رضا صدیق در این پنج سال و چهار دوره جشنواره فجر که امکان حضور نداشتم، خود را به جشنواره‌های بین‌المللى در کشورهایى که در آن بودم می‌رساندم تا تعلق خود را به نقد فیلم در حین جشنواره‌ها از دست ندهم. همیشه هم لابه‌لاى جشنواره به رسم همیشگى، با منتقدانِ دیگرِ کشورها گرم بحث درباره فیلم‌ها می‌شدیم.
تصویر جشنواره در همین جدل‌ها و بحث‌هاست که معنا پیدا می‌کند.
مخالفت‌ها و موافقت‌ها و نقد به اهمیتى وراى اثر یا به روایتى بنیامینى - جدل واقعى با عطوفت همچون آدمخوارى که نوزادى را میل می‌کند- تبدیل می‌شد. نکته نیز در همین نقطه است؛ نقش منتقد و جدیتش در فاصله گرفتن از فیلم براى نقد
بى‌پرواى اثر.
امسال قرعه به ایران افتاد و به‌جاى جشنواره برلین که به جشنواره فجر آمدم و مجال بودنى دوباره پیش آمده در حلقه یاران و همقلمانِ منتقد. نام فیلم‌سازان شرکت‌کننده امسال، دهان پر کن است؛ با سابقه‌هایى مشخص و کنارشان نیز فیلم‌سازان جوان. سابقه سال‌های گذشته پیش از این چهار سال که گذشت، حقیقت تلخى را موکد است.
آن هم رویکرد برخى-که کم هم نیستند- منتقدانى است که واله نام فیلمساز می‌شوند یا مبهوت رفاقت‌ها و «پیشکسوتى»ها. حالا و امسال نیز با این حجم فیلم‌ها و نام‌های آشنا مجالى ست تا «نقد» و جامعه منتقدین محکى بخورند و جدیت نقد
هویدا شود.
از پَسِ چهار دوره نبودن در فضاى نقد فیلم ایرانى، به نظاره‌ام تا امسال، پیش از نقد فیلم‌ها، در نگاهى دوباره به نقد سینماى ایران، قلمِ نقد را ابتدا سوى منتقدان می‌چرخانم و بعد از آن آثار اگر باز نام‌ها و سلبریتى‌ها حکمرانانِ نقد
فیلم شدند.