استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

اما اگر کیسینجر بتواند چیزی را برای او بیاورد که بتواند آن را بپذیرد، اکنون اسد آماده بود تا تلاش زیادی برای خط جدایی انجام دهد. از این نقطه به بعد، چالش در جزئیات معامله است. زمانی که خدام پس از تماس تلفنی خود با رئیس‌جمهور سوریه به سالن VIP بازگشت، این موضوع به کیسینجر منتقل شد. اسد یک نیاز دیگر داشت که می‌خواست خدام قبل از خروج کیسینجر از دمشق به او بگوید: تنها علاقه‌ی او به قنیطره اسکان دادن دوباره غیرنظامیان در آنجا بود و برای آن «به تپه‌هایی که آن را احاطه کرده بودند نیاز داشت.»

کیسینجر می‌دانست که با توجه به آنچه گور درباره اهمیت تپه‌ها برای امنیت شهرک‌های اسرائیلی نزدیک به او گفته بود، این امر دست‌نیافتنی است. کیسینجر این را به خدام و شهابی گفت. با این‌حال، این نتوانست از شور و شوق کیسینجر بکاهد؛ زیرا او معتقد بود که افکار بعدی اسد تنها تلاشی برای به دست آوردن چیزی بیشتر بود، نه یک تقاضای «توافق شکن». او به‌زودی متوجه شد که مشکلی را که این تپه‌ها ایجاد می‌کنند، دست‌کم گرفته است. با‌وجوداین، کیسینجر دوباره موفق شد اسد را متقاعد کند که منافع او به‌جای وابستگی به سخاوتمندی شوروی و درگیری طولانی‌مدت با اسرائیل، با پیگیری توافقی تحت نظارت آمریکا بهتر تامین می‌شود. این رهبر مظنون سوری تصمیم گرفته بود به کیسینجر اعتماد کند و با او وارد آب‌های آشتی اسرائیل و اعراب شود.

فصل ۱۳؛ پیشرفت

چهارشنبه، ۸مه۱۹۷۴، هرتزلیا. وقتی کیسینجر در ‌میهمانخانه‌ موساد با مایر ملاقات کرد با هیجان به وی گفت: «این بهترین ملاقاتی بود که داشتیم.» درحالی‌که هزاران تظاهرات‌کننده عصر آن روز در بیت‌المقدس برای اعتراض به هرگونه بازگشت قلمرو جولان تجمع کردند، نخست‌وزیر تصمیم گرفت که این نشست را به هرتزلیا منتقل کند. مایر بیست‌ویک وزیر و کارمند را با خود آورد. کیسینجر از اینکه مخاطبان زیادی برای خبرهای خوشی که از دمشق آورده بود داشت، خوشحال بود. او به آنها یادآوری کرد که تمرکزش تاکنون بر به حداقل رساندن پیامدهای مذاکرات شکست‌خورده بوده است.

او برای اولین‌بار معتقد بود که توافق ممکن است. کیسینجر با گذاشتن بار بر دوش اسرائیلی‌ها گفت که اسد نشان داد که آماده است تلاشی واقعی انجام دهد، «اما شما باید این کار را برای او ممکن کنید.» کیسینجر داستان گفت‌وگوی فرودگاه را بازگو کرد و افزود که انتظار نداشت اسرائیل تپه‌های اطراف قنیطره را واگذار کند. بااین‌حال، او نیاز به اصلاح خط، تا حد امکان روستاها و تمام قنیطره تحت مدیریت غیرنظامی سوریه را داشت. کیسینجر می‌دانست که هر نشانه‌ای از پیشرفت با طرف مقابل، با استقبال غیرمنتظره‌ اسرائیلی‌ها مواجه می‌شود؛ زیرا آنها آن را مقدمه‌ای برای فشار بر خود برای دادن امتیازات بیشتر می‌دانستند. بااین‌حال، کیسینجر انتظار نداشت که این واکنش از سوی دایان، همکارش، انجام شود.

آب در هاون کوبیدن کیسینجر در مذاکرات کابینه برای دایان با توجه به موقعیت نامطمئن وی در میان مردم اسرائیل خطرناک بود و دایان از آنچه به‌عنوان «تاکتیک‌های سالامی» کیسینجر تلقی می‌شد، دچار مشکل شده بود. دایان دو اصل اساسی داشت که بر اساس آنها تسلیم نمی‌شد: حفظ تپه‌هایی که بر قنیطره مسلط بودند؛ زیرا آنها بخش اساسیِ یک خط نظامی قابل دفاع بودند و عدم ایجاد مزاحمت یا آسیب‌پذیری برای شهرک‌های موجود اسرائیلی. او احساس کرد که کیسینجر با اشتیاق برای انجام معامله، خیلی به آن خطوط قرمز نزدیک می‌شود. بنابراین به او هشدار داد. دایان گفت: «من هیچ شانسی برای هیچ تغییری نمی‌بینم... حتی تغییرات غیرقابل توجهی در خط نقشه‌ای که ما دیشب ترسیم کردیم.»

کیسینجر به آنها هشدار داد که باید پاسخی متقابل به ‌اعتدال و میانه‌روی اسد بدهند. او سه روز به آنها فرصت داد تا در موضع خود تجدیدنظر کنند. او قرار نبود «در بحث رویکردهای امنیتی که هر دو طرف دارند» برود و بازگردد. یا سوری‌ها الزام اسرائیل را می‌پذیرند، «یا شما باید موضع خود را تغییر دهید» و اگر هیچ‌یک از طرفین آماده‌ تحول نباشد، «ما باید وقفه‌ای کوتاه داشته باشیم.» کیسینجر افزود: «اگر تا دوشنبه‌شب یک توافق اصولی یا یک توافق اصولی قریب‌الوقوع وجود نداشته باشد، من به خانه برمی‌گردم.»

تهدید به خروج از مذاکره تنها در صورتی یک تاکتیک موثر است که بر مبنای محاسبه‌ای باشد که هزینه‌های ناشی از خروج کمتر از مزایای بالقوه‌ی انعقاد معامله باشد. در غیر این صورت، تهدید به یک بلوف تبدیل می‌شود که اگر چنین نامیده شود، اعتبار طرف تهدیدکننده را تضعیف می‌کند. به‌عنوان‌مثال، در سپتامبر ۱۹۷۸، در کمپ‌دیوید یکم، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، تنها کسی بود که می‌توانست از جلسه خارج شود و آسیب جدی نبیند. در واقع، از او به‌عنوان قهرمانی که سینا را رها نکرده بود، استقبال می‌شد. در مقابل، هم سادات و هم رئیس‌جمهور کارتر، اگر نمی‌توانستند بازگشت سینا به مصر و توافق صلحِ همراه با آن را تضمین کنند، از نظر سیاسی به خود آسیب جدی وارد می‌کردند. بگین می‌توانست تهدید به خروج کند؛ اما آنها نمی‌توانستند و بنابراین بگین معامله‌ بهتر را تضمین کرد، پیوند بین مصر و کرانه‌ باختری را قطع کرد، تنها خودمختاری را به فلسطینی‌ها واگذار کرد و فقط به توقف سه‌ماهه‌ شهرک‌سازی متعهد شد.

به همین ترتیب، در ژوئیه۲۰۰۰ در کمپ دیوید دوم، عرفات تنها کسی بود که می‌توانست از آنجا خارج شود، یعنی زمانی که وی مذاکرات را به تمرکز بر بیت‌المقدس هدایت کرد. در آن مرحله، او می‌توانست قهرمانی را به خاطر عدم واگذاری حاکمیت بر حرم‌الشریف و مسجدالاقصی به مردمش بازگرداند. اگر او این کار را می‌کرد، رئیس‌جمهور کلینتون و نخست‌وزیر باراک بدون توافقی که به‌طور فزاینده‌ای از دستیابی به آن ناامید بودند، با توجه به اینکه زمان برای هر دوی آنها رو به پایان بود، به حال خود رها می‌شدند (دومین دوره‌ی ریاست‌جمهوری کلینتون رو به پایان بود؛ باراک دیگر از حمایت اکثریت در کنست برخوردار نبود.)

در مذاکرات «وای ریور» در اکتبر ۱۹۹۸، نخست‌وزیر نتانیاهو تهدید کرد که خارج خواهد شد و با دستور دادن به کاروان خود و دستور دادن به تیم خود برای بستن چمدان‌ها و ردیف کردن آنها در چمنزار خارج از اقامتگاه، بر دامنه‌ این نمایش افزود. ما فرض می‌کردیم که او بلوف می‌زند؛ زیرا اگر درست در زمانی که مذاکرات به اوج خود می‌رسید، ترک می‌کرد، باید به مردم خود و مخاطبان بین‌المللی گسترده‌تر توضیح دهد که چرا از روند صلح کناره گرفته است.