کارولی هیندریکس (Karoli Hindriks) موسس و مدیر ارشد اجرایی Jobbatical، یک شرکت کاریابی بین‌المللی، قبلا در شرکتی کار می‌کرد که باید بر مدیران بازاریابی بسیار مضطرب نظارت می‌کرد.کارولی به یاد می‌آورد که «همکارش-که ما او را جنی می‌نامیم- فشار کاری زیادی را تحمل می‌‌کرد و به‌خاطر کارش تحت استرس زیادی قرار داشت؛ به طوری که عملکرد کلی او به شدت در حال آسیب بود.» «همه می‌توانستند ببینند که او تا چه حد سخت کار می‌کرد. اما من می‌دیدم که زیر چشمش سیاه شده، حالت عصبی دارد و زودرنج و کج‌خلق شده است.»کارولی می‌دانست که او در مقام قضاوت قرار ندارد؛ جنی تنها به نظر می‌رسید که بی‌قرار و مشوش است. در عوض، او حمایت خود را اعلام کرد و در مورد کار با جنی وارد صحبت شد و به او گفت که باید به‌جای یک کار بزرگ آن را به چندین گام کوچک تقسیم کند.

«از او خواستم یک اتاق شلوغ را تصور کند که باید آن را تمیز و مرتب کند.»به او گفتم «تصور کن وارد اتاقی شده‌ای که همه لباس‌ها روی زمین پخش شده و کوهی از کاغذهای شکلات زیر تخت است و لایه‌ای از غبار نیز روی همه چیز پوشانده شده است.»«به او گفتم که دو گزینه دارد: می‌توانی کار را رها کنی و تسلیم آشفتگی موجود در اتاق شوی. یا اینکه اولین جفت جورابی که دیدی را برداری و در اینکه یک قدم به مرتب کردن این آشفتگی نزدیک می‌شوی احساس خوبی داشته باشی. قدم به قدم، سانت به سانت و آیتم به آیتم، نظم ایجاد خواهید کرد.»به گفته کارولی، این پیام به جنی تفهیم شد. او می‌گوید «از آن پس شاهد موفقیت‌های او بودم و از این بابت احساس مسرت می‌کردم.» «عملکرد او به شدت بهبود یافت و اعضای تیم از ارتباط دوباره با او احساس راحتی می‌کردند.»