قیمت زمان

51RVSarm9JL._SX318_BO1_204_203_200_

کتاب قیمت زمان، مطالعه‌‌‌ای تاریخی و عمیق روی نرخ بهره توسط یکی از نویسندگان برجسته امور مالی جهان است. این کتاب وضعیت مالی کنونی جهان و شیوه‌‌‌ای که به این نقطه رسیده‌‌‌ایم را تشریح می‌کند. در آغاز فقط وام بود و این وام با خود بهره آورد. مردم جهان دست‌‌‌کم 5‌هزار سال است که اقدام به وام گرفتن و وام دادن از طریق نرخ بهره می‌کنند. البته این رویه همواره اقدامی محبوب و مورد تایید نبوده است. در بسیاری از فرهنگ‌‌‌ها آن را مذموم و حتی حرام می‌‌‌دانند که نوعی استثمار، بیگاری و افزایش فشار روی افراد و در نهایت بردگی در آن دیده می‌شود. با این حال، با استقرار سیستم سرمایه‌‌‌داری از اواخر قرون وسطی، محکوم‌‌‌سازی نرخ بهره کاهش یافت؛ چرا که بهره پول پاداشی برای وام‌‌‌دهندگان بود که با مشارکت دادن سرمایه خود به رشد و توسعه اقتصادی کمک می‌‌‌کردند. نرخ بهره کاربردهای فراوان دیگری نیز در سیستم اقتصادی داشت: مردم را تشویق به پس‌‌‌انداز می‌‌‌کرد، آنها را قادر به ارزش‌‌‌گذاری دارایی‌‌‌های قیمتی می‌‌‌کرد (مانند خانه‌‌‌ها و انواع مختلف اوراق بهادار).

تمام فعالیت‌‌‌های اقتصادی و مالی طی زمان رخ می‌دهند. نرخ بهره را اغلب به عنوان «قیمت پول» می‌‌‌شناسند ولی «قیمت زمان» توصیف بهتری برای آن است: زمان کمیاب است، زمان ارزشمند است و بهره، ارزش زمانی پول است. با آنکه رواج نظام سرمایه‌‌‌داری باعث شده است که کمتر کسی اقدام به محکومیت نرخ بهره و کاربرد آن کند، این ایده قبول شده بود که نرخ بهره نباید از سطوح خاص بالاتر برود. به همین دلیل، تلاش‌‌‌ها بر این بود که نرخ بهره در سطوحی سازنده و محرک رشد اقتصادی باقی بماند و کارکردهای مثبت خود را حداکثر کند. به عبارتی، برای سلامت اقتصادی لازم است که نرخ بهره در سطوح منطقی تثبیت شوند. با این حال، تجربه جهانی و بررسی‌‌‌های نویسنده کتاب، او را قانع می‌کند که آسیب‌‌‌های نرخ بهره پایین بیش از بالا بودن آن است.

طی دو دهه نخست قرن بیست‌‌‌ویکم، نرخ‌های بهره جهان به کمترین سطوح تاریخی خود رسید. پول آسان پس از بحران مالی جهانی 2007 و 2008 میلادی باعث چند پیامد ناگوار شده است. از جمله این پیامدها می‌توان به ظهور چند حباب قیمتی دارایی‌‌‌ها، کاهش رشد تولید، کاهش میل به پس‌‌‌انداز، تشدید نابرابری‌‌‌ها و مجبور شدن سرمایه‌گذاران تشنه به ریسک‌‌‌پذیری‌‌‌های شدید اشاره کرد. جهان مالی کنونی گویا بین یک صخره گیر کرده است و جای مانور چندانی ندارد. ادوارد چنسلر در کتابی که به انتخاب مجله فایننشال تایمز یکی از 15 کتاب برتر اقتصاد و کسب و کار سال 2022 بوده است، می‌‌‌کوشد تا چرایی وضعیت موجود را تشریح کند. او تاریخ را برای بررسی شیوه ظهور، عملکرد و قیمت‌گذاری آن از گذشته تاکنون رقم می‌‌‌زند و خوانندگان را نیز همراه این مطالعه خود می‌کند.

 

پسافراوانی

515ZTwz5e0L._SX331_BO1_204_203_200_

بحث کمبود منابع زمین و محدودیت‌های ابزار مالی، قرن‌‌‌هاست که توسط دانشگاه‌‌‌ها و دانشگاهیان هشدار داده می‌شود. با این حال، تاپی و پولی در کتابی کاملا متناقض با چنین اظهاراتی، سخن از فراوانی می‌کنند. آنها برای اثبات ادعای خود کار دشواری داشته و از داده‌‌‌های دست‌‌‌اول و تحلیل‌‌‌های دقیق و عمیق استفاده کرده‌‌‌اند. این نقد را جورج گیلدر، نویسنده کتاب«زندگی پس از گوگل» نوشته است. نسل‌‌‌های پی‌‌‌درپی این‌گونه آموخته بودند که رشد جمعیت باعث کمیاب‌‌‌تر شدن منابع می‌شود. به عنوان مثال، در سال 2021، یک گزارش فراگیر و پربازخورد استدلال کرد: «رشد سریع جمعیت جهان در حال مصرف منابع طبیعی با نرخی هشداردهنده است ... جهان در حال حاضر نیازمند 6/ 1 سیاره زمین برای تامین نیازهای منابع طبیعی است ... این رقم می‌تواند به معادل 2 سیاره زمین تا سال 2030 برسد.» اما چنین ادعایی درست است؟ ماریان توپی و گیل پولی پس از تحلیل قیمت‌های صدها کامودیتی، کالا و خدمات در بازه‌‌‌ای 200 ساله به این یافته رسیدند که با افزایش جمعیت، بر میزان فراوانی افزوده می‌شود. شیوه محاسبه و نتیجه‌‌‌گیری آنها از طریق بررسی «قیمت‌های زمان» بوده است (به معنای مدت زمانی که مردم باید برای خرید چیزی خاص کار کنند).

نویسندگان در یافته‌‌‌ای که گویا خودشان هم انتظار آن را نداشته‌‌‌اند، همچنین متوجه می‌‌‌شوند که نرخ بهبود فراوانی سریع‌‌‌تر از نرخ رشد جمعیت است؛ رابطه‌‌‌ای که آن را «پسافراوانی» نامیده‌‌‌اند. به طور متوسط، هر انسانی که به زمین اضافه می‌شود، ارزش‌‌‌آفرینی بیشتری نسبت به میزان مصرف خود دارد. این رابطه بین رشد جمعیت و فراوانی به شدت برخلاف عقل سلیم است و با این حال صحت دارد. چرا؟ مردم بیشتر به معنای ایده‌‌‌های بیشتر است که خود منجر به اختراعات بیشتر می‌شود. مردم سپس این اختراعات را در بازار آزمایش می‌کنند و اختراعات مفید از اختراعات بی‌‌‌فایده جدا می‌شود. در پایان این فرآیند کشف، مردم با نوآوری‌‌‌هایی باقی می‌‌‌مانند که بر کمبودها غلبه می‌کنند، رشد اقتصادی بیشتری را ثمر می‌دهند و استانداردهای زندگی را بالا می‌‌‌برند.

اما جمعیت فراوان برای تثبیت و استمرار پسافراوانی کافی نیست. برای درک این موضوع می‌توانید به فقر چین و هند پیش از اصلاحات اقتصادی‌‌‌شان توجه کنید. مردم برای آنکه قادر به نوآوری باشند، باید اجازه تفکر، بیان، انتشار، همکاری و مخالفت داشته باشند. آنها باید اجازه پس‌‌‌انداز، سرمایه‌گذاری، تجارت و سودآوری داشته باشند. در یک کلام، آنها باید آزاد باشند.