واشنگتن این کشور را ضعیف می‌دید و بیشتر فشار می‌آورد. 12 خواسته پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، از ایران به وضوح نشان داد که دستور کار واشنگتن بسیار فراتر از برنامه هسته‌ای ایران و تهدید ماهیت جمهوری اسلامی است. چند ماه بعد پمپئو مطالبات حقوق بشری را به 12 نکته اصلی خود اضافه کرد، که این برای تهران روشن کرد که ایالات‌متحده به دنبال تغییر رژیم سیاسی است. هر چه سیاست واشنگتن بیشتر شبیه تغییر رژیم به نظر می‌رسید، تهران تمایل کمتری به تعامل داشت تا مبادا فشارها را تشویق کند. هنگامی که در سال‌های 2019 و 2020 اعتراض‌های جدیدی در ایران شروع شد، حاکمان ایران به تحریک آمریکا، آشکار شدن یک یا دو ضربه تحریم‌ها و اقدامات پنهان مشکوک شدند.

این سوءظن در سال 2022 به محکومیت تبدیل شد همان‌طور که در پی درگذشت مهسا امینی، موج اعتراضی در ایران شکل گرفت. ایران آشکارا غرب را به راه انداختن «جنگ ترکیبی» متهم کردند. در آن جنگ، تحریم‌ها زمینه را فراهم کرد، در حالی که استفاده از حملات سایبری و جنگ اطلاعاتی از طریق رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های تلویزیونی تبعیدی، به ناآرامی‌ها دامن زد. تهران مصمم بود از موضع ضعف وارد دیپلماسی هسته‌ای نشود، به‌ویژه که دست آمریکا را پشت اعتراضات می‌دید. ایران تا زمانی که غرب را متقاعد نکرد که جنگ ترکیبی بیهوده است، تعامل را مفید نمی‌دید.

خبر مرتبط
هشدار قناری؛ اثر تحریم‌ها بر طبقه متوسط

اقتصادنیوز: یک اقتصاددان معتقد است: تحریم در عین حال فشار معیشتی زیادی به طبقه فقیر وارد کرده اما در اهدافی که تحریم‌کنندگان به دنبالش بودند، ناموفق بوده است.

دوم، ایران پیش از این بخش عمده‌ای از برنامه هسته‌ای خود را برای تامین برجام به تعویق انداخته بود و هیچ اهرمی در مذاکرات جدید نداشت. مساله اعتماد به آمریکا در وهله اول، در سال 2013، یک موضوع سیاسی تفرقه‌انگیز در تهران بود. دولت روحانی برای مذاکرات هسته‌ای و سپس پذیرش برجام فشار آورده بود. این توافق ثابت کرده بود که ناپایدار است و وعده‌های اقتصادی آن به مردم، یک سراب. ایرانی‌ها از اینکه آمریکا به‌راحتی ایران را فریب داده است، ناامید و عصبانی بودند. هیچ حمایت سیاسی در ایران برای مذاکرات جدید وجود نداشت، نه بعد از اینکه ایران به بخشی از برجام عمل کرد. همه اینها به این معنی بود که ایران به‌جای تسلیم شدن در برابر خواسته‌های آمریکا، باید در برابر فشار حداکثری مقاومت می‌کرد و جان سالم به‌در می‌برد. ایران تصمیم گرفت در توافق هسته‌ای بماند، مانور غیرمنتظره‌ای که بلافاصله استراتژی ترامپ را نادرست کرد. برای اولین‌بار، این ایالات‌متحده بود که از نظر دیپلماتیک منزوی شد و مورد انتقاد بین‌المللی قرار گرفت.

105193532-RTS1QGNY

ماندن در توافق به اروپایی‌ها دلیل و زمان داد تا راه‌هایی را برای رسیدگی به نگرانی‌های اقتصادی ایران بررسی کنند. ایران با ماندن در توافق، استدلال واشنگتن مبنی بر نقض توافق هسته‌ای را رد کرد و پس از آن، واشنگتن برای عقب انداختن این برنامه، شاید از طریق ابزار نظامی، باید به‌دنبال حمایت از جامعه بین‌المللی می‌بود. ایران همچنین به زمان نیاز داشت تا راه‌هایی را برای حفظ اقتصاد خود به‌رغم تحریم‌های شدید جدید و ایجاد اهرمی برای مذاکرات آتی جست‌وجو کند. اگر در چهارچوب برجام باقی می‌ماند، بهتر می‌توانست به این اهداف دست یابد. همه اینها واشنگتن را از تلاش برای نابودی برجام از بیرون و وادار کردن ایران به مذاکرات جدید، منصرف نکرد. باز هم سلاح اصلی، تحریم بود.

ایالات‌متحده استراتژی «فشار حداکثری» را آغاز کرد و با کاهش صادرات نفت، تجارت و دسترسی ایران به سیستم مالی بین‌المللی، اقتصاد ایران را زیر فشار بی‌سابقه‌ای قرار داد. تعداد تحریم‌های ایران در عرض دو سال سه برابر شد. اما همان‌طور که فصول قبلی نشان می‌دهد، اقتصاد ایران انعطاف‌پذیرتر از آن چیزی بود که واشنگتن تصور می‌کرد. شوک وارده به اقتصاد شدید بود و ناآرامی اجتماعی واقعی بود. با این حال، ایرانیان به‌طور کلی واشنگتن را به‌دلیل تغییر ناگهانی در شرایط زندگی خود سرزنش کردند. از این‌رو، تمام قدرت خشم آنها متوجه دولت خودشان نبود.

تحریم 2

اعتراضات سیاسی به‌طور مداوم ایران را به لرزه درآورد اما محدود باقی ماند. اعتراض‌ها به گونه‌ای نبود که بتواند رژیم حاکم را تهدید کند. همان‌طور که در جریان جنبش سبز سال 2009 هم چنین اتفاقی رخ نداد. پس از تشدید تحریم‌ها نیز، ایران به‌تدریج ظرفیت دور زدن تحریم‌ها را ایجاد کرد، حداقل به اندازه‌ای که اقتصادش سرپا بماند. ایران به صادرات نفت، گاز طبیعی و برق به کشورهای همسایه و مدتی به هند ادامه داد. از همه مهم‌تر، این کشور به فروش نفت به چین ادامه داد. تولیدکنندگانی که به سرمایه و کالاهای واسطه‌ای اروپایی متکی بودند، روابط تجاری با اروپا را با روابط جدید با چین جایگزین کردند. این به تولیدکنندگان داخلی کمک کرد تا تولید خود را گسترش دهند تا جایگزین برخی از واردات غربی شوند. اما به‌طور مهم‌تر در بلندمدت، اقتصاد ایران را تا حد زیادی به چین گره زد.

اگر رئیس‌جمهور روحانی و تیمش امیدوار بودند که برجام، وضعیت اقتصاد و در نتیجه آینده سیاسی ایران را در روابط با غرب تثبیت کند، فشار حداکثری آمریکا نتیجه معکوس داشت. حاکمان ایران اکنون روابط اقتصادی با غرب را آسیب‌پذیر و روابط با چین را برای استراتژی بقای خود ضروری می‌دانستند. این روابط اقتصادی رو به رشد با چین بود که به مذاکرات برای مشارکت استراتژیک بیست و پنج‌ساله بین دو کشور ختم شد. در کوتاه‌مدت، یک محور با چین به ایران کمک کرد تا در برابر فشار حداکثری مقاومت کند. با این حال، در درازمدت، این مشارکت جدید ایران را به روی نفوذ بیشتر چین باز می‌کند، در زمانی که ایالات‌متحده امیدوار بود نفوذ جهانی رو به رشد پکن را محدود کند.

تحریم‌های فشار حداکثری به‌کلی به صادرات نفت ایران پایان نداد. در واقع، صادرات از 400 هزار بشکه در روز در ابتدای فشار حداکثری به 700 هزار بشکه در روز در سال 2020 افزایش یافت. این مقدار هنوز بسیار کمتر از 5/2 میلیون بشکه در روز، قبل از اعمال حداکثر فشارها بود. صدمات وارده به اقتصاد ایران به اندازه‌ای قابل توجه بود که ایران را متقاعد به توافق با ایالات‌متحده کند، اما نه به هر توافقی و نه به هر قیمتی، بازگشت به برجام بعید بود. ایران یاد گرفته بود که قبل از مذاکره با آمریکا باید برنامه هسته‌ای بزرگ‌تری بسازد، سپس به صورت تدریجی مذاکره کند و در مدت زمان طولانی‌تری نسبت به سال 2015 از دارایی‌های هسته‌ای خود دست بکشد تا آمریکا را مجبور به لغو تحریم‌ها کند و از اعمال مجدد آنها منصرف کند.

تا ماه می 2020، ایران مطمئن بود که این کشور بدترین فشار حداکثری را پشت سر گذاشته است. هزینه بلندمدت برای اقتصاد و ثبات سیاسی ایران بسیار زیاد بود، اما هیچ تهدیدی فوری برای نظم حاکم آن وجود نداشت. تهران تا آن زمان به این نتیجه رسیده بود که به‌رغم بهترین نیت خود، اروپا در برابر سیاست آمریکا ناتوان است و نمی‌تواند راهی برای دور زدن حداکثر فشار بیابد. این نتیجه‌گیری تنها تغییر استراتژی ایران از آمریکا به سمت چین را تایید می‌کند. ایران همچنین به این نتیجه رسید که دولت ترامپ حد و نهایتی برای اعمال فشار حداکثری ندیده است و به تشدید فشارها ادامه خواهد داد.

پاتک تهران به تک واشنگتن

برخی تحلیل‌ها حاکی از آن است که واشنگتن به این دلیل به تحریم ایران رو آورد که از جنگ با این کشور پرهیز کند. اما تجربه ایران نشان داد که تحریم‌ها در نهایت کشور تحت تحریم را تشویق می‌کند تا به گونه‌ای واکنش نشان دهد که خطر جنگ را تشدید کند. این در مورد ایران زمانی آشکار شد که تحریم‌های فشار حداکثری شروع به فلج کردن اقتصاد ایران و بی‌ثباتی سیاسی در ایران کردند و از آنجا که به نظر می‌رسید واشنگتن آماده است که به تشدید فشار بر ایران ادامه دهد، تهران تصمیم گرفت روشن کند که فشار بیشتر به جنگ منجر خواهد شد و برای ایالات‌متحده و متحدانش در خلیج‌فارس که از سیاست ایالات‌متحده حمایت کرده بودند، گران تمام خواهد شد.

نقطه عطف در آوریل 2019 زمانی رخ داد که رئیس‌جمهور ترامپ، ناامید از اینکه فشار حداکثری هنوز ایران را به زانو در نیاورده بود، تصمیم به تشدید بیشتر تحریم‌ها علیه ایران گرفت. وی با بیان اینکه ایالات‌متحده قصد دارد صادرات ایران را به صفر برساند، گفت: این به معنای پایان دادن به معافیت‌هایی است که ایالات‌متحده به چند کشور داده بود تا به خرید نفت ایران ادامه دهند تا زمانی که آنها به دنبال جایگزین باشند. واشنگتن همچنین چین را برای پایان دادن به خرید نفت ایران زیر فشار قرار داد. با این اطلاعیه، «صبر راهبردی» پایان یافت. فشار باید با فشار مواجه شود. نقطه عطف نشان می‌دهد که تحریم‌ها برای همیشه بدون هزینه باقی نمی‌مانند. ایران به بیانیه ترامپ واکنش نشان داد و اعلام کرد از آنجا که سایر امضاکنندگان برجام دیگر به توافق پایبند نیستند -چون ایران مزایای اقتصادی که فکر می‌کرد مستحق آن است دریافت نمی‌کند- ایران نیز پایبندی خود را کاهش خواهد داد؛ اما همچنان در این توافق باقی خواهد ماند.

zarif

این گام‌های دور از پایبندی کامل برگشت‌پذیر اما قابل توجه بود. آنها به‌تدریج اتفاق افتادند، با این هدف که اروپایی‌ها متوجه شوند که توافق در خطر واقعی است و بار نجات آن تنها بر دوش ایران نیست. تهران همچنین سیگنالی را به واشنگتن ارسال می‌کرد که فشار اقتصادی این کشور در معرض خطر یک بحران بزرگ است. در سال 2019، تهران به این نتیجه رسیده بود که با وجود تهدیدهای ترامپ، او با آغاز یک جنگ جدید در خاورمیانه مخالف است و دقیقاً مانند رئیس‌جمهور پیش از خود می‌خواهد درگیری‌های آمریکا در منطقه را کاهش دهد تا بر شرق آسیا تمرکز کند. ترامپ شاید فکر می‌کرد که می‌تواند فشار اقتصادی بر ایران را بدون خطر جنگ یا به خطر انداختن نقطه اتکای خود به آسیا افزایش دهد. ایران اکنون مصمم بود که او را از این فرض خوش‌بینانه محروم کند.

در ماه می 2019، چهار نفتکش در نزدیکی بندر فجیره (امارات متحده عربی) در خلیج عمان مورد حمله قرار گرفتند. ایران مسوولیت خود را رد کرد، اما این حمله یک سیگنال قوی برای ایالات‌متحده و امارات ارسال کرد که ایران دیگر صرفاً فشار حداکثری را جذب نخواهد کرد و مصمم است بهایی برای تحریم‌ها تعیین کند. بی‌ثباتی در خلیج‌فارس ثبات بازار انرژی و اقتصاد جهانی را تهدید می‌کرد. امارات و عربستان سعودی از خروج آمریکا از برجام و تحریم‌های آمریکا علیه ایران حمایت کرده بودند. ایران همچنین قصد داشت به همسایگان خود در مورد هزینه حمایت از فشار حداکثری هشدار دهد. مراکز شهری اصلی امارات تنها صد کیلومتر با سواحل ایران فاصله دارند. آنها به‌راحتی در دسترس موشک‌ها و پهپادهای ایرانی هستند و این باعث می‌شود بخش انرژی و گردشگری امارات در برابر ایران آسیب‌پذیر شود.

حادثه فجیره با حملات دیگری به نفتکش‌ها در خلیج‌فارس همراه شد. سپس یک هواپیمای بدون سرنشین تجسسی بلندپرواز آمریکایی از سوی ایران سرنگون شد. این اقدام آمریکا را به تلافی نظامی نزدیک کرد. به گفته رئیس‌جمهور ترامپ، زمانی که او نظر خود را تغییر داد، جنگنده‌ها و موشک‌های آمریکایی آماده حمله به ایران بودند. سرنگونی پهپاد آمریکایی هم تمایل و هم توانایی ایران برای تشدید بحران را به‌گونه‌ای نشان داد که آمریکا نه پیش‌بینی کرده بود و نه آرزوی آن را داشت که آشکار شود. در واقع، تغییر نظر رئیس‌جمهور ترامپ در آخرین لحظه نشان داد که او تمایلی به تحمل هزینه‌های بازگشتی که حداکثر فشار را برای ایالات‌متحده ایجاد می‌کرد ندارد.

ایران نیز با این حملات نشان داد که از روبیکون (Rubicon) عبور کرده است. اکنون جهان می‌فهمد که استفاده گسترده از تحریم‌ها احتمالاً با قدرت سخت مواجه می‌شود. در نهایت، تحریم‌ها جایگزینی برای جنگ نبودند، اما می‌توانستند عامل به‌وجود‌آورنده جنگ باشند.  در ماه سپتامبر، پهپادها و موشک‌های ایرانی به تاسیسات نفتی در ابقیق و خریس در شرق عربستان سعودی حمله کردند. جسارت این حمله و توانایی ایران در دور زدن رادارها و سامانه‌های پدافند هوایی سعودی و آمریکایی، واشنگتن را غافلگیر کرد.

aramco

ایران دوباره نشان داد که قرار نیست تحریم‌ها را منفعلانه تحمل کند، اما همچنین توانایی‌های نظامی را به نمایش می‌گذارد که می‌تواند مرگبار باشد و ممکن است ایالات‌متحده از آن آگاه نبوده باشد. به‌طور خلاصه، فشار حداکثری می‌تواند به جنگی منجر شود که دشوارتر و پرهزینه‌تر از آنچه ایالات‌متحده تصور می‌کرد باشد. رئیس‌جمهور ترامپ تصمیم گرفت مستقیماً انتقام‌جویی نکند-اگرچه ایالات‌متحده گفت که در پاسخ، حملات سایبری انجام داده است. ایران در پاسخ به فشار حداکثری و نشان دادن اینکه توانایی وارد کردن خسارت قابل توجه به امارات و عربستان سعودی و ثبات بازارهای نفت را دارد، دوباره در حال تشدید درگیری بود.

ایران خطرناک‌تر می‌شد و واشنگتن با نادیده گرفتن آنها با تحریکات خود مقابله می‌کرد. ایران همچنین فناوری نظامی خود را برای جلوگیری از جنگ به نمایش می‌گذاشت. هدف تهران ارزیابی مجدد فشار حداکثری از سوی آمریکا بود. این یک بازی مخاطره‌آمیز بود که دوباره دو طرف را به جنگ نزدیک می‌کرد. این بحران همچنین نشان داد که بر خلاف یک رویارویی نظامی، آمریکا نمی‌تواند دامنه تحریم‌ها را به‌عنوان راهی برای تشدید درگیری کاهش دهد.

تصمیم ایران برای تشدید تنش‌های منطقه‌ای در نهایت به موقعیت تعادلی جنگی نزدیک با ایالات‌متحده منجر شد. در اواخر دسامبر 2019 حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی عراق یک پیمانکار آمریکایی را کشت. ایالات‌متحده با حملات موشکی به شبه‌نظامیان عراقی که این حمله را انجام داده بودند و روابط نزدیکی با سپاه پاسداران ایران داشت، تلافی کرد. شبه‌نظامیان خشمگین جمعیتی را بسیج کردند تا سفارت آمریکا در بغداد را محاصره کنند و خواستار خروج نیروهای آمریکایی از کشور شدند. دولت ترامپ با نگرانی از اینکه موقعیت تعادلی جنگ، موجب حمله به سفارت شود -یا بدتر از آن، به یک «بحران گروگان‌گیری آمریکایی» دیگر مشابه سال 1979 در تهران منجر شود- دولت ترامپ تصمیم گرفت فرمانده نیروی اعزامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، سردار قاسم سلیمانی، را «ترور کند».

photo_2020-01-03-08.04.06

سلیمانی به‌عنوان مغز متفکر عملیات منطقه‌ای ایران شهرتی افسانه‌ای داشت. واشنگتن به این نتیجه رسید که حذف او هم سیاست‌های منطقه‌ای ایران را فلج می‌کند و هم هشداری قوی برای دست کشیدن از سیاست‌های تهاجمی ایران است. پهپادی که سلیمانی را ترور کرد، مهدی المهندس، فرمانده ارشد شبه‌نظامیان عراقی، را نیز کشت. میلیون‌ها ایرانی برای عزاداری در شهادت سردار سلیمانی به خیابان‌ها آمدند و فرمانده سپاه را به یک شهید و برای برخی قهرمان مردمی تبدیل کردند. به همین ترتیب، قتل مهندس بسیاری از شیعیان عراق را خشمگین کرد. در هر دو کشور، به‌عنوان کینه‌ای عمیق علیه ایالات‌متحده، درخواست‌هایی برای انتقام وجود داشت. ایران اعلام کرد که انتقام واقعی ترور سلیمانی خروج آمریکا از منطقه خواهد بود.

با این حال، ایران مجبور بود نه‌تنها برای آرام کردن افکار عمومی داخلی، بلکه برای جلوگیری از تلاش‌های ترور بیشتر ایالات‌متحده، واکنش ملموس‌تری نشان دهد. در 8 ژانویه 2020، ایران پایگاه عین‌الاسد در عراق را که محل استقرار حدود 1500 نیروی آمریکایی با نزدیک به 12 موشک بالستیک هدف قرار داد. این رگبار بزرگ‌ترین حمله موشکی بود که سربازان آمریکایی تاکنون با آن مواجه شده بودند. در کمال تعجب این حمله هیچ تلفاتی نداشت اما نقطه اوج یک دوره پرتنش 48ساعته بود که طی آن دو کشور در آستانه جنگ قرار گرفتند. اینکه حمله موشکی به درگیری بیشتر منجر نشد به‌دلیل تصمیم رئیس‌جمهور ترامپ برای نادیده گرفتن مقیاس و تاثیر آن است.

ترامپ در پاسخ به پرسش‌هایی درباره آسیب‌های مغزی که ممکن است برخی از سربازان آمریکایی در این حمله متحمل شده باشند، گفت؛ «شنیده‌ام که آنها سردرد داشته‌اند». فشار حداکثری، آن دو را به آستانه جنگ رسانده بود، جنگی که تنها به این دلیل که رئیس‌جمهور ایالات‌متحده تصمیم به عقب‌نشینی گرفت، محقق نشد. با این حال، ایران به این نتیجه رسید که نمایش قدرتش موثر بوده است. این نمایش، پرهیز آمریکا از جنگ را آشکار کرده بود و ترور سردار سلیمانی باعث همدردی با جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور شد.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید