از وقتی یادم است دچار جادوی ادبیاتم
اعظم حسن تقی
مهرداد نصرتی
ترانه برومند، از نمایشنامه‌نویسان و مترجمان جوانی است که ابتدا زبان وادبیات فارسی خواند و چند سالی پس از اتمام کارشناسی این رشته، با توجه به علاقه‌مندی‌اش به سینما، در عرصه‌ مطبوعات سینمایی فعال شد و همین امر دریچه‌ای بود تا تحصیلات تکمیلی‌اش را در رشته ادبیات نمایشی ادامه دهد. اولین نمایشنامه او به نام «گرهی در تار و پود یک نقش» که از متون برگزیده جشنواره تئاتر فجر ۱۳۸۷ شناخته‌شد، بعد از انتشار توسط «انتشارات نمایش»، به وسیله گروه‌های مختلف تئاتری در تهران و دیگر شهرهای ایران اجرا شده است. از دیگر نمایشنامه‌های شاخص او در این سال‌ها می‌توان به «زندگی او»، «هشت» و «نیلوفر مرداب»، «راه رفتن روی آب» اشاره کرد. ترجمه متون ادبی- نمایشی‌ای چون «میز کنار پنجره»، «میز شماره هفت» اثر ترنس راتیگان، «ناتاشا» ولادیمیر ناباکوف و «خیابان هراس»، از فعالیت‌های ترانه برومند در زمینه ترجمه است. او همچنین صاحب مجموعه داستانی به نام «سحرتصویر» است و مجموعه شعری به نام «پاره‌های یاد تو» دارد که سال گذشته توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
تا به حال پیش آمده در اجرای صحنه‌ای نمایشنامه‌تان روند داستان تغییر کند یا دیالوگ‌ها متفاوت شود؟ یعنی شما به این نتیجه برسید که این متن در اجرا خوب نمی‌شود و باید تغییر کند.
متاسفانه اتفاق افتاده که کارگردانی بنا به سلیقه شخصی‌اش در متن دخل و تصرف کرده و نتیجه نامطلوبش دامن مرا گرفته، به این ترتیب که مخاطبان بعد از تمام شدن نمایش، سر و ته کار را خوب نفهمیده‌اند و درست همان‌جاهایی را که از کار حذف شده مورد پرسش قرار داده‌اند. درواقع من از اضافه‌گویی همیشه پرهیز می‌کنم. آنچه نوشته می‌شود کلمه به کلمه در راستای پیشبرد نمایشنامه است، هر کلمه، هر جمله و هر توصیف صحنه‌ای کارکرد دارد و حذف هر کدام یا به شخصیت‌پردازی لطمه می‌زند یا به قصه؛ بنابراین به نمایش درآوردن متن‌های من شاید از این منظر که کارگردان ناگهان در معادله‌ای فکر شده قرار گرفته و فقط در این محدوده می‌تواند خلاقیتش را در بوته آزمایش قرار دهد آسان نباشد اما به محض آنکه کمی تلاش کند نتایج درخشانی نصیبش می‌شود... در مورد قسمت پایانی سوالتان هم باید بگویم که تا الان هنوز به این نتیجه نرسیده‌ام که مثلا فلان متنم برای اجرا مناسب نیست، اما از آنجایی که به خودم سخت‌گیر هستم همیشه بازنگری و بهبود یک کار را می‌پسندم و اگر جاداشته باشد انجام می‌دهم.

نمایشنامه‌نویسی واقعا یک تخصص است و لازمه نوشتن یک نمایشنامه خوب، فرا گرفتن آموزه‌های کارگاهی است؟
بله، قطعا نمایشنامه‌نویسی یک تخصص است و نه تنها احتیاج به آموزه‌های کارگاهی دارد بلکه باید بنیان تئوریک آن هم بسیار قوی باشد تا در هنگام تجربه‌های کارگاهی خودش را نشان دهد و بر پایه آن استوار بایستد.

آیا برای یک نمایشنامه‌نویس آگاهی از جریان داستان‌نویسی روز، لازم است و شما خودتان چقدر در جریان ادبیات داستانی هستید.
از نظر من آگاهی از جریان داستان‌نویسی روز برای یک نمایشنامه‌نویس ضروری است چراکه این دو هم‌خانواده هستند و تحول هریک بر دیگری می‌تواند اثرگذار باشد. می‌خواهم فراتر از اینها بروم. برای یک نمایشنامه‌نویس آگاهی بر تمامی جریان‌های هنری روز و حتی سیاست و ورزش و شرایط محیط زیست و هر آنچه به نوعی با زندگی انسان امروز در تماس است مهم است. وقتی یک نمایشنامه‌نویس هستید نمی‌توانید شخصیت‌هایتان که می‌توانند از هر قشری باشند در بستر حوادث و شرایطی خلق کنید که از آن خبر ندارید، یا بالعکس آدم‌ها و موقعیت‌هایی خلق کنید که متاثر از شرایط زندگی انسان کنونی نباشد. در پاسخ به قسمت دوم سوالتان هم باید بگویم که داستان‌نویسی و ترجمه آثار نمایشی و ادبی از دیگر کارهایی است که انجام می‌دهم و بنابراین قرارگرفتن در جریان آنچه در ادبیات روز ایران و جهان می‌گذرد برایم مهم است و تا جایی که می‌توانم با دقت دنبال می‌کنم.

هر کسی در ابتدای کار نوشتن الگو یا الگوهایی دارد، شما در ابتدای کارتان از چه کسی الگوبرداری می‌کردید؟
پاسخ به این سوالتان برایم خیلی سخت است. آثار زیادی زندگی‌ام را تحت تاثیر قرارداده و از آنجایی که در خانواده‌ای متولد شده‌ام که در آن ادبیات فاخرترین و ارزشمندترین هنرها به حساب می‌آمده و مایه مباهات بوده، همیشه با آن مانوس بوده‌ام. نمی‌دانم شاید باید بگویم از آوای غرا و نافذ شاهنامه‌خوانی پدرم که از سه سالگی در گوشم است شروع شده و با از بر کردن گلستان درپنج شش سالگی مهر تایید خورده... هرچه بوده از وقتی یادم است به جادوی ادبیات دچارم ...اما الگوبرداری به آن معنا که گاه نوشتن سبک و سیاق شخص خاصی را دنبال کنم نبوده‌است...

اساسا نمایشنامه‌نویسی هنری ذاتی است یا فنی اکتسابی؟
به نظرم تلفیقی از هردوست... یعنی اگر قریحه و استعداد داشته باشی، اما دانشش را نداشته‌باشی خلأ آن دانش در جایی خودش را نشان می‌دهد و یا اگر دانشش را داشته باشی، اما قریحه چندانی پشت آن نباشد کاری هرچند بی‌اشکال اما به نوعی مکانیکی، بی‌‌روح و بی‌سلیقه از آب در می‌آید.

هیچ‌وقت دغدغه کارگردانی یا بازیگری داشته‌اید؟
دغدغه کارگردانی نداشته‌ام، پیدا کرده‌ام... پیش از این همیشه معتقد بودم هر کسی باید کار تخصصی خودش را انجام دهد و خوب هم انجام دهد، اما تجربیاتی که در این مدت داشته‌ام مرا به کارگردانی ترغیب می‌کند. نمی‌دانم شاید روزی که مطمئن باشم از پسش برمی‌آیم، امتحانش کنم. در مورد بازیگری هم باید بگویم که باوجود اینکه به کرات به من پیشنهاد شده اما فکر می‌کنم روحیه‌اش را ندارم.

ترانه برومند شاعر با ترانه برومند نمایشنامه‌نویس چه تفاوتی دارد؟ خودتان بیشتر دوست دارید با کدام یک از این هنرها شناخته شوید؟
نمایشنامه‌نویسی را به گونه‌ای شغلم می‌شناسم و فرقی نمی‌کند در چه شرایطی، حتی در شرایط دشوار، کارم است و انجام می‌دهم، اما ناب‌ترین دقایق و لحظاتم متعلق به شعر است. جهانی بی‌حد و مرز برای پرواز تخیلاتم بر بال واژگان و ترکیباتی آهنگین به هر مقصدی که بخواهد.

چقدر دیدن نمایش در بهبود کار یک نمایشنامه‌نویس موثر است؟
رویارویی هرچه بیشتر با صحنه و امکانات آن حتی دیدن تمرین‌های یک نمایش هم در ارتقای کار نوشتن یک نمایش‌نامه‌نویس حتما تاثیرگذار است، اما قطعا نه به اندازه خواندن آثار نمایشی.